نوروز: پيدايش آن و برخي از رويدادهايي که در طول تاريخ در اين روز و يا به اين مناسبت روي داده است
ايران
نوروز: پيدايش آن و برخي از رويدادهايي که در طول تاريخ در اين روز و يا به اين مناسبت روي داده است
كوروش بزرگ نوروز را يك آيين رسمي اعلام كرد
نوروز و آيين هاي باشكوه آن، مسيري سه هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسالترين آيين ملي در جهان است كه جاودانه مانده و يکي از عوامل تداوم فرهنگ ايرانيان و مردمی است که در محدوده امپراتوری پیشین پارسیان زندگی می کنند. چند دهه است که مورخان معاصر، کشورهایی را که نوروز جشن ملی آنان است «منطقه نوروز» نوشته اند از آناتولی تا دره سند، بخشی از هند و کوههای پامیر و از آسیای میانه و قفقاز تا خلیج فارس. اصحاب نظر بعید نمی دانند که با ایجاد اتحاد میان این کشورها یک بلوک سیاسی تازه بوجود آید و وزنه ای سنگین در سیاست جهان شود. همه تلاش جهان غرب بر این است که چنین اتحادی تحقق نیابد و بویژه ناسیونالیسم ایرانی باردیگر طلوع نکند. آيين هاي برگزاري این آیین های بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگير نكرده و به همين دليل، عامل وحدت فرهنگي ساكنان «منطقه نوروز» به شمار مي رود كه آن را در هرگوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار مي كنند و بزرگ مي دارند. انديشمندان، «نوروز» را مظهر پايدار هويت و ناسيوناليسم ايراني خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اين ناسيوناليسم ترديد ندارند؛ زيرا كه در طول تاريخ نيروي عظيم و كارآيي هاي فراوان آن را مشاهده كرده اند.«نوروز» روز ملي و جشن همه كساني است كه در فلات ايران (ايران زمين) ـ خود و يا نياكانشان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مشترك دارند، و نیز ساكنان سرزمينهايي كه در طول قرون و اعصار، امپراتوري پارسیان را تشكيل داده بودند.در قرن نوزدهم امپراتوري ايران براثر توطئه هاي استعمارگران اروپايي تجزيه شده، اما فرهنگ مشترك و مدنيّت غني قوم ايراني باقي مانده و نوروز همچنان روز ملي همه آنان است. از آغاز سده 21 تلاش هاي چشمگير و تازه اي به منظور تحكيم رشته هاي فرهنگي و خويشاوندي (مهر، همدلي، انس و الفت) ساكنان منطقه نوروز و به ويژه ميان كشور ايران و كشورهاي فرارود و آسياي جنوبي صورت مي گيرد كه اصحاب نظر آن را يك پديده تازه جهاني دانسته اند، زيرا كه مناسبات كشورها تاكنون در زمينه هاي اقتصادي، سياسي و نظامي (مادي) بوده است كه باعث برانگيخته شدن رقابت ديگران، يارگيري سياسي ـ نظامي و مسابقه هاي نامطلوب شده است.در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد ـ شاه افسانه اي و در تالیفات ديگر به کيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند. به نوشته برخي از مورخين برپايه افسانه ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود درجنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان، و خرمي و طراوت محيط قرارگرفت و آن روز را «نوروز»، روز صفا، پاك شدن زمين از بديها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال دراين روز آيين ويژهاي برگزار شود- آييني كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سياسي و اجتماعي مصون مانده است.لازم است بدانيم كه مهاجرت آرين ها به صورت سه دسته مادها، پارسها، پارتها به سرزمين ايران درقرن هشتم پيش از ميلاد تكميل شد. اين گروه از آرين ها از گروهي كه به اروپا رفتند، جدا شده بودند که مورخان آنان را آرينهاي جنوبي مي خوانند. مادها در منطقه ري (تهران امروز) به سمت شمال غربي و غرب تا مرز ايلام و ازجمله آثرپاتيكان (آذربايجان) و كردستان مستقر شدند و بعدا حكومتي به پايتختي همدان در آن منطقه تأسيس كردند كه به احتمال زياد جمشيد از ميان آنان برخاسته بود. زيرا، پارسها در جنوب و جنوب شرقي «ري» تا سواحل خليج فارس و بيشتر افغانستان و بلوچستان امروز اسكان گرفته بودند و پارتها در شرق درياي مازندران و جنوب سيردريا، از جمله خراسان بزرگ، دامغان، خوارزم و گرگان - تپورستان (مازندران) و نواحي اطراف استقرار يافته بودند.ترويج آموزش هاي زرتشت ـ تنها پيامبري كه از ميان آرينها برخاسته ـ به نوروز جنبه معنوي بخشيد، زيرا زرتشت بر كردار، گفتار و پندار نيك تأكيد داشت و هرعمل خلاف عدالت را نفي مي كرد و تحولات تاريخ را نتيجه كشمكش بدي و خوبي مي دانست و مي گفت كه سرانجام با شكست قطعي بدي؛ آرامش، صفا، شادي، صميميت و عدالت جهانيان تأمين خواهد شد. نوروز فرصت خوبي براي زدودن افكار بد از روح، پايان دادن به دشمني ها از طريق تجديد ديدارها و نيز شادكردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسي آنان و مبادله هديه بوده است. كوروش بزرگ مؤسس امپراتوري ايران كه از مادر، «ماد» و از پدر، «پارس» بود نخستين حكمران ايراني بود كه نوروز را عيد رسمي اعلام داشت و در سال 534 پيش از ميلاد دستورالعملي براي اجراي مراسم دولتي آن تدوين كرد كه شامل ترفيع نظاميان، ابلاغ انتصابات تازه، سان ديدن از سربازان، عفو مجرمين پشيمان، ايجاد فضاي سبز و پاكسازي محيط زيست ـ از منازل شخصي گرفته تا اماكن عمومي ـ بود. چهارسال پيش از آن، كوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به اين سبب برخي از مورخان، زمان اعلام رسمي و عمومي شدن نوروز به عنوان عيد ملّي را سال 538 قبل از ميلاد نوشته اند. بابل در 29 اکتبر سال 539 پيش از ميلاد به تصرف ايران درآمده بود.در دوران هخامنشيان، يازده روز اول فروردين (فرورتيشن/Farvartishn) ويژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستين روز سال نو روحانيون، بزرگان، مقامات دولتي و فرماندهان ارشد نظامي، دانشمندان و نمايندگان سرزمينهاي ديگر را مي پذيرفت و ضمن سپاسگزاري از عنايات خداوند، گزارش كارهاي سال كهنه و برنامه هاي دولت براي سال نو و نظر خويش را بيان مي كرد كه نصب العين قرارگيرد. اين آيين تا همين اواخر با جزيي تفاوت رعايت مي شد كه دوباره دارد بتدريج ازسرگرفته مي شود. شاه سپس پيشكش ها را دريافت مي كرد كه نمونه آن در كنده كاريهاي تخت جمشيد ديده مي شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار مي شد و افسراني كه قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفيع و پاداش مي گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفي مي شدند. در نوروز، مردم نخست به ديدن سالخوردگان خانواده، بيماران و از كارافتادگان مي رفتند و اداي احترام مي كردند (احترام و رعايت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در ميان ايرانيان همواره نهايت اهميت را داشته است). سپس عيد ـ ديدني آغاز مي شد. پيش از ديد و بازديدها، در لحظه تحويل سال، هر فرد از خدا مي خواست كه در سال نو روان او را پاك و آرام نگهدارد. اين مراسم پس از 25 قرن به همين صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل ديگر شده است. سران دولت هخامنشي در آداب و رسوم و قوانين سرزمين هاي غيرآريايي نشين كمتر مداخله مي كردند ولي در مصر كه بيش از يك قرن (121 سال و چند ماه) يكي از ايالات ايران به شمار مي رفت، آيين هاي نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفير به حبشه (اتيوپي) از شاه انتخابي اين كشور خواسته بودند كه نوروز را برسميت بشناسد و برگزار كند، آلودن محيطزيست (آب و هوا و زمين) را منع ، و براي دروغ گفتن و سوء نيّت مجازات در نظر بگيرد.نوروز، هدف از گرامي داشت آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده است در خور توجه فراوان است. اشاره به چند مورد آن در زیر آمده است: پس از ساختنه شدن تخت جمشيد، مراسم رسمي نوروز در اين تالار برگزار مي شدپس از تكميل ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين هاي رسمي نوروز، باشكوه بيمانندي در آنجا برگزارمي شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد، دو هفته طول كشيد. مردم عادي در تالار صدستون و سران ايالات و مقامات تراز اول در تالارهاي ديگر اين كاخ حضور مي يافتند. كار ساختن تخت جمشيد (يوناني ها پرسپوليس = شهر پارس خوانده اند) 51 سال طول كشيد. داريوش يكم تصميم به ساختن آن، در محلي نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولي پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به اين ترتيب ايران داراي دو پايتخت شد: شوش: پايتخت اداري و تخت جمشيد: پايتخت سياسي. عنوان «تخت جمشيد» را قرنها بعد، عوام الناس به آن دادند، حال آن كه اين كاخ با جمشيد افسانه اي ارتباطي نداشته است. از اين كاخ كه گوياي تمدن و پيشرفت ايرانيان باستان است بر قلمرويي ميان سند، دانوب، مديترانه و صحراي آفريقا فرمانروايي مي شد. حسادت اسكندر مقدوني نسبت به اين شكوه و عظمت، عامل عمده ويراني اين كاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباريان در هر کجاي کشور که بودند پيش از فرا رسيدن نوروز خودرا به تخت جمشيد مي رسانيدند و بهار را در آنجا بسر مي بردند. بزرگان ايران و مقامات رسمي ازطريق اين پلكان به تالار پذيرايي تخت جمشيد براي شركت در مراسم رسمي نوروز مي رفتندداريوش دوم به مناسبت نوروز، در سال 416 پيش از ميلاد سكه زرين ويژه اي ضرب كرد كه يك طرف آن شكل سربازي را در حال تيراندازي با كمان نشان مي دهد. ضرب سكه زر و سيم يک قرن پيش از آن توسط داريوش يكم آغاز شده بود. سكه هاي داريوش بزرگ به «داريك» يا «دريك» موسومند. بايد توجه داشت که رسم دادن سکه به عنوان عيدي از زمان هرمز دوم - شاه ساساني در سال 304 ميلادي آغاز شده است. *****مِهستان (مه/Meh: بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خودرا در نوروز سال 173 پيش از ميلاد با حضور مِهرداد يكم ـ شاه وقت ـ برگزار كرد و اولين مصوبه آن انتخابي كردن مقام رياست كشور (شاه) بود. عزل شاه نيز در اختيار همين مجلس قرار گرفت، البته طي شرايطي از جمله خيانت به كشور، ابراز ضعف و نيز جنون، بيماري سخت و از كار افتادگي. ايران در آن زمان داراي دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان كه جلسه مشترك آنها را «مِهستان» مي خواندند.در سال 52 ميلادي، مِهستان كه از نحوست 13 فروردين مي ترسيد، چند روز ايران را بدون شاه گذارد و روز 15 فروردين «بلاش» را از ميان شاهزادگان اشكاني به شاهي برگزيد كه از همه آنان كوچكتر بود و استدلال كرد كه «مصلحت وطن»، انتخاب بلاش را ايجاب مي كرد. شاه قبلي در ايام نوروز مرده بود. نحوست رقم 13 از يونانيان است که با اسکندر وارد ايران شده است!.نوروز ايراني بر حسب سال مصادف است با يكي از اين سه روز در تقويم تازه ميلادي (گريگوري): 20، 21 و يا 22 مارس (مارچ). در مارس 44 پيش از ميلاد، ايران خود را براي دفاع در برابر حمله احتمالي «ژوليوس سزار» آماده مي كرد كه خبر رسيد سزار 15 مارس (هفت روز پيش از نوروز) در سناي روم ترور شده است و شاه جريان را به اطلاع رجال كشور رسانيد که ايام عيد را در دلواپسي بسر برده بودند. اسپهبد سورنا فرمانده كل ارتش ايران 9 سال پيش از آن (سال 53 پيش از ميلاد) در «حرّان» ارتش روم را درهم شكسته بود. در اين جنگ، كراسوس كنسول روم و فرمانده اين ارتش كشته شده بود و سزار تصميم به انتقامگيري داشت.اردشير پاپكان - كه در سال 226 ميلادي سلسله ساسانيان را تأسيس كرده بود چهار سال بعد، از دولت روم كه در جنگ از وي شكست خورده بود خواست كه نوروز ايراني را به رسميت بشناسد و سناي روم نيز آن را پذيرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد. در دوران اشكانيان ايام نوروز به پنج روز كاهش يافته بود اما اردشير به تقاضاي «تنسر/ Tansar» موبدِ موبدان (روحاني ارشد زرتشتيان) روز ششم فروردين ـ زادروز زرتشت ـ را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش يمن مي دانستند و بيشتر ازدواجها را به اين روز موكول مي كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاي روح ابدي، شاديها و پاكي ها بشمار مي آمدند، به هفت روز افزايش يافت و ايرانيان در اين هفت روز دست از كار مي كشيدند. در طول حكومت ساسانيان اهميت نوروز افزايش يافت. نه تنها يك عيد ملّي بود بلكه ايام تميز كردن محيط زيست، پوشيدن لباس نو، تميز كردن بدن، استغفار از گناهان، دلجويي از پيران، تجديد دوستيها، استحكام خانواده، و بيرون كردن افكار بد و پليدي ها از روح و روان به شمار مي آمد. در اين عهد، تشريفات نوروزي مفصل شد، از جمله روشن كردن آتش روي بامها در شب نوروز به منظور سوزاندن پليديها كه اينك اين رسم به روشن كردن شمع سر سفره هفت سين تبديل شده است. ساسانيان معتقد بودند كه هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان يك روز ملّي؛ برقراري عدالت، نظم، برادري، انساندوستي و پاكدامني بوده و بايد تحقق يابد.در مارس 326 ميلادي ميان ارتش ايران به فرماندهي شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهي كنستانتينوس دوم امپراتور اين كشور جنگي خونين و پرتلفات در گرفته بود. با اينكه پيروزي با ارتش ايران بود، شاپور دوم 20 مارس (شب نوروز) برغم مخالفت افسرانش كه در شرف بُردن جنگ بودند، آتش بسي دو هفته اي اعلام كرد تا سربازان بتوانند آيين هاي نوروزي را برگزار كنند. كنستانتينوس دوم كه نيروهايش تلفات شديد داده بودند، پس از اين آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوريل ميان دو امپراتور پيمان صلح به امضاء رسيد.در مراسم نوروز سال 399 ميلادي، چند مسيحي ايراني كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد ـ شاه وقت (ساساني) شده بودند، في البداهه از او تقاضاي آزادي مذهبي براي خود كردند. اين آزادي كه مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسيحيان قلمرو ايران داده شد.در نوروز سال 501 ميلادي (1349 سال پيش از انتشار مانيفيست كمونيست به قلم كارل ماركس) مزدك بامداد ـ روحاني زرتشتي ـ جنبش سوسياليستي خود را برپايه مالكيّت عمومي دارايي ها، استفاده از توليدات و ثروت بر حسب نياز فرد و برابري اجتماعي ـ اقتصادي همه مردم علني ساخت كه مورد توجه توده ها كه گرفتار جامعه اي طبقاتي و وجود شكاف عظيم ميان فقير و غني بودند، قرار گرفت و حتي شاه وقت ايران ـ قباد ـ متمايل به افكار او شد.پيمان «صلح پايدار» ايران و روم كه به امضاي خسرو انوشيروان ساساني و «ژوستي ني اَن» امپراتور روم رسيده بود، در سال 532 ميلادي در مراسم نوروزي كه در تالار كاخ تيسفون (ايوان مدائن - طاق كسري، 36 كيلومتري جنوب بغداد) با حضور شاه ايران برپا شده بود، مبادله شد. خسروانوشيروان به هركس كه در طول سال به وطن خدمت چشمگير كرده بود در مراسم نوروز يكي از اين سكه هارا مي داد که تصوير او بر آنها ضرب شده بوددر زمان حكومت طولاني خسروانوشروان (انوشيروان ساساني ـ دادگر)، تماس مستقيم مردم با شاه افزايش يافته بود و شاه شخصاً به برخي شكايات رسيدگي مي كرد و در مراسم نوروزي كاخ سلطنتي عده بيشتري از مردم عادي شركت مي شدند و به همين سبب خسروانوشيروان در سال 549 ميلادي، پس از برگزاري مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگي را به ضميمه کاخ سلطنتي تيسفون که از دجله فاصله زياد نداشت صادر کرد و اين تالار و ساختمان ضميمه آن نهم مارس سال 551 ميلادي آماده بهره برداري شد و آيين هاي نوروزي آن سال در آنجا برگزار شد. اين تالار که با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسيب ديد و بعدا منصور خليفه عباسي دستور داد که با تخريب کاخ سلطنتي و عمارات بزرگ تيسفون، مصالح لازم براي تکميل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزديکي تامين شود و باقيمانده سکنه تيسفون به بغداد منتقل شوند. با وجود اين، بقاياي تالار خسروانوشيروان که به طاق کسرا و ايوان مدائن معروف شده همچنان باقي و پايدار مانده و از آثار تاريخي مهم جهان بشمار مي آيد. دانشگاه گندي شاپور (خوزستان) هم که به دستور خسروانوشيروان براي تدريس و تحقيق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز (سال 550 ميلادي) گشايش يافت. دهها سال مراسم نوروزي در اين تالار (طاق كسري) در شهر تيسفون برگزار مي شد *****بعد از اسلام، تا مدتي مراسم نوروز در ايران به صورت خصوص و خانوادگي برگزار مي شد. با وجود اين، نوروز ايراني از طريق مسلمانان تا اندلس (اسپانيا) گسترش يافت. از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ ايرانيان در دستگاه خلفاي اين دودمان، مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت ولي يك عيد رسمي (روز ملي) نبود. در روايت است كه هارون الرشيد، خليفه معروف عباسي، هزاران سكه نقره كه يك طرف آنها را رنگ زده بود (علامتگذاري كرده بود) در مراسم نوروز (سال 211 هجري) در شهر بغداد به بزرگاني كه به ديدن او رفته بودند، هديه داده و به آنان تأكيد كرده بود كه نوروز سال آينده، كسي سكه دريافت خواهد كرد كه سكه هاي امسال را با خود بياورد و به او نشان بدهد. هدف هارون اين بود كه سكه هاي عيدي را که داده بود خرج نكنند. *****رجال خراسان در سال 809 ميلادي، روز 24 مارس (سوم فروردين) را براي عيد ـ ديدني ميان خود تعيين كرده بودند. در همين مراسم به آنان اطلاع رسيد كه هارون الرشيد در همان روز در شهرتوس درگذشته است. با اين خبر، مجلس ديد و بازديد نوروزي به يك جلسه محرمانه سياسي مبدّل و در آن تصميم گرفته شد كه به مأمون ـ كه از جانب مادر ايراني بود ـ کمک کنند تا جانشين پدر شود و سه هفته بعد، هنگامي كه شنيدند «امين» برادر او در بغداد خليفه اعلام شده است به گردآوري داوطلب براي جنگيدن دست زدند و در اندك زماني 30 هزار داوطلب آماده شدند. اين سپاه در روستاي تهران (پايتخت امروز ) ارتش 91 هزار نفري مجرب امپراتوري عباسي را درهم شكست و علي بن عيسي بن ماهان فرمانده ارتش خليفه كه بهترين سردار زمان خود بود به همدان گريخت. داوطلبان ايراني در آنجا هم وي را شكست دادند که ضمن اين جنگ كشته شد. نيروي داوطلب با وجود قلّت نفرات، با روحيه اي عالي و عشق کسب استقلال كامل وطن به بغداد رفت، اين شهر را محاصره و تصرف، امين را اعدام کرد و سر او را براي مأمون به خراسان فرستاد و به اين ترتيب از آن پس خلافت عباسيان تحت نفوذ ايرانيان قرار گرفت و در زمان برادران بويه (از مردم ديلمان منطقه كوهستاني گيلان)، خليفه عباسي در حقيقت عروسكي در دست آنان بود. در زمان بوئيان که پيروان مرداويز بودند آيين هاي نوروزي بارديگر رسميت يافتند و چون بغداد در دست آنان بود، در اين شهر هم برگزار مي شدند. *****مردآويز زياري (مازندراني) از قهرمانان ملي ايرانيان كه بر قسمت بزرگي از ايرانزمين حكومت مي كرد و اصفهان را پايتخت خود قرار داده بود، كمر به برگزاري آيين هاي ملي ايران از جمله تيرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سوري و مهمتر از همه نوروز بسته بود و تاكيد داشت كه مراسم عينا و مطابق عهد ساسانيان برگزار شود و در اين راه سختگيري زياد و افراط بيش از حد ازخود نشان مي داد، به گونه اي كه در سال 934 ميلادي دست به تنبيه كاركناني زد كه در آذين بندي اصفهان براي نوروز سليقه كافي به كار نبرده بودند و همين امر سبب شد كه خدمه غيرايراني كه مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از بيم جان خود، او را در حمام کشتند. مردآويز همان سال جشن سده را در اصفهان برگزار کرده و شخصا در آن شرکت جسته بود. وي بود که پس از راندن دست نشاندگان عربان از مناطق مرکزي ايران دستور اکيد داده بود که ايرانيان جز به فارسي نگويند و ننويسند.*****اميراسماعيل ساماني و به نوشته برخي از مورخان از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبين، متولد ري و نابغه نظامي ايران) كه به تجديد حيات زبان فارسي و فرهنگ ايراني كمك فراوان كرد، در سال 892 ميلادي از رياضيدان هاي خراسان خواست كه تقويم ساساني را دوباره نويسي كنند تا «نوروز»در ساعت درست و هنگام عبور خورشيد از استوا آغاز شود و حلول سال دقيق باشد. اين آرزو سالها بعد توسط «عمرخيام» تحقق يافت و تقويم هجري خورشيدي و لحظه دقيق حلول سال نو تهيه و تنظيم شد. جلال الدين ملکشاه سلجوقي كه عمر خيام نيشابوري در دوران حکومت او تقويم خورشيدي را تنظيم کرده بود از همان زمان دستور رعايت آن را داد که طبق قانون مصوب مجلس، از قرن چهاردهم هجري نوشتن تاريخ مكاتبات در ايران با تقويم خورشيدي رسمي شد. *****شاه اسماعيل صفوي روز 11 مارس (در سال 1502 ميلادي) و 9 روز مانده به نوروز را براي تاجگذاري خود تعيين کرده بود تا آيين هاي نوروزي را در کسوت شاه ايران برگزار کند. وي که در تبريز خود را شاه همه ايران اعلام کرده بود درهمين مراسم گفته بود که خود را مکلّف به احياي امپراتوري ايران در داخل مرزهاي ساسانيان مي داند. *****در سال 1597 ميلادي، شاه عباس يکم (صفوي) آيين نوروز را در عمارت «نقش جهان» برگزار كرد و در نطق خود به اين مناسبت، اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگي ايران خواهد بود و تصميم دارد آن را به صورت زيباترين و امن ترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاي خارجي كه به شركت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد كه براي كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس روز اول اكتبر سال 1588 ميلادي رييس كشور ايران شده بود. وي در رعايت اعياد ملّي و مذهبي شيعه دقت کامل بعمل مي آورد. نادرشاه*****نادرشاه به نوروز و آيين هاي آن علاقه مندي فراوان داشت. وي سكه خود موسوم به سكه نادري را در سال 1735 ميلادي، در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و تعدادي از آن را به رسم عيدي به منشي ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: «الخير في ماوقع» و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده ميشود: «نادرِ ايران زمين». اين عبارت نشان مي دهد كه نادر يک ناسيوناليست و خواهان احياي امپراتوري ايران در چارچوب مرزهاي عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بود.نادرشاه در سال 1739 در جريان لشكركشي به هند، پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفري اين كشور و دريافت تاج پادشاهي هند، براي ورود به دهلي منتظر فرارسيدن نوروز شد تا در روزي سعد به اين آرزو برسد و روز 20 مارس ( در آن سال، روز نوروز) وارد دهلي شد و مراسم عيد را در كاخ «شاهجهان (امپراتور پيشين هند)» برگزار كرد. کريمخان*****كريمخان زند (وكيل مردم) پس از اعلام شهر شيراز به پايتختي ايران، از سال 1761 ميلادي به بعد هر ساله سلام نوروزي را در عمارتي كه اينك موزه پارس ناميده مي شود، برگزار مي كرد و سپس به ديدن مردم عادي (كوچه و خيابان) مي رفت. وي در نخستين نوروز در شيراز، از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدان هاي شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه بعداً اين رسم شامل روزهاي ديگر هم شد. كريمخان براي شاد كردن مردم و زدودن غمهايشان هر اقدامي را كه مي توانست، مي كرد. وي براي ديدن مردم و آگاه شدن از مشكلاتشان، حتي به قهوه خانه ها مي رفت و در آنجا با آنان آبگوشت (ديزي) مي خورد. *****آغامحمدخان قاجار با داشتن ريشه و تبار مغولي، «نوروز» را براي تاجگذاري اش تعيين كرد. وي در نوروز سال 1174 هجري خورشيدي (مارس 1795 ميلادي) در تهران تاجگذاري كرد و اين شهر را پايتخت قرار داد که هنوز پايتخت است. *****ويلهلم اول قيصر آلمان كه علاقه چشمگير به خواندن تاريخ آرين ها داشت از اين كه در 22 مارس 1797 ميلادي (مصادف با نوروز آرين هاي جنوي - ايرانيان) به دنيا آمده بود، بسي مباهات مي كرد. وي در نوروز سال 1871 به شاه وقت ایران (ناصرالدین شاه) نوشت: از اين كه 22 مارس 1797 (و مصادف با نوروز ايرانيان) به دنيا آمده است، بسي مباهات مي کند. در زمان او بود كه آلمان به وحدت رسيد (رايش دوم). ويلهلم اول که بيسمارک صدر اعظمش بود 91 سال عمر كرد. فراموش نکنيم که آلمان تنها قدرت اروپايي است که نظر استعماري و سياست امپرياليستي نسبت به ايران نداشت و همواره (جز در زمان صدارت بانو مِرکل) در کنار ايران بود. ايرانيان نيز نسبت به آلمان و آلمانيان احساسات ويژه داشته اند و به خاطر همين احساس، در دوران دو جنگ جهاني قرن بيستم آسيب فراوان ديدند. *****مارس سال 1911 (نوروز سال 1290 خورشيدي) مراسم رسمي (دولتي) نوروز به نشانه اعتراض به حضور خودسرانه نيروهاي انگلستان و روسيه در خاك ايران لغو و به جاي آن عزاي ملي اعلام شد. اين نيروها بر پايه قرارداد آگوست سال 1907 سن پترزبورگ (تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ ميان انگلستان و روسيه) وارد ميهن ما شده بودند و اشغالگر به شمار مي آمدند. نيروهاي روسيه تا 1918 و نيروهاي انگلستان تا 1921 ايران را ترک نگفتند. وجود نيروهاي همين دو کشور در ايران باعث شد کشور ما که اعلام بيطرفي کرده بود صحنه جنگ جهاني اول شود و آسيب بيند. *****برگزاري آيين هاي نوروز ايراني از دوران هخامنشيان در آسياي صغير (آناتولي ـ ترکيه امروز) تا به امروز مرسوم بوده است. عبدالحميد اول سلطان عثماني که خود روز نوروز (20 مارس 1725) به دنيا آمده بود نوروز را در قلمرو عثماني يک عيد رسمي اعلام کرد که باقي مانده است. *****دولت وقت تهران كه مي ترسيد مردم از شنيدن امضاي قرارداد ترکمنچاي و از دست رفتن قفقاز ايران به خشم آيند و دست به عصيان بزنند، اين قرارداد را كه با ميانجيگري دولت انگلستان در 22 فوريه 1828 ميلادي (درست يک ماه پيش از نوروز) امضا شده بود از مردم پنهان كرد تا خبر آن در ايام ديد و بازديد نوروز به گوش ايرانيان نرسد و آنان را اندوهگين و بر ضد دولت متحد نكند. *****در نوروز سال 1300 (1921ميلادي) دكتر محمد مصدق استاندار وقت فارس در مراسم رسمي نوروز در شيراز اعلام كرد كه به عنوان اعتراض به وقوع كودتاي نظامي درتهران (کودتاي ژنرال رضاخان و سيد ضياء طباطبايي با حمايت لندن) و زنداني شدن روشنفكران وطن، از همان لحظه از سمت خود كناره گيري مي كند و اين چند روز را هم به خاطر احترام به نوروز صبر كرده بود تا مراسم عيد ملّي برگزار شود.وي در جلسه 9 آبان 1304 مجلس شوراي ملي نيز با انتقال سلطنت به ژنرال رضاخان كه او را «قلدر» خوانده بود مخالفت شديد كرد. *****شوراي عالي معارف (فرهنگ) ايران نخستين جلسه خود را به ابتكار ميرزاعلي اكبر دهخدا در روز نوروز 1301تشكيل داد و در همان جلسه درباره تعطيلات نوروزي مدارس كه بعداً به اقتباس از ساسانيان يك هفته تعيين شد، به بحث و مذاكره پرداخت و قرار شد كه پيشنويس «قانون اساسي معارف» تنظيم و به پارلمان داده شود. در آن زمان، همه امور فرهنگي ايران از آموزش و پرورش تا كتاب و هنر و فرهنگ و صدور پروانه انتشار جرايد در دست اين شورا، مركب از ادباء، دانشمندان و انديشمندان تراز اول كشور بود. *****از سال 1307 هجري خورشيدي، همانند عهد باستان، اعلام ترفيع نظاميان به نوروز موكول شد. بعدا اعلام بخشودگي تمام و يا قسمتي از مجازات محکومان نيز همانند عهد باستان، به نوروز موکول شد.کوروش بزرگ نوروز را براي دادن ترفيع به نظاميان و بخشودگي محکوم شدگان در نظر گرفته بود. *****ناوگان ايران كه با كمك ايتالياي عهد موسوليني به طور محرمانه ايجاد شده بود در نخستين نوروز پس از ورود به خليج فارس، به پايگاه نظامي انگلستان در «باسعيدو» حمله بُرد و آن را به خاك وطن باز گردانيد. انتخاب نوروز براي حمله به اين سبب بود که انگليسي ها انتظار نداشتند ايرانيان در روز ملي بزرگ خود دست به اين کار بزنند. انگلستان كه از قرن شانزدهم نمي خواست ايران نيروي دريايي موثر داشته باشد در ماجراي شهريور 1320، و با توسل به نيرنگ، ناوگان ايران را نابود كرد. دولت لندن هيچگاه مايل نبوده است که کشورهاي حوزه خليج فارس داراي قدرت دريايي شوند. سياست اين دولت بود که باعث شد در اين منطقه کشورهاي کوچک متعدد به وجود آيد تا اجبارا مطيع قدرتهاي خارج از منطقه باشند. *****نوروز 1318 هجري خورشيدي بهره برداري از راه آهن سراسري ايران آغاز و بدعتي شد كه مانند دوران ساسانيان كارهاي مهم از نوروز آغاز شود. مصدق قبلا در مجلس به لايحه کشيدن اين خط به صورت مستقيم و سراسري (نه، شبكه) از يک بندر در جنوب به يك بندر در شمال كشور اعتراض کرد که قرار بود از محل عوارض قند و شکر ساخته شود و آن را طبق ديکته خارجي و با مقاصد نظامي اعلام داشت و گفت که اگر به صورت شبکه و ميان مناطق اقتصادي کشور و شهرهاي بزرگ باشد فايده بخش است و سئوال کرد که چه ضرورتي ايجاب مي کند که اين خط به يک بندر غير تجاري در شمال منتهي شود. پس از اشغال نظامي ايران در شهريور 1320 تازه ايرانيان متوجه شدند که مقاصد نظامي يعني چي. متفقين از اين خط براي حمل اسلحه و مهمات ميان غرب و شوروي استفاده کردند. مصدق*****در سال 1330، دكتر مصدق روز 29 اسفند هر سال را روز ملي شدن صنعت نفت ايران؛ يک جشن ملي و تعطيل عمومي اعلام كرد و به اين ترتيب، يك روز بر تعطيلات نوروزي اضافه شد. دكتر مصدق در پيام نوروزي سال 1331 خود ايرانيان را به ايستادگي و پايمردي در برابر سلطه و استثمار خارجي فراخوانده و اشاره كرده بود كشوري كه استقلال واقعي و حاكميت ملي تمام عيار نداشته باشد، در جامعه بين المللي فاقد عزت و احترام است.او در نطق نوروزي سال 1332 خود به مردم اطلاع داد كه پيشنهادهاي غرب براي حل مسأله نفت را رد كرده است و بنابراين، مردم بايد كمربندها را محكمتر كنند و آماده هرگونه جانفشاني براي وطن و خنثي كردن توطئه ها باشند.دکتر مصدق در پي سه سال زندان و ده سال تبعيد غير قانوني در احمدآباد ساوجبلاغ در 14 اسفند 1345 درگذشت و ايرانيان نوروز سال 1346 را در اندوه فوت او به آرامي و خيلي ساده برگزار کردند و از اين که دولت وقت اجازه تشييع جنازه و شرکت در مراسم تدفين و برگزاري مجالس ترحيم نداده بود خشمگين بودند. دولت وقت با درج يک اطلاعيه کوتاه فوت وي را اعلام داشته بود و روزنامه ها را از درج هرگونه مطلب ديگر و آگهي هاي تسليت ممنوع کرده بود. محمدداوود*****سالها صحبت از ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان در ميان بود. در نوروز سال 1339 (سال 1960)، سردار محمدداود صدراعظم وقت افغانستان به ايران آمد تا درباره اين موضوع بررسيهاي تازه اي صورت گيرد و به اين سبب، وي هم در مراسم نوروز آن سال شركت كرد، زيرا نوروز آيين مشترك مردم دو كشور است كه تا قرن نوزدهم قلمرو حكومتي واحدي را تشكيل مي دادند. اتباع دو کشور داراي نياکان (تاريخ) زبان و فرهنگ مشترک هستند و به همين دليل طبق نظر جامعه شناسان از جمله «ماکس وبر» يک ملت محسوب مي شوند، و به همين صورت تاجيكهاي فرارود (پارسيان) كه اينک در چند كشور زندگي مي كنند. ترس از همين خويشاوندي و وحدت فرهنگي است که در سالهاي اخير فشارهاي تازه اي وارد مي آيد که افغانها و به ويژه پشتونها به ايران و پارسيان منطقه فرارود (تاجيکها) نزديک نشوند.در مذاکرات محرمانه نوروز 1339 سردار محمدداود خان با مقامات ارشد دولت ایران طرح ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان مطرح شد که [معمّاگونه] به روزنامه های اروپا درز کرد و انتشار آن باعث مخالفت شدید دولت لندن و دولت مسکو شد. مسکو از آن می ترسید که تاجیکهای منطقه فرارود دوباره بپاخیزند و خواهان الحاق به آن کنفدراسیون شوند و لندن بیم داشت که خط مرزی «دوراند» مآلا غیرقانونی اعلام و قبایل پشتون که با ترسیم این خط ازهم جدا شده اند به افغانستان بپیوندند. همین مخالفت ها مانع از اجرای طرح شد. *****در نوروز سال 1342 هنگامي كه هزاران نفر در صحن و حرم حضرت معصومه و مساجد اطراف آن در قم اجتماع كرده و براي حلول سال نو لحظه شماري مي كردند، اعلاميه آيت الله خميني به اطلاع آنان رسيد كه ضمن آن تأكيد شده بود كه ايران فروخته شده، استقلال، عزت و عظمت آن از دست رفته، مستعمره شده و ما، ديگر عيد نداريم و بايد عزا بگيريم.اين اعلاميه كه به اعلاميه «اعلام خطر مي كنم» معروف شده سرآغاز مبارزه اي شد که تا 22 بهمن ماه سال1357 ادامه داشت. *****ايرانيان مقيم كشورهاي ديگر، همچنين ايراني تبارها، كردها، تاجيكها، افغانها و ... مشابه يكديگر مراسم نوروزي را در هرجا كه باشند باشكوه تمام برگزار مي كنند و در اين زمينه خود را بيش از ايرانيان داخل كشور موظف مي دانند. در سالهاي اخير، بسياري از كشورها و نيز ايالتهاي آمريكا نوروز را به عنوان روز ملي ايرانيان و ايراني تبارها به رسميت شناخته اند، و اين به آن معني است كه يك ايراني و ايراني تبار مي تواند روز نوروز كار نكند و مزد بگيرد. پارسيان هند كه 13 قرن پيش از ايران مهاجرت كرده و در حفظ فرهنگ ايراني تعصب خاص نشان مي دهند، در شناساندن نوروز و رسوم كهن ايرانيان به ساير ملل و برگزاري جشنهاي ايراني تلاش بسيار كرده اند. ***** انتقاد و اعتراض اصولگرایان به جشن های نوروزی سال 1390، ایرانگرایی و بیش از حد بکاربردن کلمات ایران، ایرانی و ایرانیان! جامعه روحانیت مبارز شیراز در نامهای خواستار لغو جشنواره نوروز شد که قرار است اوایل فروردین 1390 (مارس 2011) در تخت جمشید برگزار شود. به گزارش ایسنا [یک خبرگزاری داخلی تهران]، اعضای این جامعه ۲۸ اسفند 1389 در نامه خود تاکید کرده بودند که برگزاری جشنی با این حجم گسترده تبلیغاتی به مصلحت نظام الهی جمهوری اسلامی ایران نبوده و به نوعی عقبگرد از فرهنگ اصیل اسلامی است!.این نامه به امضای اسدالله ایمانی، نماینده آیت الله خامنه ای در استان فارس و امام جمعه شیراز نیز رسیده بود.محمود احمدینژاد از سال گذشته (نوروز 1389)، به برگزاری «جشن جهانی نوروز» در تخت جمشید (پرسپولیس) پرداخته و سران کشورهای منطقه و مقامات این کشورهارا به شرکت در آن دعوت کرده است و اعتراض و انتقاد مذکور به همین سبب بوده است. جامعه روحانیت مبارز شیراز در نامه خود، با اشاره به برنامه ریزی مسئولان اجرایی برای حضور ۲۰۰ موسیقیدان از سراسر کشور و حتی خارج از ایران در جشنواره نوروز، چنین تمهیداتی را موجب نگرانی روحانیت متعهد، مؤمنین و دلسردی نیروهای حزبالله دانسته است. علي مطهريدر اسفندماه 1389 هجری خورشیدی از سوي اصولگرايان جمهوري اسلامي انتقادهای علنی از «ملی گرایی ایرانی» هم انتشار یافته بود!. برخی از منتقدین، بیان مکتب ایرانی و ملی گرایی و تجلیل از کوروش بزرگ [موسس کشور ایران] را یک فتنه ـ فتنه ی در حال شکل گیری خوانده بودند!. علی مطهری [فرزند آیت الله مرتضی مطهری] نماینده مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور ۱۸ اسفند 1389 خود ضمن اشاره به جشن های نوروز سال 1990 در تخت جمشید گفت که تز مکتب ایرانی، دارد انقلاب اسلامی را تهدید میکند. مطهری مطرح کردن بحث هایی همچون «مکتب ایرانی، منشور نوروز و برتری نژاد ایرانی» را اشتباه دانست!. به گزارش بی بی سی فارسی، احمد توکّلی وزیر سابق، نماینده مجلس شورای اسلامی و رئیس مرکز پژوهشهای این مجلس دهم اسفند 1389 از ایرانگرایی برخی از مقامهای دولتی انتقاد کرده و در نامه ای نوشته بود که احمدی نژاد [رئیس جمهور] در گفت و گوی تلویزیونی اخیر خود، ۴۵ بار از کلمات «ایران»، «ایرانی» و «ایرانیان» استفاده کرد، بدون اینکه نامی از «اسلام» ببرد. وی همچنین از اینکه احمدی نژاد شهروندان کشور را «تافته جدابافته» وانمود می کند از او انتقاد کرده و سخنان او [در توصیف بزرگواری، استعداد و هوش ایرانیان] را گزافه و غیر واقعی خوانده است!.توکلی در نامه سرگشاده خود نوشته است که تکرار کلمه «ایران» در سخنرانی های اخیر احمدی نژاد و پرهیز او از به کار بردن کلمه «اسلام» تعمدی بوده است.
http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&HD=1&HM=1&I1.x=16&I1.y=8 نویسنده : انی کاظمی بزرگترین جشن ملی ایران که در نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آنگاه که آفتاب جهانتاب به برج حمل انتقال یابد و روز و شب برابر گردد ـ آغاز میشود در ادبیات پارسی گاه به نام «جشن فروردین» خوانده میشود:جشن فرخندۀ فروردین است روز بازار گل و نسرین است و گاه «جشن بهار» یا «بهار جشن»:بهار سال غلام بهار جشن ملککه هم به طبع غلامست و هم بطوع غلام و بیشتر به نام «نوروز» معروف است:بر لشگر زمستان نوروز نامدار کرده است رای تاختن و قصد کارزار جشن سال نو نزد آریائیان این جشن در اصل یکی از دو جشن سال آریائی بود: آریائیان در اعصار باستانی دو فصل گرما و سرما داشتند. فصل گرما شامل بهار و تابستان و فصل سرما شامل پائیز و زمستان میشد. فصل سرما در اوستائی زیمه Zima و فصل گرما همه Hama خوانده شده. در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنانکه در وندیداد فرگرد اول بند ۲ و ۳ آمده، ولی بعدها در دو فصل مزبور تغییری پدیدار گشت چه تابستان دارای هفت ماه و زمستان پنج ماه گردید، چنانکه این امر نیز در شرح بندهای نامبرده از وندیداد مسطور است. در هریک از این دو فصل جشنی برپا میداشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار میرفته: نخست جشنی که به هنگام آغاز فصل گرما ـ یعنی وقتی که گلهها را از آغلها به چمنهای سبز و خرم میکشانیدند و از دیدن چهرۀ دل آرای خورشید شاد و خرم میشدند ـ و دیگر در آغاز فصل سرما که گله را به آغل کشانیده توشۀ روزگار سرما را تهیه میدیدند. نوروز و مهرگان از یک طرف میبینیم که در عهد هند و اروپائی سال از اول تابستان «انقلاب صیفی» و با ماه تیر آغاز میشده و دلیل آن لغت (میذیایری) است که اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار (جشن) سال است. این جشن در حوالی «انقلاب شتوی» برپا میشده و معنای لغوی آن «نیمۀ سال» است. از بیان بندهشن پهلوی چنین بر میآید که (میذیایری) در اصل در حوالی انقلاب شتوی (اول جدی) و بنابراین اول سال در حوالی انقلاب صیفی (اول سرطان) و مطابق (میذیایری شم) بوده است. از سوی دیگر در مییابیم که در زمانی سال با اول تابستان شروع میشد ولی نه با تیرماه، بلکه با فروردین ماه ـ بیرونی، اول سال ایرانیان را در فروردین و در انقلاب صیفی میداند و اعیاد خوارزمی نیز مؤید این مدعا است. مسعودی در التنبیه و الاشراف گوید: «آغاز سال ایرانیان در اول تابستان و مهرگان در آغاز فصل زمستان بوده است.» در نوروزنامه منسوب به خیام آمده.: «فروردین آن روز ]سی سال گذشته از پادشاهی گشتاسب که زردشت بیرون آمد[ آفتاب به اول سرطان قرار کرد و جشن کرد.» در کتاب التاج منسوب به جاحظ آمده: «نوروز و مهرگان دو فصل سال هستند: مهرگان دخول زمستان و فصل سرما است و نوروز اذن دخول فصل گرما است.» هنگام جشن قرائنی در دست است که میرساند این جشن در عهد قدیم، یعنی به هنگام تدوین بخش کهن اوستا نیز در آغاز برج حمل یعنی اول بهار برپا میشده و شاید به نحوی که اکنون بر ما معلوم نیست آن را رد اول برج مزبور ثابت نگاه میداشتند ـ مطابق حدس بعضی از خاورشناسان در عهد داریوش اول و اواخر پادشاهی او (در حدود ۵۰۵قم)، در هنگامی که تقویم اوستائی یعنی سال فروردین تا اسفندارمذ بجای تقویم باستانی و سالی که ماههای آن «باگایادی» و «گرماپادا» و غیره بود و از اوایل پائیز شروع میشد، رسماً در کشور ایران پذیرفته شد، ترتیب کبیسۀ سال معمولی به هم خورد و فقط در سال مذهبی و برای امور دینی و روحانی کبیسه را مراعات میکردند ولی از آن زمان به بعد سال رسمی ناقص و غیرثابت شده است ـ برخی دیگر از اندیشمندان برآنند که این ترتیب در زمان داریوش دوم (یعنی در سال ۴۱۱ق.م) به عمل آمده است. چنانکه از تواریخ بر میآید، در عهد ساسانیان نوروز ـ یعنی روز اول سال ایرانی و نخستین روز فروردین ماه در اول فصل بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید اضحی در میان مسلمانان، آن هم در فصول میگشت. در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و مصادف با جلوس یزدگرد پسر شهریار آخرین شاهنشاه ساسانی است، نوروز در شانزدهم حزیران رومی (ژوئن فرنگی) یعنی نزدیک به اول تابستان بود و از آن تاریخ به این طرف به تدریج هر چهار سال یک روز عقبتر ماند، تا در حدود سال ۳۹۲ هجری، نوروز به اول حمل رسید ـ در سال ۴۶۷ هجری نوروز در بیست و سوم برج حوت یعنی هفده روز به پایان زمستان مانده واقع بود ـ در این هنگام جلالالدین ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵) ترتیب تقویم جدید جلالی را بنا نهاد و نوروز را در روز اول بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب به برج حمل است ـ قرار داده و ثابت نگاهداشت. بدین طریق که قرار شد در هر چهار سال یک بار سال را به ۳۶۶ روز بشمرند و پس از تکرار این عمل هفت بار یعنی پس از هفت مرتبه چهار سال (یا ۲۸ سال) بار هشتم به جای اینکه سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب کنند با سال پنجم (یعنی درواقع با سال سی و سوم از آغاز حمل) این معامله را بکنندو بدین ترتیب روی هم رفته سال جلالی نزدیکترین سالهای دنیا به سال خورشیدی حقیقی که ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است میشود. جشن فروردین و فروردگان فروردین از ریشه فرور و فرورد است که از یک واژۀ پارسی باستان به ما رسیده: در سنگ نبشتۀ بهستان (بیستون) داریوش بزرگ یکی از هماوردان خود را به نام فراورتی Faravarti یاد کرده. دومین پادشاه ماد نیز فرودتی نام داشته و پدر دیاکو سردودمان پادشاهان ماد هم که در ۷۱۳ق.م به تخت شاهی جلوس کرد همین نام را داشته، فرودتی با واژۀ اوستائی فروشی Farvashi و پهلوی فروهر Farvahr برابر است. در اوستا فروشی یکی از نیروهای نهانی است که پس از درگذشت آدمی با روان و دین از تن جدا گشته به سوی جهان مینوی گراید. هیأت واژۀ (فروردین) از هیأت اوستائی در حالت اضافه در جمع مؤنث اتخاذ شده، چه در اوستا این ترکیب همیشه با واژۀ اشاون ashâvan آمده به معنی فرودهای پاکان، فروهرهای نیرومند پارسیان ـ بنابراین در کلمۀ فارسی (فروردین) مضافالیه آنکه (پاکان) باشد افتاده است. اما فروردگان مرکب است از همان فرورد و گان پسوند نسبت و اتصاف. این لغت به جشن ویژۀ ارواح در گذشتگان اطلاق میشده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر آن در دیگر ادیان کهن و نو نیز دیده میشود و آن را (عید اموات) گویند. در نزد هندوان ستایش نیاکان (پیتارا Pitara) شباهتی به این جشن ایرانی دارد ـ رومیان نیز ارواح مردگان را به نام Manes خدایانی به تصور درآورده فدیه نثار آنان میکردند و معتقد بودند پس از آنکه تن به خاک سپرده شد، روان به مقامی ارجمند خواهد رسید، از اینرو در گورستانها، در ماه فوریه جشنی برای مردگان برپا میکردند و فدیه میدادند. بعضی مدت جشن فروردگان را پنج روز و برخی ده روز دانستهاند. این عید که اکنون پارسیان هند آن را «مقتات» مینامند در ایران به نام فروردگان و فروردیگان و معرب آنها فروردجان و فروردیجان از لغات پهلوی فردگان و پردگان و پردجان و به اصطلاح ادبی فروردکان نامیده شده و ریشۀ آنها از لغت اوستائی فرورتی و فروشی است که در بالا گذشت. بنابر مشهور، این عید ده روز بوده که در اصل عبارت بوده است از پنج روز آخر ماه دوازدهم با پنج روز الحاقی اندر گاه و در اواخر عهد ساسانیان و همچنین نزد اغلب زرتشتیان قرون نخستین اسلام پنج روز آخر ماه آبان با پنج روز اندرگاه که پس از آخر آبان میآمده است. از خود اوستا مستفاد میشود که این عید از زمان قدیم ده روز بوده است چه در «یشت ۱۳ بند ۴۹» مدت نزول ارواح را ده روز میشمارد ولی معذلک ممکن و بلکه محتمل است هنگامی که خمسۀ مسترقه در جلو دی ماه بوده پنج روز پایان اسفندارمذ، یعنی از ۲۶ تا ۳۰ آن ماه عید بازگشت ارواح به منازل خودشان بوده است و چون خمسه را بعدها به آخر اسفندارمذ نقل کردند بعضی چون فروردگان را در واقع آخرین پنج روز قبل از فروردین میدانستند همان خمسه را فروردگان شمردند و برخی دیگر بنابر همان سنت جاری قدیم پنج روز آخر اسفندارمز را فروردگان گرفتند و عاقبت چنانکه بیرونی نوشته: «از آنجا که این ایام در آئین مذهبی اهمیت بسیار داشته و از زرتشتیان نمیبایست فوت شود عمل به احتیاط کردند و هر دو پنج روز یعنی همۀ ده روز را جشن گرفتند.» فروردگان که در پایان سال گرفته میشد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن شادی، چنانکه بیرونی راجع به همین روزهای آخر سال نزد سغدیان گوید: «در آخر ماه دوازدهم (خشوم) اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحهسرائی کنند چهرههای خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و آشامیدنیها گذارند و ظاهراً به همین جهت جشن نوروز که پس از آن میآید روز شادی بزرگ بوده (علاوه بر آنکه جشن آغاز سال محسوب میشده).» کلمۀ جشن هم که در این اصطلاح به کار رفته با (یشتن) پهلوی و (یزشن) پازند و (یسنا) و (یشت) اوستائی از یک ریشه و به معنی نیایش و ستایش و مجازاً برپا داشتن آئین و رسوم و تشریفات (اعم از سوگ و سور) است. در داستانهای ملی فردوسی که بدون شک مواد شاهنامۀ خود را معالواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، اندر پادشاهی جمشید گوید: چو آن کارهای وی آمد به جایز جای مهی بر تر آورد پای به فر کیانی یکی سخت ساختچه مایه بدو گوهر اندر نشناخت که چون خواستی دیو برداشتیز هامون به گردون برافراشتی چو خورشید تابان میان هوانشسته برو شاه فرمانروا جهان انجمن شد بر تخت اویاز آن بر شده فرۀ بخت اوی به جمشید بر، گوهر افشاندندمر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو، هرمز فروردینبرآسود از رنج تن، دل ز کین به نوروز نو، شاه گیتی فروزبر آن تخت بنشست فیروز روز بزرگان به شادی بیاراستندمی و رود و رامشگران خواستند چنین جشن فرخ از آن روزگاربمانده از آن خسروان یادگار وجه تسمیه از همین داستانی که بیرونی آن را نقل کرده نیک بر میآید که نوروز را به معنی «روز نو و تازه» یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، میدانستند. ابوریحان در التفهیم نوشته:«از رسمهای پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است.» برخی نوشتهاند سبب آنکه این روز را نوروز خواندند آن بود که صابیان در روزگار طهمورث پدید آمدند و چون جمشید با پادشاهی رسید دین را تازه کرد و چون نوروز روز نوین بود آن را جشن گرفتند و نیز گفتهاند: جم در شهرها میگردید و چون خواست به آذربایجان اندر شود بر تختی از زر نشست و مردم به دوش میبردند و چون فروغ خورشید برو تابید و مردم او را بدیدند، وی را بزرگ داشته بدان شادی کردند و آن روز را جشن گرفتند و آن روز میان مردم آئین شد که به یکدیگر شکر دادند. حسین بن عمرو الرستمی که از سرداران مأموران بود از مؤبدان مؤبد خراسان سبب پیدایش نوروز و مهرگان را پرسشید و او علت ایجاد نوروز را چنین شرح داد که در بطیخه وبائی پدیدار گشت و ساکنان آن به ناگزیر فرار اختیار کردند ولی مرگ برایشان مستولی شد و همگی بمردند، و چون نخستین روز فرا رسید خداوند بارانی برایشان بارید و آنان را زنده کرد و ایشان به مساکن خود بازگشتند. پس پادشاه آن زمان گفت که: «این نوروز است» یعنی روز نوین میباشد و در نتیجه این روز بدان نامیده شد و مردم آن را مبارک شمرده عید گرفتند. و نیز گفتهاند: «چون اهریمن برکت را از روی زمین زایل کرد و باد را از وزش انداخت تا درختان خشک شوند و نزدیک بود که عالم کون دچار فساد گردد پس جمشید به امر خداوند و ارشاد او به ناحیۀ جنوبی رفت و قصد مقام ابلیس و یاران وی کرد، در آنجا مدتی بماند ت این غائله رفع شد. پس مردم به اعتدال و برکت و فراوانی برگشتند و از بلا نجات یافتند و در این هنگام جم به دنیا بازگشت و در این روز مانند آفتاب طلوع کرد و نور از او ساطع شد چه او مثل خورشید نورانی بوده است و از این روی مردم از دو افتاب تعجب کردند و آنچه چوب خشک بود سبز شد پس مردم گفتند: روز نو.» ابن البخی در فارسنامه نوشته: «پس ]جمشید[ بفرمود تا جملۀ ملوک و اصحاب اطراف و مردم جهان به اصطخر حاضر شوند چه جمشید در سرای نو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن. و همگان بر این میعاد آنجا حاضر شدند؛ و طالع نگاه داشت و ان ساعت که شمس به درجۀ اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش، در آن سرای به تخت نشست و تاج بر سر نهاد و همۀ بزرگان جهان در پیش او بایستادند و جمشید گفت: بر سبیل خطبه که ایزد تعالی ارج و بهاء ما تمام گردانید و تأیید ارزانی داشت و در مقابله این نعمتها بر خویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکوئی فرمائیم ـ چون این سخنان بگفت همگان او را دعای خیر گفتند و شادیها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و آن سال باز نوروز آئین شد ـ و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر به نشاط و خرمی مشغول بودند.» شکی نیست که همۀ این گفتارها افسانهآمیز است ولی از تواتر این اخبار وجه تسمیۀ نوروز و همچنین قدمت (انتساب آن به اعصار آریائی پیش از ظهور زرتشت) آشکار میگردد. روزهای نوروز عامه و خاصه جشن نوروز فقط در روز اول فروردین ماه برپا نمیشده بلکه چندین روز دوام مییافته. ابوریجان در التفهیم، پساز ذکر نخستین روز فروردین، نوشته: «و آنچه از پس او است پنج روز همه جشنها است و ششم فروردین ماه «نوروز بزرگ» است زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و کروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی: آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن» شهمردان رازی در روضة المنجمین نوشته: «نوروز بزرگ ـ آنچه معروف است آن دانند که خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشسستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی، و چون این پنج روز به گذشتی به لهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی پس از این روز از این سبب بزرگ کردندی و گفتهاند که آن روزی است که جمشید مردم را بشارت دادی به بیمرگی و تندرستی و آمرزندگی و گویند که هم اندر این روز بود که کیومرث... دیو را بکشت و بسیار گونه گفتهاند لکن چون درستی آن ندانم بدین اختصار شد.» برخی در ضمن رسوم درباری، مدت این جشن را یک ماه دانستهاند و گروهی پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیدهاند. بدیهی است که اگر فیالمثل در دربار شاهنشاهان ساسانی یک ماه جشن برپا میشده، این امر مستلزم آن نبود که همۀ مردم یک ماه تمام را جشن بگیرند بلکه در پنج روز اول همگی جشن برپا میکردند. نوروز خاصه را «نوروز بزرگ» و «جشن بزرگ» و «نوروز ملک» هم خواندهاند. در پنج روز اول فروردین حقهای حشم و لشکر را میگزاردند. و حاجت آنان روا میکردند و چون نوروز بزرگ میرسد زندانیان را آزاد و مجرمان را عفو مینمودند و به عشرت میپرداختند. بنابر قول جاحظ در زمان جمشید و به گفتار ابوریحان بیرونی پس از وی و به نظر محققان معاصر به هنگام شاهنشاهی ساسانیان، فروردین ماه به شش بخش تقسیم میشده که پنج روز اولی را شاهنشاه به اشراف و پنج روز دوم را به بخشش اموال و دریافت هدیههای نوروز و پنجۀ سوم را به خدم خود و چهارم را به خواص خویش و پنجم را به لشکریان و ششم را به رعایا اختصاص میداد. نخستین پادشاهی که در دو قسمت نوروز عامه و خاصه را به هم پیوست و همۀ ایام ما بین آن را جشن گرفت هرمز پسر شاهپور بود. نوروز در ایران پیش از اسلام از آنچه گفته شد آشکار گردید که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریائی است. اگرچه در اوستا از نوروز نامی نیست ولی برخی از کتابهای دینی پهلوی از نوروز و مراسم ایرانیان باستان یاد کردهاند. در بندهشن بزرگ و نیز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزدیک شد و هر بار نطفهای از او بر زمین افتاد و این سه نطفه در تحت مراقبت ایزد آناهیته Anahita (ناهید ـ فرشته آب) در ردیاچۀ کسوه Kasava نهاده شده. در آنجا کوهی است به نام «کوه خدا» که جایگاه گروهی از پارسایان است. هر سال در نوروز و مهرگان این مردم دختران خود را برای آبتنی در دریاچۀ مزبور میفرستند زیرا زرتشت بدانان گفته است که از دختران ایشان اوشیدر Oshidar و اوشیدر ماه Oshidar-mâh و سوشیان Soshyan (موعودان سهگانۀ مزدیسنا) به وجود خواهند آمد: بطور کلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست و به عکس از عصر ساسانی اطلاعات گرانبها موجود است که خلاصۀ آنها در ذیل نقل میشود: در بامداد نوروز شاهنشاه جامهای که معمولاً از بُرد یمانی بود بر تن میکرد و زینت بر خود استوار میفرمود و به تنهائی در دربار حاضر میشد و شخصی که قدم او را به فال نیک میگرفتند بر شاه داخل میشد. در نورزنامه آمده: «آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن ـ آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیشآمدی با جام زرین پر می، و انگشتری، و درمی و دیناری خسروانی، و یک دسته خوید سبز رسته، و شمشیری، و تیر و کمان و دوات و قلم، و اسپی، و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان، چون موبد موبدان از افرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان: شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی گزین به روان و دین کیان سروش آورد ترا دانائی و بینائی به کاردانی و دیرزی و با خوی هژیر و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاهدار سرت سبز باد و جوانی چو خرید، اسپت کامگار و پیروز و تیغت روشن و کاری به دشمن و بازت گیرا ]و[ خجسته به شکار و کارت راست چون تیر و هم کشوری بگیر و نو بر تخت با درم و دینار، پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار و سرایتآباد و زندگانی بسیار. چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم درپ یش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اولد دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، و آن برایشان مبارک گردد. که خرمی و آبادانی جهان در این چیزها است که پیش ملک آوردندی.» و این رسم در عصر خلفای اسلام نیز ادامه یافت. مالیاتهای کشوری در روزگار ساسانیان در نوروز افتتاح میشد و یکی از جهات اصلاح تقویم و کبیسه قرار دادن سالهای پارسی به توسط المتوکل علی الله و المعتمد بالله همین امر بود. در هریک از ایام نوروز، پادشاه بازی سپید پرواز میداد و از چیزهائی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک میجستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود و در هر نوروزی برای پادشاه با کوزهای آهنین یا سیمین آب برداشته میشد. در گردن این کوزه قلادهای قرار میدادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین گذشته و بر آن مهرههای زیرجدین کشیده بودند. این آب را دختران عذرا از زیر آسیابها برمیداشتند جاحظ پس از این قول نوشته: «که چون نوروز به شنبه میافتاد، پادشاه میفرمود که از رئیس یهودیان چهار هزار درهم بستانند و کسی سبب این کار را نمیدانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود.» بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر ستونی گندم و بر ستونی جو و بر ستونی برنج و بر ستونی عدس و بر ستونی باقلی و بر ستونی کاجیله و بر ستونی ارزن و بر ستونی ذرت و بر ستونی لوبیا و بر ستونی نخود و بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش میکاشتند و اینها را نمیچیدند مگر بغتا و ترنم و لهو. در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و میمنت را در مجلس میپراکندند و تا روز مهر از ماه فروردین (شانزدهم فروردین) آن را جمع نمیکردند. این حبوب را باری تفأل میکاشتند و گمان میکردند که هریک از آنها که نیکوتر و باروتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک میجست. شاه در این روزها بار عام میداد و ترتیب آن را به طرق گوناگون نوشتهاند: ابوریحان گوید که: «آئین پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردین (نوروز عامه) چنین بود که شاه به روز اول نوروز ابتدا میکرد عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احساس بدانان میآگاهیدند ـ در روز دوم برای کسانی که از عامه رفیعتر بودند یعنی دهگانان و اهل آتشکدهها جلوس میکرد ـ در روز سوم از برای اسواران و مؤبدان بزرگ ـ و روز چهارم از برای افراد خاندان و نزدیکان و خاصان خود ـ در روز پنجم برای پسر و نزدیکان خویش و به هریک از اینان، درخور رتبت اکرام و انعام مینمود. و چون روز ششم فرا میرسید از اداء حقوق مردم فارغ میشد و از این پس نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان و اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمیتوانست برود ـ همچنین در ایام نوروز نواهایی خاص در خدمت پادشاه نواخته میشد که مختص همان ایام بود.» پادشاهان در نوروز کلیۀ مایحتاج دفتری و لوازم دیگر سالیانۀ دربار را تهیه میکردند، از قبیل کاغذ و پوستهایی که در آنها رسایل نوشته میشد و آنچه که مهر کردنش از طرف پادشاه لازم بود آخر آن کاغذ مهر میشد و آنها را «اسپیدا نوشت» یا «اسپید نوشت» مینامیدند. به قول مسعودی خسروپرویز در یکی از اعیاد در حالی که سپاهیان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پیل با پیلبانان صف کشیده بودند برای سان دیدن آنان خارج شده بود و ظاهراً این عید همان نوروز بوده است. در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب میپاشیدند و این رسم در سدههای نخستین اسلامی نیز رایج بوده ـ دیگر هدیه دادن شکر متداول بود ـ نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر افسانههایی چند نقل کردهاند که از ذکر آنها صرفنظر میشود. همچنین در شب نوروز آتش بر میافروختند و این رسم تا عهد عباسیان نیز (در بینالنهرین) ادامه یافت و نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاهپور پسر اردشیر بابکان است. نوروز در عصر خلفا دربارهای نخستین خلفای اسلام به نوروز اعتنائی نداشتند و حتی هدایای این جشن را به عنوان خراج سالیانه میپذیرفتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود، هدایای نوروز را از نو معمول داشتند و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت میکردند ـ اندکی بعد این رسم نیز از طرف خلفای مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گردید ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند. در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلۀ طاهریان، جشنهای ایران از نو رونق یافتند. گویندگان دربارۀ آنها قصاید پرداختند و نویسندگانی مانند حمزه بن حسن اصفهانی مؤلف «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند. نوروز در دربار عباسیان بسیاری از رسوم خویش را حفظ کرد و از آن جمله اخذ مالیات از مردم که در زمان ساسانیان معمول بود در این زمان هم اجرا گردید و نوروز معتضدی و متوکلی در اثر همین امر پیدا شد. تقدیم هدایا از جانب بزرگان و امیران اسلامی و دیگران به خدمت خلفا از مراسم عادی به شمار رفت چنانکه خالدالمهلبی به متوکل در نوروز جامۀ وشی زربفتی و گوی عنبری که بر آن ریزههای گوهر بود و جوشنی بلند و چوب بخوری به بلندی یک قامت و جامهای بغدادی هدیه فرستاد. و نخستین کسی که در زمان عباسیان هدیه فرستادن نزد خلفا را اهمیت داد احمدبن یوسف از نویسندگان زمان مأمون است که این شعر را با هدیهای گرانبها نزد وی فرستاد: هذا یوم جرت فیه العادةبالطاف العبید للسادة از آن پس هدیۀ نوروز از رسوم درباری گردید ـ نوشتن نامههای تبریک (به نظم و نظر) نیز برای خلفا معمول بود: حسن بن وهب به متوکل عباسی مکتوبی در تبریک جشن نوروز نگاشت ـ مازنی این ابیات را رد تبریک نوروز برای خلیفه فرستاد:جَعَلت فداک لل نیروز حقفانت علی اعظم منه حقا ولو اهدیت فیه جمیع ملکیلکان جلیله لک مسدقا فاهدیت الثناء بنظم شعرو کنت لذاک منی مستحقا این رسم ویژه خلفا نبود بلکه مردم عهد عباسیان نیز بدان اقتفاء میکردند چنانکه سعید بن حمید به یکی از دوستان خویش نامهای در تبریک عید نگاشت و گفت من چیز قابلی نداشتم تا به رسم هدیه گسیل خدمت کنم، ناچار این مکتوب را جانشین آن میسازم. هم در عهد عباسی ریختن آب و افروختن آتش در شب آن کماکان مجری بود. طبری در حوادث سال ۲۴۸ نویسد: در روز چهارشنبه سه شب از جمادیالاولی رفته مطابق با شب یازدهم حزیران در بازارهای بغداد از جانب خلیفه منادی ندا در داد که در شب نوروز آتش نیفروزند و آب نریزند و نیز در روز پنجم همین مذاکره شد ولی در هنگام غروب روز جمعه در باب سعیدبن تسکین محتسب بغداد که در جانب شرقی بغداد است ندا در دادند که امیرالمؤمنین مردم را در افروختن آتش و ریختن آب آزاد گردانیده است ـ پس عامه این کار را به افراط رسانیدند و از حد تجاوز کردند چنانکه آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ریختند. نوروز در آئین تشیع محمدبن شاه مرتضی معروف به محسن فیض (۱۰۰۷-۱۰۹۱) در رسالهای به فارسی، در وصف نوروز و سی روز ماه چنین آورده: «چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، اما جعفر صادق علیهالسلام رفتم، فرمود آیا میدانی امروز چه روز است؟ گفتم فدای تو شوم روزی است که عجمان تعظیم آن مینمایند و هدیه به یکدیگر میفرستند. فرمود به خانه کعبه سوگند باعث آن تعظیم امری قدیم است، بیان میکنم آن را برای تو تا بفهمی ـ گفتم ای سید! من دانستن این را دوستتر دارم از آنکه دوستان مردۀ من زنده شوند و دشمنان من بمیرند ـ پس فرمود ای معلی! نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامهای از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستادهها و حجتهای او و «ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین»، اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور میسازد وزیده، و خرمی زمین آفریده شده، و روزی است که «کشتی نوح» بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که پس از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند پس اولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی است که «جبرئیل علیهالسلام» بر حضرت رسالت صلیالله علیه و آله نازل شد به وحی، و روزی است که آن حضرت بتهای کفار را شکست، و روزی است که حضرت رسالت صلیالله علیه و آله امر فرمود یاران خود را که با حضرت «امیرالمؤمنین علیهالسلام» بیعت امارت نمایند، و روزی است که آن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میان جنیان فرستاد که بیعت از ایشان بگیرد، و روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند و روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانید ذوالثدیه را که سر کرده آن خوارج بود، و روزی است که قائم آل محمد یعنی حضرت «صاحبالامر» ظاهر میشود، آن حضرت بر دجال ظفر مییابد و آن ملعون را در کناسه، که محلهای است در کوفه از گلو میکشد، و هیچ نوروزی نیست که ما توقع خاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این به ما و شیعیان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ کردهاند و شما ضایع کردهاید. دیگر فرمود یکی از انبیاء سؤال از پروردگار کرد که چگونه زنده گرداند آن جماعت را که از دیار خود بیرون رفته و مرده بودند؟ «پس وحی به آن نبی آمد که آب برایشان بریز در روز نوروز که اول سال فارسیان است، پس زنده شدند و سی هزار کس بودند، و از این جهت آب ریختن در این روز سنت شده.» صرف نظر از صحت و سقم این خبر، در کتب بزرگان شیعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسیار در فضیلت نیروز (نوروز) منقول است. از اینرو است که تنها جشنی که از زمان باستان تاکنون تقریباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد میگردد همان نوروز است. نوروز در اشعار پارسی گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم: نوروز فراز آمد و عیدش به اثر برنزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر نوروز جهان پرور مانده ز دهاقیندهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر آن زیور شاهانه که خورشید برو بستآورد همی خواهد بستن به شجر بر… و هم او در قصیدۀ دیگر چنین گوید: نوروز بزرگ آمد آرایش علممیراث به نزدیک ملوک عجم از جم… فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است: ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آیدکلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید کلید باغ را فردا هزاران خواستار آیدتو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آیدترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آیدچناندانی که هرکس را همی زو بوی یار آید بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار اید بدین شـایستگی جشنـی بدین بایستگی روزیملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:آمد نوروز هم از بامدادآمدنش فرخ و فرخنده باد باز جهان خرم و خوب ایستادمرز زمستان و بهاران بزاد ز ابر سیه روی سمن بوی دادگیتـی گـردید چـو دارالقـرار هم او در مسمط دیگر گفته:نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروززیرا که بود نوبت نوروز به نوروز برزن غزلی نغز و دلانگیز و دلفروزور نیست ترا بشنو از مرغ نوآموز کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوزبر قافیۀ خوب همی خواند اشعار ابوالفرج رونی گوید:جشن فرخندۀ فروردین استروز بازار گل و نسرین است آب چون آتش عود افروزستباد چون خاک عبیر آگین است باغ پیراسته گلزار بهشتگلبن آراسته حورالعین است مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند: رسید عید و من از روی حور دلبر دورچگونه باشم بی روی آن بهشتی رسید عید همایون شها به خدمت تونهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سر برسم عید شها بادۀ مروق نوشبه لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور جمالالدین عبدالرزاق گفته: اینک اینک نوبهار آورد بیرون لشکریهریکی چون نوعروسی در دگرگون زیوری گر تماشا میکنی برخیز کاندر باغ هستبا چون مشاطهای و باغ چون لعبت گری… عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض استوز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری حافظ در غزلی گفته:ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلطها داد سودای زراندوزی ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعلستکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی… هاتف در قصیدهای گوید:نسیم صبح عنبر بیز شد بر تودۀ غبرازمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا ز فیض ابر آزادی زمین مرده شده زندهز لطف باد نوروزی جهان پیر شد برنا بگرد سرو گرم پرفشانی قمری نالانبه پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا… همایون روز نوروز است امروز و بیفروزیبر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی ماوی قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید: رساند باد صبا مژدۀ بهار امروزز توبه توبه نمودم هزار بار امروز هوا بساط زمرد فکند در صحرابیا که وقت نشاطست و روز کار امروز سحاب بر سر اطفال بوستان باردبه جای قطره همی در شاهوار امروز رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیبکه گشت شیر خداوند شهریار امروز منبع: برگرفته از کتاب ستاره شمال، یاد واره دکتر محمد معین، به کوشش: دکتر کیانوش کیانی- محمد حسن اصغر نیا، تهران،۱۳۸۶
نوروز و آيين هاي باشكوه آن، مسيري سه هزار ساله را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسالترين آيين ملي در جهان است كه جاودانه مانده و يکي از عوامل تداوم فرهنگ ايرانيان و مردمی است که در محدوده امپراتوری پیشین پارسیان زندگی می کنند. چند دهه است که مورخان معاصر، کشورهایی را که نوروز جشن ملی آنان است «منطقه نوروز» نوشته اند از آناتولی تا دره سند، بخشی از هند و کوههای پامیر و از آسیای میانه و قفقاز تا خلیج فارس. اصحاب نظر بعید نمی دانند که با ایجاد اتحاد میان این کشورها یک بلوک سیاسی تازه بوجود آید و وزنه ای سنگین در سیاست جهان شود. همه تلاش جهان غرب بر این است که چنین اتحادی تحقق نیابد و بویژه ناسیونالیسم ایرانی باردیگر طلوع نکند. آيين هاي برگزاري این آیین های بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگير نكرده و به همين دليل، عامل وحدت فرهنگي ساكنان «منطقه نوروز» به شمار مي رود كه آن را در هرگوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار مي كنند و بزرگ مي دارند. انديشمندان، «نوروز» را مظهر پايدار هويت و ناسيوناليسم ايراني خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اين ناسيوناليسم ترديد ندارند؛ زيرا كه در طول تاريخ نيروي عظيم و كارآيي هاي فراوان آن را مشاهده كرده اند.«نوروز» روز ملي و جشن همه كساني است كه در فلات ايران (ايران زمين) ـ خود و يا نياكانشان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مشترك دارند، و نیز ساكنان سرزمينهايي كه در طول قرون و اعصار، امپراتوري پارسیان را تشكيل داده بودند.در قرن نوزدهم امپراتوري ايران براثر توطئه هاي استعمارگران اروپايي تجزيه شده، اما فرهنگ مشترك و مدنيّت غني قوم ايراني باقي مانده و نوروز همچنان روز ملي همه آنان است. از آغاز سده 21 تلاش هاي چشمگير و تازه اي به منظور تحكيم رشته هاي فرهنگي و خويشاوندي (مهر، همدلي، انس و الفت) ساكنان منطقه نوروز و به ويژه ميان كشور ايران و كشورهاي فرارود و آسياي جنوبي صورت مي گيرد كه اصحاب نظر آن را يك پديده تازه جهاني دانسته اند، زيرا كه مناسبات كشورها تاكنون در زمينه هاي اقتصادي، سياسي و نظامي (مادي) بوده است كه باعث برانگيخته شدن رقابت ديگران، يارگيري سياسي ـ نظامي و مسابقه هاي نامطلوب شده است.در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد ـ شاه افسانه اي و در تالیفات ديگر به کيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند. به نوشته برخي از مورخين برپايه افسانه ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود درجنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان، و خرمي و طراوت محيط قرارگرفت و آن روز را «نوروز»، روز صفا، پاك شدن زمين از بديها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، بدون وقفه، هر سال دراين روز آيين ويژهاي برگزار شود- آييني كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سياسي و اجتماعي مصون مانده است.لازم است بدانيم كه مهاجرت آرين ها به صورت سه دسته مادها، پارسها، پارتها به سرزمين ايران درقرن هشتم پيش از ميلاد تكميل شد. اين گروه از آرين ها از گروهي كه به اروپا رفتند، جدا شده بودند که مورخان آنان را آرينهاي جنوبي مي خوانند. مادها در منطقه ري (تهران امروز) به سمت شمال غربي و غرب تا مرز ايلام و ازجمله آثرپاتيكان (آذربايجان) و كردستان مستقر شدند و بعدا حكومتي به پايتختي همدان در آن منطقه تأسيس كردند كه به احتمال زياد جمشيد از ميان آنان برخاسته بود. زيرا، پارسها در جنوب و جنوب شرقي «ري» تا سواحل خليج فارس و بيشتر افغانستان و بلوچستان امروز اسكان گرفته بودند و پارتها در شرق درياي مازندران و جنوب سيردريا، از جمله خراسان بزرگ، دامغان، خوارزم و گرگان - تپورستان (مازندران) و نواحي اطراف استقرار يافته بودند.ترويج آموزش هاي زرتشت ـ تنها پيامبري كه از ميان آرينها برخاسته ـ به نوروز جنبه معنوي بخشيد، زيرا زرتشت بر كردار، گفتار و پندار نيك تأكيد داشت و هرعمل خلاف عدالت را نفي مي كرد و تحولات تاريخ را نتيجه كشمكش بدي و خوبي مي دانست و مي گفت كه سرانجام با شكست قطعي بدي؛ آرامش، صفا، شادي، صميميت و عدالت جهانيان تأمين خواهد شد. نوروز فرصت خوبي براي زدودن افكار بد از روح، پايان دادن به دشمني ها از طريق تجديد ديدارها و نيز شادكردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسي آنان و مبادله هديه بوده است. كوروش بزرگ مؤسس امپراتوري ايران كه از مادر، «ماد» و از پدر، «پارس» بود نخستين حكمران ايراني بود كه نوروز را عيد رسمي اعلام داشت و در سال 534 پيش از ميلاد دستورالعملي براي اجراي مراسم دولتي آن تدوين كرد كه شامل ترفيع نظاميان، ابلاغ انتصابات تازه، سان ديدن از سربازان، عفو مجرمين پشيمان، ايجاد فضاي سبز و پاكسازي محيط زيست ـ از منازل شخصي گرفته تا اماكن عمومي ـ بود. چهارسال پيش از آن، كوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به اين سبب برخي از مورخان، زمان اعلام رسمي و عمومي شدن نوروز به عنوان عيد ملّي را سال 538 قبل از ميلاد نوشته اند. بابل در 29 اکتبر سال 539 پيش از ميلاد به تصرف ايران درآمده بود.در دوران هخامنشيان، يازده روز اول فروردين (فرورتيشن/Farvartishn) ويژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستين روز سال نو روحانيون، بزرگان، مقامات دولتي و فرماندهان ارشد نظامي، دانشمندان و نمايندگان سرزمينهاي ديگر را مي پذيرفت و ضمن سپاسگزاري از عنايات خداوند، گزارش كارهاي سال كهنه و برنامه هاي دولت براي سال نو و نظر خويش را بيان مي كرد كه نصب العين قرارگيرد. اين آيين تا همين اواخر با جزيي تفاوت رعايت مي شد كه دوباره دارد بتدريج ازسرگرفته مي شود. شاه سپس پيشكش ها را دريافت مي كرد كه نمونه آن در كنده كاريهاي تخت جمشيد ديده مي شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار مي شد و افسراني كه قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفيع و پاداش مي گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفي مي شدند. در نوروز، مردم نخست به ديدن سالخوردگان خانواده، بيماران و از كارافتادگان مي رفتند و اداي احترام مي كردند (احترام و رعايت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در ميان ايرانيان همواره نهايت اهميت را داشته است). سپس عيد ـ ديدني آغاز مي شد. پيش از ديد و بازديدها، در لحظه تحويل سال، هر فرد از خدا مي خواست كه در سال نو روان او را پاك و آرام نگهدارد. اين مراسم پس از 25 قرن به همين صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل ديگر شده است. سران دولت هخامنشي در آداب و رسوم و قوانين سرزمين هاي غيرآريايي نشين كمتر مداخله مي كردند ولي در مصر كه بيش از يك قرن (121 سال و چند ماه) يكي از ايالات ايران به شمار مي رفت، آيين هاي نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفير به حبشه (اتيوپي) از شاه انتخابي اين كشور خواسته بودند كه نوروز را برسميت بشناسد و برگزار كند، آلودن محيطزيست (آب و هوا و زمين) را منع ، و براي دروغ گفتن و سوء نيّت مجازات در نظر بگيرد.نوروز، هدف از گرامي داشت آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده است در خور توجه فراوان است. اشاره به چند مورد آن در زیر آمده است: پس از ساختنه شدن تخت جمشيد، مراسم رسمي نوروز در اين تالار برگزار مي شدپس از تكميل ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين هاي رسمي نوروز، باشكوه بيمانندي در آنجا برگزارمي شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد، دو هفته طول كشيد. مردم عادي در تالار صدستون و سران ايالات و مقامات تراز اول در تالارهاي ديگر اين كاخ حضور مي يافتند. كار ساختن تخت جمشيد (يوناني ها پرسپوليس = شهر پارس خوانده اند) 51 سال طول كشيد. داريوش يكم تصميم به ساختن آن، در محلي نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولي پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به اين ترتيب ايران داراي دو پايتخت شد: شوش: پايتخت اداري و تخت جمشيد: پايتخت سياسي. عنوان «تخت جمشيد» را قرنها بعد، عوام الناس به آن دادند، حال آن كه اين كاخ با جمشيد افسانه اي ارتباطي نداشته است. از اين كاخ كه گوياي تمدن و پيشرفت ايرانيان باستان است بر قلمرويي ميان سند، دانوب، مديترانه و صحراي آفريقا فرمانروايي مي شد. حسادت اسكندر مقدوني نسبت به اين شكوه و عظمت، عامل عمده ويراني اين كاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباريان در هر کجاي کشور که بودند پيش از فرا رسيدن نوروز خودرا به تخت جمشيد مي رسانيدند و بهار را در آنجا بسر مي بردند. بزرگان ايران و مقامات رسمي ازطريق اين پلكان به تالار پذيرايي تخت جمشيد براي شركت در مراسم رسمي نوروز مي رفتندداريوش دوم به مناسبت نوروز، در سال 416 پيش از ميلاد سكه زرين ويژه اي ضرب كرد كه يك طرف آن شكل سربازي را در حال تيراندازي با كمان نشان مي دهد. ضرب سكه زر و سيم يک قرن پيش از آن توسط داريوش يكم آغاز شده بود. سكه هاي داريوش بزرگ به «داريك» يا «دريك» موسومند. بايد توجه داشت که رسم دادن سکه به عنوان عيدي از زمان هرمز دوم - شاه ساساني در سال 304 ميلادي آغاز شده است. *****مِهستان (مه/Meh: بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خودرا در نوروز سال 173 پيش از ميلاد با حضور مِهرداد يكم ـ شاه وقت ـ برگزار كرد و اولين مصوبه آن انتخابي كردن مقام رياست كشور (شاه) بود. عزل شاه نيز در اختيار همين مجلس قرار گرفت، البته طي شرايطي از جمله خيانت به كشور، ابراز ضعف و نيز جنون، بيماري سخت و از كار افتادگي. ايران در آن زمان داراي دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان كه جلسه مشترك آنها را «مِهستان» مي خواندند.در سال 52 ميلادي، مِهستان كه از نحوست 13 فروردين مي ترسيد، چند روز ايران را بدون شاه گذارد و روز 15 فروردين «بلاش» را از ميان شاهزادگان اشكاني به شاهي برگزيد كه از همه آنان كوچكتر بود و استدلال كرد كه «مصلحت وطن»، انتخاب بلاش را ايجاب مي كرد. شاه قبلي در ايام نوروز مرده بود. نحوست رقم 13 از يونانيان است که با اسکندر وارد ايران شده است!.نوروز ايراني بر حسب سال مصادف است با يكي از اين سه روز در تقويم تازه ميلادي (گريگوري): 20، 21 و يا 22 مارس (مارچ). در مارس 44 پيش از ميلاد، ايران خود را براي دفاع در برابر حمله احتمالي «ژوليوس سزار» آماده مي كرد كه خبر رسيد سزار 15 مارس (هفت روز پيش از نوروز) در سناي روم ترور شده است و شاه جريان را به اطلاع رجال كشور رسانيد که ايام عيد را در دلواپسي بسر برده بودند. اسپهبد سورنا فرمانده كل ارتش ايران 9 سال پيش از آن (سال 53 پيش از ميلاد) در «حرّان» ارتش روم را درهم شكسته بود. در اين جنگ، كراسوس كنسول روم و فرمانده اين ارتش كشته شده بود و سزار تصميم به انتقامگيري داشت.اردشير پاپكان - كه در سال 226 ميلادي سلسله ساسانيان را تأسيس كرده بود چهار سال بعد، از دولت روم كه در جنگ از وي شكست خورده بود خواست كه نوروز ايراني را به رسميت بشناسد و سناي روم نيز آن را پذيرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد. در دوران اشكانيان ايام نوروز به پنج روز كاهش يافته بود اما اردشير به تقاضاي «تنسر/ Tansar» موبدِ موبدان (روحاني ارشد زرتشتيان) روز ششم فروردين ـ زادروز زرتشت ـ را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش يمن مي دانستند و بيشتر ازدواجها را به اين روز موكول مي كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاي روح ابدي، شاديها و پاكي ها بشمار مي آمدند، به هفت روز افزايش يافت و ايرانيان در اين هفت روز دست از كار مي كشيدند. در طول حكومت ساسانيان اهميت نوروز افزايش يافت. نه تنها يك عيد ملّي بود بلكه ايام تميز كردن محيط زيست، پوشيدن لباس نو، تميز كردن بدن، استغفار از گناهان، دلجويي از پيران، تجديد دوستيها، استحكام خانواده، و بيرون كردن افكار بد و پليدي ها از روح و روان به شمار مي آمد. در اين عهد، تشريفات نوروزي مفصل شد، از جمله روشن كردن آتش روي بامها در شب نوروز به منظور سوزاندن پليديها كه اينك اين رسم به روشن كردن شمع سر سفره هفت سين تبديل شده است. ساسانيان معتقد بودند كه هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان يك روز ملّي؛ برقراري عدالت، نظم، برادري، انساندوستي و پاكدامني بوده و بايد تحقق يابد.در مارس 326 ميلادي ميان ارتش ايران به فرماندهي شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهي كنستانتينوس دوم امپراتور اين كشور جنگي خونين و پرتلفات در گرفته بود. با اينكه پيروزي با ارتش ايران بود، شاپور دوم 20 مارس (شب نوروز) برغم مخالفت افسرانش كه در شرف بُردن جنگ بودند، آتش بسي دو هفته اي اعلام كرد تا سربازان بتوانند آيين هاي نوروزي را برگزار كنند. كنستانتينوس دوم كه نيروهايش تلفات شديد داده بودند، پس از اين آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوريل ميان دو امپراتور پيمان صلح به امضاء رسيد.در مراسم نوروز سال 399 ميلادي، چند مسيحي ايراني كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد ـ شاه وقت (ساساني) شده بودند، في البداهه از او تقاضاي آزادي مذهبي براي خود كردند. اين آزادي كه مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسيحيان قلمرو ايران داده شد.در نوروز سال 501 ميلادي (1349 سال پيش از انتشار مانيفيست كمونيست به قلم كارل ماركس) مزدك بامداد ـ روحاني زرتشتي ـ جنبش سوسياليستي خود را برپايه مالكيّت عمومي دارايي ها، استفاده از توليدات و ثروت بر حسب نياز فرد و برابري اجتماعي ـ اقتصادي همه مردم علني ساخت كه مورد توجه توده ها كه گرفتار جامعه اي طبقاتي و وجود شكاف عظيم ميان فقير و غني بودند، قرار گرفت و حتي شاه وقت ايران ـ قباد ـ متمايل به افكار او شد.پيمان «صلح پايدار» ايران و روم كه به امضاي خسرو انوشيروان ساساني و «ژوستي ني اَن» امپراتور روم رسيده بود، در سال 532 ميلادي در مراسم نوروزي كه در تالار كاخ تيسفون (ايوان مدائن - طاق كسري، 36 كيلومتري جنوب بغداد) با حضور شاه ايران برپا شده بود، مبادله شد. خسروانوشيروان به هركس كه در طول سال به وطن خدمت چشمگير كرده بود در مراسم نوروز يكي از اين سكه هارا مي داد که تصوير او بر آنها ضرب شده بوددر زمان حكومت طولاني خسروانوشروان (انوشيروان ساساني ـ دادگر)، تماس مستقيم مردم با شاه افزايش يافته بود و شاه شخصاً به برخي شكايات رسيدگي مي كرد و در مراسم نوروزي كاخ سلطنتي عده بيشتري از مردم عادي شركت مي شدند و به همين سبب خسروانوشيروان در سال 549 ميلادي، پس از برگزاري مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگي را به ضميمه کاخ سلطنتي تيسفون که از دجله فاصله زياد نداشت صادر کرد و اين تالار و ساختمان ضميمه آن نهم مارس سال 551 ميلادي آماده بهره برداري شد و آيين هاي نوروزي آن سال در آنجا برگزار شد. اين تالار که با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسيب ديد و بعدا منصور خليفه عباسي دستور داد که با تخريب کاخ سلطنتي و عمارات بزرگ تيسفون، مصالح لازم براي تکميل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزديکي تامين شود و باقيمانده سکنه تيسفون به بغداد منتقل شوند. با وجود اين، بقاياي تالار خسروانوشيروان که به طاق کسرا و ايوان مدائن معروف شده همچنان باقي و پايدار مانده و از آثار تاريخي مهم جهان بشمار مي آيد. دانشگاه گندي شاپور (خوزستان) هم که به دستور خسروانوشيروان براي تدريس و تحقيق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز (سال 550 ميلادي) گشايش يافت. دهها سال مراسم نوروزي در اين تالار (طاق كسري) در شهر تيسفون برگزار مي شد *****بعد از اسلام، تا مدتي مراسم نوروز در ايران به صورت خصوص و خانوادگي برگزار مي شد. با وجود اين، نوروز ايراني از طريق مسلمانان تا اندلس (اسپانيا) گسترش يافت. از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ ايرانيان در دستگاه خلفاي اين دودمان، مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت ولي يك عيد رسمي (روز ملي) نبود. در روايت است كه هارون الرشيد، خليفه معروف عباسي، هزاران سكه نقره كه يك طرف آنها را رنگ زده بود (علامتگذاري كرده بود) در مراسم نوروز (سال 211 هجري) در شهر بغداد به بزرگاني كه به ديدن او رفته بودند، هديه داده و به آنان تأكيد كرده بود كه نوروز سال آينده، كسي سكه دريافت خواهد كرد كه سكه هاي امسال را با خود بياورد و به او نشان بدهد. هدف هارون اين بود كه سكه هاي عيدي را که داده بود خرج نكنند. *****رجال خراسان در سال 809 ميلادي، روز 24 مارس (سوم فروردين) را براي عيد ـ ديدني ميان خود تعيين كرده بودند. در همين مراسم به آنان اطلاع رسيد كه هارون الرشيد در همان روز در شهرتوس درگذشته است. با اين خبر، مجلس ديد و بازديد نوروزي به يك جلسه محرمانه سياسي مبدّل و در آن تصميم گرفته شد كه به مأمون ـ كه از جانب مادر ايراني بود ـ کمک کنند تا جانشين پدر شود و سه هفته بعد، هنگامي كه شنيدند «امين» برادر او در بغداد خليفه اعلام شده است به گردآوري داوطلب براي جنگيدن دست زدند و در اندك زماني 30 هزار داوطلب آماده شدند. اين سپاه در روستاي تهران (پايتخت امروز ) ارتش 91 هزار نفري مجرب امپراتوري عباسي را درهم شكست و علي بن عيسي بن ماهان فرمانده ارتش خليفه كه بهترين سردار زمان خود بود به همدان گريخت. داوطلبان ايراني در آنجا هم وي را شكست دادند که ضمن اين جنگ كشته شد. نيروي داوطلب با وجود قلّت نفرات، با روحيه اي عالي و عشق کسب استقلال كامل وطن به بغداد رفت، اين شهر را محاصره و تصرف، امين را اعدام کرد و سر او را براي مأمون به خراسان فرستاد و به اين ترتيب از آن پس خلافت عباسيان تحت نفوذ ايرانيان قرار گرفت و در زمان برادران بويه (از مردم ديلمان منطقه كوهستاني گيلان)، خليفه عباسي در حقيقت عروسكي در دست آنان بود. در زمان بوئيان که پيروان مرداويز بودند آيين هاي نوروزي بارديگر رسميت يافتند و چون بغداد در دست آنان بود، در اين شهر هم برگزار مي شدند. *****مردآويز زياري (مازندراني) از قهرمانان ملي ايرانيان كه بر قسمت بزرگي از ايرانزمين حكومت مي كرد و اصفهان را پايتخت خود قرار داده بود، كمر به برگزاري آيين هاي ملي ايران از جمله تيرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سوري و مهمتر از همه نوروز بسته بود و تاكيد داشت كه مراسم عينا و مطابق عهد ساسانيان برگزار شود و در اين راه سختگيري زياد و افراط بيش از حد ازخود نشان مي داد، به گونه اي كه در سال 934 ميلادي دست به تنبيه كاركناني زد كه در آذين بندي اصفهان براي نوروز سليقه كافي به كار نبرده بودند و همين امر سبب شد كه خدمه غيرايراني كه مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از بيم جان خود، او را در حمام کشتند. مردآويز همان سال جشن سده را در اصفهان برگزار کرده و شخصا در آن شرکت جسته بود. وي بود که پس از راندن دست نشاندگان عربان از مناطق مرکزي ايران دستور اکيد داده بود که ايرانيان جز به فارسي نگويند و ننويسند.*****اميراسماعيل ساماني و به نوشته برخي از مورخان از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبين، متولد ري و نابغه نظامي ايران) كه به تجديد حيات زبان فارسي و فرهنگ ايراني كمك فراوان كرد، در سال 892 ميلادي از رياضيدان هاي خراسان خواست كه تقويم ساساني را دوباره نويسي كنند تا «نوروز»در ساعت درست و هنگام عبور خورشيد از استوا آغاز شود و حلول سال دقيق باشد. اين آرزو سالها بعد توسط «عمرخيام» تحقق يافت و تقويم هجري خورشيدي و لحظه دقيق حلول سال نو تهيه و تنظيم شد. جلال الدين ملکشاه سلجوقي كه عمر خيام نيشابوري در دوران حکومت او تقويم خورشيدي را تنظيم کرده بود از همان زمان دستور رعايت آن را داد که طبق قانون مصوب مجلس، از قرن چهاردهم هجري نوشتن تاريخ مكاتبات در ايران با تقويم خورشيدي رسمي شد. *****شاه اسماعيل صفوي روز 11 مارس (در سال 1502 ميلادي) و 9 روز مانده به نوروز را براي تاجگذاري خود تعيين کرده بود تا آيين هاي نوروزي را در کسوت شاه ايران برگزار کند. وي که در تبريز خود را شاه همه ايران اعلام کرده بود درهمين مراسم گفته بود که خود را مکلّف به احياي امپراتوري ايران در داخل مرزهاي ساسانيان مي داند. *****در سال 1597 ميلادي، شاه عباس يکم (صفوي) آيين نوروز را در عمارت «نقش جهان» برگزار كرد و در نطق خود به اين مناسبت، اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگي ايران خواهد بود و تصميم دارد آن را به صورت زيباترين و امن ترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاي خارجي كه به شركت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد كه براي كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس روز اول اكتبر سال 1588 ميلادي رييس كشور ايران شده بود. وي در رعايت اعياد ملّي و مذهبي شيعه دقت کامل بعمل مي آورد. نادرشاه*****نادرشاه به نوروز و آيين هاي آن علاقه مندي فراوان داشت. وي سكه خود موسوم به سكه نادري را در سال 1735 ميلادي، در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و تعدادي از آن را به رسم عيدي به منشي ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: «الخير في ماوقع» و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده ميشود: «نادرِ ايران زمين». اين عبارت نشان مي دهد كه نادر يک ناسيوناليست و خواهان احياي امپراتوري ايران در چارچوب مرزهاي عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بود.نادرشاه در سال 1739 در جريان لشكركشي به هند، پس از شكست دادن ارتش 360 هزار نفري اين كشور و دريافت تاج پادشاهي هند، براي ورود به دهلي منتظر فرارسيدن نوروز شد تا در روزي سعد به اين آرزو برسد و روز 20 مارس ( در آن سال، روز نوروز) وارد دهلي شد و مراسم عيد را در كاخ «شاهجهان (امپراتور پيشين هند)» برگزار كرد. کريمخان*****كريمخان زند (وكيل مردم) پس از اعلام شهر شيراز به پايتختي ايران، از سال 1761 ميلادي به بعد هر ساله سلام نوروزي را در عمارتي كه اينك موزه پارس ناميده مي شود، برگزار مي كرد و سپس به ديدن مردم عادي (كوچه و خيابان) مي رفت. وي در نخستين نوروز در شيراز، از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدان هاي شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه بعداً اين رسم شامل روزهاي ديگر هم شد. كريمخان براي شاد كردن مردم و زدودن غمهايشان هر اقدامي را كه مي توانست، مي كرد. وي براي ديدن مردم و آگاه شدن از مشكلاتشان، حتي به قهوه خانه ها مي رفت و در آنجا با آنان آبگوشت (ديزي) مي خورد. *****آغامحمدخان قاجار با داشتن ريشه و تبار مغولي، «نوروز» را براي تاجگذاري اش تعيين كرد. وي در نوروز سال 1174 هجري خورشيدي (مارس 1795 ميلادي) در تهران تاجگذاري كرد و اين شهر را پايتخت قرار داد که هنوز پايتخت است. *****ويلهلم اول قيصر آلمان كه علاقه چشمگير به خواندن تاريخ آرين ها داشت از اين كه در 22 مارس 1797 ميلادي (مصادف با نوروز آرين هاي جنوي - ايرانيان) به دنيا آمده بود، بسي مباهات مي كرد. وي در نوروز سال 1871 به شاه وقت ایران (ناصرالدین شاه) نوشت: از اين كه 22 مارس 1797 (و مصادف با نوروز ايرانيان) به دنيا آمده است، بسي مباهات مي کند. در زمان او بود كه آلمان به وحدت رسيد (رايش دوم). ويلهلم اول که بيسمارک صدر اعظمش بود 91 سال عمر كرد. فراموش نکنيم که آلمان تنها قدرت اروپايي است که نظر استعماري و سياست امپرياليستي نسبت به ايران نداشت و همواره (جز در زمان صدارت بانو مِرکل) در کنار ايران بود. ايرانيان نيز نسبت به آلمان و آلمانيان احساسات ويژه داشته اند و به خاطر همين احساس، در دوران دو جنگ جهاني قرن بيستم آسيب فراوان ديدند. *****مارس سال 1911 (نوروز سال 1290 خورشيدي) مراسم رسمي (دولتي) نوروز به نشانه اعتراض به حضور خودسرانه نيروهاي انگلستان و روسيه در خاك ايران لغو و به جاي آن عزاي ملي اعلام شد. اين نيروها بر پايه قرارداد آگوست سال 1907 سن پترزبورگ (تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ ميان انگلستان و روسيه) وارد ميهن ما شده بودند و اشغالگر به شمار مي آمدند. نيروهاي روسيه تا 1918 و نيروهاي انگلستان تا 1921 ايران را ترک نگفتند. وجود نيروهاي همين دو کشور در ايران باعث شد کشور ما که اعلام بيطرفي کرده بود صحنه جنگ جهاني اول شود و آسيب بيند. *****برگزاري آيين هاي نوروز ايراني از دوران هخامنشيان در آسياي صغير (آناتولي ـ ترکيه امروز) تا به امروز مرسوم بوده است. عبدالحميد اول سلطان عثماني که خود روز نوروز (20 مارس 1725) به دنيا آمده بود نوروز را در قلمرو عثماني يک عيد رسمي اعلام کرد که باقي مانده است. *****دولت وقت تهران كه مي ترسيد مردم از شنيدن امضاي قرارداد ترکمنچاي و از دست رفتن قفقاز ايران به خشم آيند و دست به عصيان بزنند، اين قرارداد را كه با ميانجيگري دولت انگلستان در 22 فوريه 1828 ميلادي (درست يک ماه پيش از نوروز) امضا شده بود از مردم پنهان كرد تا خبر آن در ايام ديد و بازديد نوروز به گوش ايرانيان نرسد و آنان را اندوهگين و بر ضد دولت متحد نكند. *****در نوروز سال 1300 (1921ميلادي) دكتر محمد مصدق استاندار وقت فارس در مراسم رسمي نوروز در شيراز اعلام كرد كه به عنوان اعتراض به وقوع كودتاي نظامي درتهران (کودتاي ژنرال رضاخان و سيد ضياء طباطبايي با حمايت لندن) و زنداني شدن روشنفكران وطن، از همان لحظه از سمت خود كناره گيري مي كند و اين چند روز را هم به خاطر احترام به نوروز صبر كرده بود تا مراسم عيد ملّي برگزار شود.وي در جلسه 9 آبان 1304 مجلس شوراي ملي نيز با انتقال سلطنت به ژنرال رضاخان كه او را «قلدر» خوانده بود مخالفت شديد كرد. *****شوراي عالي معارف (فرهنگ) ايران نخستين جلسه خود را به ابتكار ميرزاعلي اكبر دهخدا در روز نوروز 1301تشكيل داد و در همان جلسه درباره تعطيلات نوروزي مدارس كه بعداً به اقتباس از ساسانيان يك هفته تعيين شد، به بحث و مذاكره پرداخت و قرار شد كه پيشنويس «قانون اساسي معارف» تنظيم و به پارلمان داده شود. در آن زمان، همه امور فرهنگي ايران از آموزش و پرورش تا كتاب و هنر و فرهنگ و صدور پروانه انتشار جرايد در دست اين شورا، مركب از ادباء، دانشمندان و انديشمندان تراز اول كشور بود. *****از سال 1307 هجري خورشيدي، همانند عهد باستان، اعلام ترفيع نظاميان به نوروز موكول شد. بعدا اعلام بخشودگي تمام و يا قسمتي از مجازات محکومان نيز همانند عهد باستان، به نوروز موکول شد.کوروش بزرگ نوروز را براي دادن ترفيع به نظاميان و بخشودگي محکوم شدگان در نظر گرفته بود. *****ناوگان ايران كه با كمك ايتالياي عهد موسوليني به طور محرمانه ايجاد شده بود در نخستين نوروز پس از ورود به خليج فارس، به پايگاه نظامي انگلستان در «باسعيدو» حمله بُرد و آن را به خاك وطن باز گردانيد. انتخاب نوروز براي حمله به اين سبب بود که انگليسي ها انتظار نداشتند ايرانيان در روز ملي بزرگ خود دست به اين کار بزنند. انگلستان كه از قرن شانزدهم نمي خواست ايران نيروي دريايي موثر داشته باشد در ماجراي شهريور 1320، و با توسل به نيرنگ، ناوگان ايران را نابود كرد. دولت لندن هيچگاه مايل نبوده است که کشورهاي حوزه خليج فارس داراي قدرت دريايي شوند. سياست اين دولت بود که باعث شد در اين منطقه کشورهاي کوچک متعدد به وجود آيد تا اجبارا مطيع قدرتهاي خارج از منطقه باشند. *****نوروز 1318 هجري خورشيدي بهره برداري از راه آهن سراسري ايران آغاز و بدعتي شد كه مانند دوران ساسانيان كارهاي مهم از نوروز آغاز شود. مصدق قبلا در مجلس به لايحه کشيدن اين خط به صورت مستقيم و سراسري (نه، شبكه) از يک بندر در جنوب به يك بندر در شمال كشور اعتراض کرد که قرار بود از محل عوارض قند و شکر ساخته شود و آن را طبق ديکته خارجي و با مقاصد نظامي اعلام داشت و گفت که اگر به صورت شبکه و ميان مناطق اقتصادي کشور و شهرهاي بزرگ باشد فايده بخش است و سئوال کرد که چه ضرورتي ايجاب مي کند که اين خط به يک بندر غير تجاري در شمال منتهي شود. پس از اشغال نظامي ايران در شهريور 1320 تازه ايرانيان متوجه شدند که مقاصد نظامي يعني چي. متفقين از اين خط براي حمل اسلحه و مهمات ميان غرب و شوروي استفاده کردند. مصدق*****در سال 1330، دكتر مصدق روز 29 اسفند هر سال را روز ملي شدن صنعت نفت ايران؛ يک جشن ملي و تعطيل عمومي اعلام كرد و به اين ترتيب، يك روز بر تعطيلات نوروزي اضافه شد. دكتر مصدق در پيام نوروزي سال 1331 خود ايرانيان را به ايستادگي و پايمردي در برابر سلطه و استثمار خارجي فراخوانده و اشاره كرده بود كشوري كه استقلال واقعي و حاكميت ملي تمام عيار نداشته باشد، در جامعه بين المللي فاقد عزت و احترام است.او در نطق نوروزي سال 1332 خود به مردم اطلاع داد كه پيشنهادهاي غرب براي حل مسأله نفت را رد كرده است و بنابراين، مردم بايد كمربندها را محكمتر كنند و آماده هرگونه جانفشاني براي وطن و خنثي كردن توطئه ها باشند.دکتر مصدق در پي سه سال زندان و ده سال تبعيد غير قانوني در احمدآباد ساوجبلاغ در 14 اسفند 1345 درگذشت و ايرانيان نوروز سال 1346 را در اندوه فوت او به آرامي و خيلي ساده برگزار کردند و از اين که دولت وقت اجازه تشييع جنازه و شرکت در مراسم تدفين و برگزاري مجالس ترحيم نداده بود خشمگين بودند. دولت وقت با درج يک اطلاعيه کوتاه فوت وي را اعلام داشته بود و روزنامه ها را از درج هرگونه مطلب ديگر و آگهي هاي تسليت ممنوع کرده بود. محمدداوود*****سالها صحبت از ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان در ميان بود. در نوروز سال 1339 (سال 1960)، سردار محمدداود صدراعظم وقت افغانستان به ايران آمد تا درباره اين موضوع بررسيهاي تازه اي صورت گيرد و به اين سبب، وي هم در مراسم نوروز آن سال شركت كرد، زيرا نوروز آيين مشترك مردم دو كشور است كه تا قرن نوزدهم قلمرو حكومتي واحدي را تشكيل مي دادند. اتباع دو کشور داراي نياکان (تاريخ) زبان و فرهنگ مشترک هستند و به همين دليل طبق نظر جامعه شناسان از جمله «ماکس وبر» يک ملت محسوب مي شوند، و به همين صورت تاجيكهاي فرارود (پارسيان) كه اينک در چند كشور زندگي مي كنند. ترس از همين خويشاوندي و وحدت فرهنگي است که در سالهاي اخير فشارهاي تازه اي وارد مي آيد که افغانها و به ويژه پشتونها به ايران و پارسيان منطقه فرارود (تاجيکها) نزديک نشوند.در مذاکرات محرمانه نوروز 1339 سردار محمدداود خان با مقامات ارشد دولت ایران طرح ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان مطرح شد که [معمّاگونه] به روزنامه های اروپا درز کرد و انتشار آن باعث مخالفت شدید دولت لندن و دولت مسکو شد. مسکو از آن می ترسید که تاجیکهای منطقه فرارود دوباره بپاخیزند و خواهان الحاق به آن کنفدراسیون شوند و لندن بیم داشت که خط مرزی «دوراند» مآلا غیرقانونی اعلام و قبایل پشتون که با ترسیم این خط ازهم جدا شده اند به افغانستان بپیوندند. همین مخالفت ها مانع از اجرای طرح شد. *****در نوروز سال 1342 هنگامي كه هزاران نفر در صحن و حرم حضرت معصومه و مساجد اطراف آن در قم اجتماع كرده و براي حلول سال نو لحظه شماري مي كردند، اعلاميه آيت الله خميني به اطلاع آنان رسيد كه ضمن آن تأكيد شده بود كه ايران فروخته شده، استقلال، عزت و عظمت آن از دست رفته، مستعمره شده و ما، ديگر عيد نداريم و بايد عزا بگيريم.اين اعلاميه كه به اعلاميه «اعلام خطر مي كنم» معروف شده سرآغاز مبارزه اي شد که تا 22 بهمن ماه سال1357 ادامه داشت. *****ايرانيان مقيم كشورهاي ديگر، همچنين ايراني تبارها، كردها، تاجيكها، افغانها و ... مشابه يكديگر مراسم نوروزي را در هرجا كه باشند باشكوه تمام برگزار مي كنند و در اين زمينه خود را بيش از ايرانيان داخل كشور موظف مي دانند. در سالهاي اخير، بسياري از كشورها و نيز ايالتهاي آمريكا نوروز را به عنوان روز ملي ايرانيان و ايراني تبارها به رسميت شناخته اند، و اين به آن معني است كه يك ايراني و ايراني تبار مي تواند روز نوروز كار نكند و مزد بگيرد. پارسيان هند كه 13 قرن پيش از ايران مهاجرت كرده و در حفظ فرهنگ ايراني تعصب خاص نشان مي دهند، در شناساندن نوروز و رسوم كهن ايرانيان به ساير ملل و برگزاري جشنهاي ايراني تلاش بسيار كرده اند. ***** انتقاد و اعتراض اصولگرایان به جشن های نوروزی سال 1390، ایرانگرایی و بیش از حد بکاربردن کلمات ایران، ایرانی و ایرانیان! جامعه روحانیت مبارز شیراز در نامهای خواستار لغو جشنواره نوروز شد که قرار است اوایل فروردین 1390 (مارس 2011) در تخت جمشید برگزار شود. به گزارش ایسنا [یک خبرگزاری داخلی تهران]، اعضای این جامعه ۲۸ اسفند 1389 در نامه خود تاکید کرده بودند که برگزاری جشنی با این حجم گسترده تبلیغاتی به مصلحت نظام الهی جمهوری اسلامی ایران نبوده و به نوعی عقبگرد از فرهنگ اصیل اسلامی است!.این نامه به امضای اسدالله ایمانی، نماینده آیت الله خامنه ای در استان فارس و امام جمعه شیراز نیز رسیده بود.محمود احمدینژاد از سال گذشته (نوروز 1389)، به برگزاری «جشن جهانی نوروز» در تخت جمشید (پرسپولیس) پرداخته و سران کشورهای منطقه و مقامات این کشورهارا به شرکت در آن دعوت کرده است و اعتراض و انتقاد مذکور به همین سبب بوده است. جامعه روحانیت مبارز شیراز در نامه خود، با اشاره به برنامه ریزی مسئولان اجرایی برای حضور ۲۰۰ موسیقیدان از سراسر کشور و حتی خارج از ایران در جشنواره نوروز، چنین تمهیداتی را موجب نگرانی روحانیت متعهد، مؤمنین و دلسردی نیروهای حزبالله دانسته است. علي مطهريدر اسفندماه 1389 هجری خورشیدی از سوي اصولگرايان جمهوري اسلامي انتقادهای علنی از «ملی گرایی ایرانی» هم انتشار یافته بود!. برخی از منتقدین، بیان مکتب ایرانی و ملی گرایی و تجلیل از کوروش بزرگ [موسس کشور ایران] را یک فتنه ـ فتنه ی در حال شکل گیری خوانده بودند!. علی مطهری [فرزند آیت الله مرتضی مطهری] نماینده مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور ۱۸ اسفند 1389 خود ضمن اشاره به جشن های نوروز سال 1990 در تخت جمشید گفت که تز مکتب ایرانی، دارد انقلاب اسلامی را تهدید میکند. مطهری مطرح کردن بحث هایی همچون «مکتب ایرانی، منشور نوروز و برتری نژاد ایرانی» را اشتباه دانست!. به گزارش بی بی سی فارسی، احمد توکّلی وزیر سابق، نماینده مجلس شورای اسلامی و رئیس مرکز پژوهشهای این مجلس دهم اسفند 1389 از ایرانگرایی برخی از مقامهای دولتی انتقاد کرده و در نامه ای نوشته بود که احمدی نژاد [رئیس جمهور] در گفت و گوی تلویزیونی اخیر خود، ۴۵ بار از کلمات «ایران»، «ایرانی» و «ایرانیان» استفاده کرد، بدون اینکه نامی از «اسلام» ببرد. وی همچنین از اینکه احمدی نژاد شهروندان کشور را «تافته جدابافته» وانمود می کند از او انتقاد کرده و سخنان او [در توصیف بزرگواری، استعداد و هوش ایرانیان] را گزافه و غیر واقعی خوانده است!.توکلی در نامه سرگشاده خود نوشته است که تکرار کلمه «ایران» در سخنرانی های اخیر احمدی نژاد و پرهیز او از به کار بردن کلمه «اسلام» تعمدی بوده است.
http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&HD=1&HM=1&I1.x=16&I1.y=8 نویسنده : انی کاظمی بزرگترین جشن ملی ایران که در نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آنگاه که آفتاب جهانتاب به برج حمل انتقال یابد و روز و شب برابر گردد ـ آغاز میشود در ادبیات پارسی گاه به نام «جشن فروردین» خوانده میشود:جشن فرخندۀ فروردین است روز بازار گل و نسرین است و گاه «جشن بهار» یا «بهار جشن»:بهار سال غلام بهار جشن ملککه هم به طبع غلامست و هم بطوع غلام و بیشتر به نام «نوروز» معروف است:بر لشگر زمستان نوروز نامدار کرده است رای تاختن و قصد کارزار جشن سال نو نزد آریائیان این جشن در اصل یکی از دو جشن سال آریائی بود: آریائیان در اعصار باستانی دو فصل گرما و سرما داشتند. فصل گرما شامل بهار و تابستان و فصل سرما شامل پائیز و زمستان میشد. فصل سرما در اوستائی زیمه Zima و فصل گرما همه Hama خوانده شده. در زمانی بسیار کهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنانکه در وندیداد فرگرد اول بند ۲ و ۳ آمده، ولی بعدها در دو فصل مزبور تغییری پدیدار گشت چه تابستان دارای هفت ماه و زمستان پنج ماه گردید، چنانکه این امر نیز در شرح بندهای نامبرده از وندیداد مسطور است. در هریک از این دو فصل جشنی برپا میداشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار میرفته: نخست جشنی که به هنگام آغاز فصل گرما ـ یعنی وقتی که گلهها را از آغلها به چمنهای سبز و خرم میکشانیدند و از دیدن چهرۀ دل آرای خورشید شاد و خرم میشدند ـ و دیگر در آغاز فصل سرما که گله را به آغل کشانیده توشۀ روزگار سرما را تهیه میدیدند. نوروز و مهرگان از یک طرف میبینیم که در عهد هند و اروپائی سال از اول تابستان «انقلاب صیفی» و با ماه تیر آغاز میشده و دلیل آن لغت (میذیایری) است که اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار (جشن) سال است. این جشن در حوالی «انقلاب شتوی» برپا میشده و معنای لغوی آن «نیمۀ سال» است. از بیان بندهشن پهلوی چنین بر میآید که (میذیایری) در اصل در حوالی انقلاب شتوی (اول جدی) و بنابراین اول سال در حوالی انقلاب صیفی (اول سرطان) و مطابق (میذیایری شم) بوده است. از سوی دیگر در مییابیم که در زمانی سال با اول تابستان شروع میشد ولی نه با تیرماه، بلکه با فروردین ماه ـ بیرونی، اول سال ایرانیان را در فروردین و در انقلاب صیفی میداند و اعیاد خوارزمی نیز مؤید این مدعا است. مسعودی در التنبیه و الاشراف گوید: «آغاز سال ایرانیان در اول تابستان و مهرگان در آغاز فصل زمستان بوده است.» در نوروزنامه منسوب به خیام آمده.: «فروردین آن روز ]سی سال گذشته از پادشاهی گشتاسب که زردشت بیرون آمد[ آفتاب به اول سرطان قرار کرد و جشن کرد.» در کتاب التاج منسوب به جاحظ آمده: «نوروز و مهرگان دو فصل سال هستند: مهرگان دخول زمستان و فصل سرما است و نوروز اذن دخول فصل گرما است.» هنگام جشن قرائنی در دست است که میرساند این جشن در عهد قدیم، یعنی به هنگام تدوین بخش کهن اوستا نیز در آغاز برج حمل یعنی اول بهار برپا میشده و شاید به نحوی که اکنون بر ما معلوم نیست آن را رد اول برج مزبور ثابت نگاه میداشتند ـ مطابق حدس بعضی از خاورشناسان در عهد داریوش اول و اواخر پادشاهی او (در حدود ۵۰۵قم)، در هنگامی که تقویم اوستائی یعنی سال فروردین تا اسفندارمذ بجای تقویم باستانی و سالی که ماههای آن «باگایادی» و «گرماپادا» و غیره بود و از اوایل پائیز شروع میشد، رسماً در کشور ایران پذیرفته شد، ترتیب کبیسۀ سال معمولی به هم خورد و فقط در سال مذهبی و برای امور دینی و روحانی کبیسه را مراعات میکردند ولی از آن زمان به بعد سال رسمی ناقص و غیرثابت شده است ـ برخی دیگر از اندیشمندان برآنند که این ترتیب در زمان داریوش دوم (یعنی در سال ۴۱۱ق.م) به عمل آمده است. چنانکه از تواریخ بر میآید، در عهد ساسانیان نوروز ـ یعنی روز اول سال ایرانی و نخستین روز فروردین ماه در اول فصل بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید اضحی در میان مسلمانان، آن هم در فصول میگشت. در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و مصادف با جلوس یزدگرد پسر شهریار آخرین شاهنشاه ساسانی است، نوروز در شانزدهم حزیران رومی (ژوئن فرنگی) یعنی نزدیک به اول تابستان بود و از آن تاریخ به این طرف به تدریج هر چهار سال یک روز عقبتر ماند، تا در حدود سال ۳۹۲ هجری، نوروز به اول حمل رسید ـ در سال ۴۶۷ هجری نوروز در بیست و سوم برج حوت یعنی هفده روز به پایان زمستان مانده واقع بود ـ در این هنگام جلالالدین ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵) ترتیب تقویم جدید جلالی را بنا نهاد و نوروز را در روز اول بهار که موقع نجومی تحویل آفتاب به برج حمل است ـ قرار داده و ثابت نگاهداشت. بدین طریق که قرار شد در هر چهار سال یک بار سال را به ۳۶۶ روز بشمرند و پس از تکرار این عمل هفت بار یعنی پس از هفت مرتبه چهار سال (یا ۲۸ سال) بار هشتم به جای اینکه سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب کنند با سال پنجم (یعنی درواقع با سال سی و سوم از آغاز حمل) این معامله را بکنندو بدین ترتیب روی هم رفته سال جلالی نزدیکترین سالهای دنیا به سال خورشیدی حقیقی که ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است میشود. جشن فروردین و فروردگان فروردین از ریشه فرور و فرورد است که از یک واژۀ پارسی باستان به ما رسیده: در سنگ نبشتۀ بهستان (بیستون) داریوش بزرگ یکی از هماوردان خود را به نام فراورتی Faravarti یاد کرده. دومین پادشاه ماد نیز فرودتی نام داشته و پدر دیاکو سردودمان پادشاهان ماد هم که در ۷۱۳ق.م به تخت شاهی جلوس کرد همین نام را داشته، فرودتی با واژۀ اوستائی فروشی Farvashi و پهلوی فروهر Farvahr برابر است. در اوستا فروشی یکی از نیروهای نهانی است که پس از درگذشت آدمی با روان و دین از تن جدا گشته به سوی جهان مینوی گراید. هیأت واژۀ (فروردین) از هیأت اوستائی در حالت اضافه در جمع مؤنث اتخاذ شده، چه در اوستا این ترکیب همیشه با واژۀ اشاون ashâvan آمده به معنی فرودهای پاکان، فروهرهای نیرومند پارسیان ـ بنابراین در کلمۀ فارسی (فروردین) مضافالیه آنکه (پاکان) باشد افتاده است. اما فروردگان مرکب است از همان فرورد و گان پسوند نسبت و اتصاف. این لغت به جشن ویژۀ ارواح در گذشتگان اطلاق میشده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر آن در دیگر ادیان کهن و نو نیز دیده میشود و آن را (عید اموات) گویند. در نزد هندوان ستایش نیاکان (پیتارا Pitara) شباهتی به این جشن ایرانی دارد ـ رومیان نیز ارواح مردگان را به نام Manes خدایانی به تصور درآورده فدیه نثار آنان میکردند و معتقد بودند پس از آنکه تن به خاک سپرده شد، روان به مقامی ارجمند خواهد رسید، از اینرو در گورستانها، در ماه فوریه جشنی برای مردگان برپا میکردند و فدیه میدادند. بعضی مدت جشن فروردگان را پنج روز و برخی ده روز دانستهاند. این عید که اکنون پارسیان هند آن را «مقتات» مینامند در ایران به نام فروردگان و فروردیگان و معرب آنها فروردجان و فروردیجان از لغات پهلوی فردگان و پردگان و پردجان و به اصطلاح ادبی فروردکان نامیده شده و ریشۀ آنها از لغت اوستائی فرورتی و فروشی است که در بالا گذشت. بنابر مشهور، این عید ده روز بوده که در اصل عبارت بوده است از پنج روز آخر ماه دوازدهم با پنج روز الحاقی اندر گاه و در اواخر عهد ساسانیان و همچنین نزد اغلب زرتشتیان قرون نخستین اسلام پنج روز آخر ماه آبان با پنج روز اندرگاه که پس از آخر آبان میآمده است. از خود اوستا مستفاد میشود که این عید از زمان قدیم ده روز بوده است چه در «یشت ۱۳ بند ۴۹» مدت نزول ارواح را ده روز میشمارد ولی معذلک ممکن و بلکه محتمل است هنگامی که خمسۀ مسترقه در جلو دی ماه بوده پنج روز پایان اسفندارمذ، یعنی از ۲۶ تا ۳۰ آن ماه عید بازگشت ارواح به منازل خودشان بوده است و چون خمسه را بعدها به آخر اسفندارمذ نقل کردند بعضی چون فروردگان را در واقع آخرین پنج روز قبل از فروردین میدانستند همان خمسه را فروردگان شمردند و برخی دیگر بنابر همان سنت جاری قدیم پنج روز آخر اسفندارمز را فروردگان گرفتند و عاقبت چنانکه بیرونی نوشته: «از آنجا که این ایام در آئین مذهبی اهمیت بسیار داشته و از زرتشتیان نمیبایست فوت شود عمل به احتیاط کردند و هر دو پنج روز یعنی همۀ ده روز را جشن گرفتند.» فروردگان که در پایان سال گرفته میشد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن شادی، چنانکه بیرونی راجع به همین روزهای آخر سال نزد سغدیان گوید: «در آخر ماه دوازدهم (خشوم) اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحهسرائی کنند چهرههای خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و آشامیدنیها گذارند و ظاهراً به همین جهت جشن نوروز که پس از آن میآید روز شادی بزرگ بوده (علاوه بر آنکه جشن آغاز سال محسوب میشده).» کلمۀ جشن هم که در این اصطلاح به کار رفته با (یشتن) پهلوی و (یزشن) پازند و (یسنا) و (یشت) اوستائی از یک ریشه و به معنی نیایش و ستایش و مجازاً برپا داشتن آئین و رسوم و تشریفات (اعم از سوگ و سور) است. در داستانهای ملی فردوسی که بدون شک مواد شاهنامۀ خود را معالواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، اندر پادشاهی جمشید گوید: چو آن کارهای وی آمد به جایز جای مهی بر تر آورد پای به فر کیانی یکی سخت ساختچه مایه بدو گوهر اندر نشناخت که چون خواستی دیو برداشتیز هامون به گردون برافراشتی چو خورشید تابان میان هوانشسته برو شاه فرمانروا جهان انجمن شد بر تخت اویاز آن بر شده فرۀ بخت اوی به جمشید بر، گوهر افشاندندمر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو، هرمز فروردینبرآسود از رنج تن، دل ز کین به نوروز نو، شاه گیتی فروزبر آن تخت بنشست فیروز روز بزرگان به شادی بیاراستندمی و رود و رامشگران خواستند چنین جشن فرخ از آن روزگاربمانده از آن خسروان یادگار وجه تسمیه از همین داستانی که بیرونی آن را نقل کرده نیک بر میآید که نوروز را به معنی «روز نو و تازه» یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، میدانستند. ابوریحان در التفهیم نوشته:«از رسمهای پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است.» برخی نوشتهاند سبب آنکه این روز را نوروز خواندند آن بود که صابیان در روزگار طهمورث پدید آمدند و چون جمشید با پادشاهی رسید دین را تازه کرد و چون نوروز روز نوین بود آن را جشن گرفتند و نیز گفتهاند: جم در شهرها میگردید و چون خواست به آذربایجان اندر شود بر تختی از زر نشست و مردم به دوش میبردند و چون فروغ خورشید برو تابید و مردم او را بدیدند، وی را بزرگ داشته بدان شادی کردند و آن روز را جشن گرفتند و آن روز میان مردم آئین شد که به یکدیگر شکر دادند. حسین بن عمرو الرستمی که از سرداران مأموران بود از مؤبدان مؤبد خراسان سبب پیدایش نوروز و مهرگان را پرسشید و او علت ایجاد نوروز را چنین شرح داد که در بطیخه وبائی پدیدار گشت و ساکنان آن به ناگزیر فرار اختیار کردند ولی مرگ برایشان مستولی شد و همگی بمردند، و چون نخستین روز فرا رسید خداوند بارانی برایشان بارید و آنان را زنده کرد و ایشان به مساکن خود بازگشتند. پس پادشاه آن زمان گفت که: «این نوروز است» یعنی روز نوین میباشد و در نتیجه این روز بدان نامیده شد و مردم آن را مبارک شمرده عید گرفتند. و نیز گفتهاند: «چون اهریمن برکت را از روی زمین زایل کرد و باد را از وزش انداخت تا درختان خشک شوند و نزدیک بود که عالم کون دچار فساد گردد پس جمشید به امر خداوند و ارشاد او به ناحیۀ جنوبی رفت و قصد مقام ابلیس و یاران وی کرد، در آنجا مدتی بماند ت این غائله رفع شد. پس مردم به اعتدال و برکت و فراوانی برگشتند و از بلا نجات یافتند و در این هنگام جم به دنیا بازگشت و در این روز مانند آفتاب طلوع کرد و نور از او ساطع شد چه او مثل خورشید نورانی بوده است و از این روی مردم از دو افتاب تعجب کردند و آنچه چوب خشک بود سبز شد پس مردم گفتند: روز نو.» ابن البخی در فارسنامه نوشته: «پس ]جمشید[ بفرمود تا جملۀ ملوک و اصحاب اطراف و مردم جهان به اصطخر حاضر شوند چه جمشید در سرای نو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن. و همگان بر این میعاد آنجا حاضر شدند؛ و طالع نگاه داشت و ان ساعت که شمس به درجۀ اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش، در آن سرای به تخت نشست و تاج بر سر نهاد و همۀ بزرگان جهان در پیش او بایستادند و جمشید گفت: بر سبیل خطبه که ایزد تعالی ارج و بهاء ما تمام گردانید و تأیید ارزانی داشت و در مقابله این نعمتها بر خویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکوئی فرمائیم ـ چون این سخنان بگفت همگان او را دعای خیر گفتند و شادیها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و آن سال باز نوروز آئین شد ـ و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر به نشاط و خرمی مشغول بودند.» شکی نیست که همۀ این گفتارها افسانهآمیز است ولی از تواتر این اخبار وجه تسمیۀ نوروز و همچنین قدمت (انتساب آن به اعصار آریائی پیش از ظهور زرتشت) آشکار میگردد. روزهای نوروز عامه و خاصه جشن نوروز فقط در روز اول فروردین ماه برپا نمیشده بلکه چندین روز دوام مییافته. ابوریجان در التفهیم، پساز ذکر نخستین روز فروردین، نوشته: «و آنچه از پس او است پنج روز همه جشنها است و ششم فروردین ماه «نوروز بزرگ» است زیرا که خسروان بدان پنج روز حقهای حشم و کروهان بگزاردندی و حاجتها روا کردندی: آنگاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن» شهمردان رازی در روضة المنجمین نوشته: «نوروز بزرگ ـ آنچه معروف است آن دانند که خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشسستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی، و چون این پنج روز به گذشتی به لهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی پس از این روز از این سبب بزرگ کردندی و گفتهاند که آن روزی است که جمشید مردم را بشارت دادی به بیمرگی و تندرستی و آمرزندگی و گویند که هم اندر این روز بود که کیومرث... دیو را بکشت و بسیار گونه گفتهاند لکن چون درستی آن ندانم بدین اختصار شد.» برخی در ضمن رسوم درباری، مدت این جشن را یک ماه دانستهاند و گروهی پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیدهاند. بدیهی است که اگر فیالمثل در دربار شاهنشاهان ساسانی یک ماه جشن برپا میشده، این امر مستلزم آن نبود که همۀ مردم یک ماه تمام را جشن بگیرند بلکه در پنج روز اول همگی جشن برپا میکردند. نوروز خاصه را «نوروز بزرگ» و «جشن بزرگ» و «نوروز ملک» هم خواندهاند. در پنج روز اول فروردین حقهای حشم و لشکر را میگزاردند. و حاجت آنان روا میکردند و چون نوروز بزرگ میرسد زندانیان را آزاد و مجرمان را عفو مینمودند و به عشرت میپرداختند. بنابر قول جاحظ در زمان جمشید و به گفتار ابوریحان بیرونی پس از وی و به نظر محققان معاصر به هنگام شاهنشاهی ساسانیان، فروردین ماه به شش بخش تقسیم میشده که پنج روز اولی را شاهنشاه به اشراف و پنج روز دوم را به بخشش اموال و دریافت هدیههای نوروز و پنجۀ سوم را به خدم خود و چهارم را به خواص خویش و پنجم را به لشکریان و ششم را به رعایا اختصاص میداد. نخستین پادشاهی که در دو قسمت نوروز عامه و خاصه را به هم پیوست و همۀ ایام ما بین آن را جشن گرفت هرمز پسر شاهپور بود. نوروز در ایران پیش از اسلام از آنچه گفته شد آشکار گردید که نوروز از مراسم بسیار کهن ایرانیان آریائی است. اگرچه در اوستا از نوروز نامی نیست ولی برخی از کتابهای دینی پهلوی از نوروز و مراسم ایرانیان باستان یاد کردهاند. در بندهشن بزرگ و نیز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزدیک شد و هر بار نطفهای از او بر زمین افتاد و این سه نطفه در تحت مراقبت ایزد آناهیته Anahita (ناهید ـ فرشته آب) در ردیاچۀ کسوه Kasava نهاده شده. در آنجا کوهی است به نام «کوه خدا» که جایگاه گروهی از پارسایان است. هر سال در نوروز و مهرگان این مردم دختران خود را برای آبتنی در دریاچۀ مزبور میفرستند زیرا زرتشت بدانان گفته است که از دختران ایشان اوشیدر Oshidar و اوشیدر ماه Oshidar-mâh و سوشیان Soshyan (موعودان سهگانۀ مزدیسنا) به وجود خواهند آمد: بطور کلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست و به عکس از عصر ساسانی اطلاعات گرانبها موجود است که خلاصۀ آنها در ذیل نقل میشود: در بامداد نوروز شاهنشاه جامهای که معمولاً از بُرد یمانی بود بر تن میکرد و زینت بر خود استوار میفرمود و به تنهائی در دربار حاضر میشد و شخصی که قدم او را به فال نیک میگرفتند بر شاه داخل میشد. در نورزنامه آمده: «آمدن موبد موبدان و نوروزی آوردن ـ آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیشآمدی با جام زرین پر می، و انگشتری، و درمی و دیناری خسروانی، و یک دسته خوید سبز رسته، و شمشیری، و تیر و کمان و دوات و قلم، و اسپی، و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان، چون موبد موبدان از افرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان: شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی گزین به روان و دین کیان سروش آورد ترا دانائی و بینائی به کاردانی و دیرزی و با خوی هژیر و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاهدار سرت سبز باد و جوانی چو خرید، اسپت کامگار و پیروز و تیغت روشن و کاری به دشمن و بازت گیرا ]و[ خجسته به شکار و کارت راست چون تیر و هم کشوری بگیر و نو بر تخت با درم و دینار، پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار و سرایتآباد و زندگانی بسیار. چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم درپ یش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اولد دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، و آن برایشان مبارک گردد. که خرمی و آبادانی جهان در این چیزها است که پیش ملک آوردندی.» و این رسم در عصر خلفای اسلام نیز ادامه یافت. مالیاتهای کشوری در روزگار ساسانیان در نوروز افتتاح میشد و یکی از جهات اصلاح تقویم و کبیسه قرار دادن سالهای پارسی به توسط المتوکل علی الله و المعتمد بالله همین امر بود. در هریک از ایام نوروز، پادشاه بازی سپید پرواز میداد و از چیزهائی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک میجستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود و در هر نوروزی برای پادشاه با کوزهای آهنین یا سیمین آب برداشته میشد. در گردن این کوزه قلادهای قرار میدادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین گذشته و بر آن مهرههای زیرجدین کشیده بودند. این آب را دختران عذرا از زیر آسیابها برمیداشتند جاحظ پس از این قول نوشته: «که چون نوروز به شنبه میافتاد، پادشاه میفرمود که از رئیس یهودیان چهار هزار درهم بستانند و کسی سبب این کار را نمیدانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود.» بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر ستونی گندم و بر ستونی جو و بر ستونی برنج و بر ستونی عدس و بر ستونی باقلی و بر ستونی کاجیله و بر ستونی ارزن و بر ستونی ذرت و بر ستونی لوبیا و بر ستونی نخود و بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش میکاشتند و اینها را نمیچیدند مگر بغتا و ترنم و لهو. در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و میمنت را در مجلس میپراکندند و تا روز مهر از ماه فروردین (شانزدهم فروردین) آن را جمع نمیکردند. این حبوب را باری تفأل میکاشتند و گمان میکردند که هریک از آنها که نیکوتر و باروتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک میجست. شاه در این روزها بار عام میداد و ترتیب آن را به طرق گوناگون نوشتهاند: ابوریحان گوید که: «آئین پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردین (نوروز عامه) چنین بود که شاه به روز اول نوروز ابتدا میکرد عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احساس بدانان میآگاهیدند ـ در روز دوم برای کسانی که از عامه رفیعتر بودند یعنی دهگانان و اهل آتشکدهها جلوس میکرد ـ در روز سوم از برای اسواران و مؤبدان بزرگ ـ و روز چهارم از برای افراد خاندان و نزدیکان و خاصان خود ـ در روز پنجم برای پسر و نزدیکان خویش و به هریک از اینان، درخور رتبت اکرام و انعام مینمود. و چون روز ششم فرا میرسید از اداء حقوق مردم فارغ میشد و از این پس نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان و اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمیتوانست برود ـ همچنین در ایام نوروز نواهایی خاص در خدمت پادشاه نواخته میشد که مختص همان ایام بود.» پادشاهان در نوروز کلیۀ مایحتاج دفتری و لوازم دیگر سالیانۀ دربار را تهیه میکردند، از قبیل کاغذ و پوستهایی که در آنها رسایل نوشته میشد و آنچه که مهر کردنش از طرف پادشاه لازم بود آخر آن کاغذ مهر میشد و آنها را «اسپیدا نوشت» یا «اسپید نوشت» مینامیدند. به قول مسعودی خسروپرویز در یکی از اعیاد در حالی که سپاهیان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پیل با پیلبانان صف کشیده بودند برای سان دیدن آنان خارج شده بود و ظاهراً این عید همان نوروز بوده است. در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب میپاشیدند و این رسم در سدههای نخستین اسلامی نیز رایج بوده ـ دیگر هدیه دادن شکر متداول بود ـ نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر افسانههایی چند نقل کردهاند که از ذکر آنها صرفنظر میشود. همچنین در شب نوروز آتش بر میافروختند و این رسم تا عهد عباسیان نیز (در بینالنهرین) ادامه یافت و نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاهپور پسر اردشیر بابکان است. نوروز در عصر خلفا دربارهای نخستین خلفای اسلام به نوروز اعتنائی نداشتند و حتی هدایای این جشن را به عنوان خراج سالیانه میپذیرفتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود، هدایای نوروز را از نو معمول داشتند و امیران ایشان برای جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت میکردند ـ اندکی بعد این رسم نیز از طرف خلفای مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گردید ولی در تمام این مدت ایرانیان مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند. در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلۀ طاهریان، جشنهای ایران از نو رونق یافتند. گویندگان دربارۀ آنها قصاید پرداختند و نویسندگانی مانند حمزه بن حسن اصفهانی مؤلف «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند. نوروز در دربار عباسیان بسیاری از رسوم خویش را حفظ کرد و از آن جمله اخذ مالیات از مردم که در زمان ساسانیان معمول بود در این زمان هم اجرا گردید و نوروز معتضدی و متوکلی در اثر همین امر پیدا شد. تقدیم هدایا از جانب بزرگان و امیران اسلامی و دیگران به خدمت خلفا از مراسم عادی به شمار رفت چنانکه خالدالمهلبی به متوکل در نوروز جامۀ وشی زربفتی و گوی عنبری که بر آن ریزههای گوهر بود و جوشنی بلند و چوب بخوری به بلندی یک قامت و جامهای بغدادی هدیه فرستاد. و نخستین کسی که در زمان عباسیان هدیه فرستادن نزد خلفا را اهمیت داد احمدبن یوسف از نویسندگان زمان مأمون است که این شعر را با هدیهای گرانبها نزد وی فرستاد: هذا یوم جرت فیه العادةبالطاف العبید للسادة از آن پس هدیۀ نوروز از رسوم درباری گردید ـ نوشتن نامههای تبریک (به نظم و نظر) نیز برای خلفا معمول بود: حسن بن وهب به متوکل عباسی مکتوبی در تبریک جشن نوروز نگاشت ـ مازنی این ابیات را رد تبریک نوروز برای خلیفه فرستاد:جَعَلت فداک لل نیروز حقفانت علی اعظم منه حقا ولو اهدیت فیه جمیع ملکیلکان جلیله لک مسدقا فاهدیت الثناء بنظم شعرو کنت لذاک منی مستحقا این رسم ویژه خلفا نبود بلکه مردم عهد عباسیان نیز بدان اقتفاء میکردند چنانکه سعید بن حمید به یکی از دوستان خویش نامهای در تبریک عید نگاشت و گفت من چیز قابلی نداشتم تا به رسم هدیه گسیل خدمت کنم، ناچار این مکتوب را جانشین آن میسازم. هم در عهد عباسی ریختن آب و افروختن آتش در شب آن کماکان مجری بود. طبری در حوادث سال ۲۴۸ نویسد: در روز چهارشنبه سه شب از جمادیالاولی رفته مطابق با شب یازدهم حزیران در بازارهای بغداد از جانب خلیفه منادی ندا در داد که در شب نوروز آتش نیفروزند و آب نریزند و نیز در روز پنجم همین مذاکره شد ولی در هنگام غروب روز جمعه در باب سعیدبن تسکین محتسب بغداد که در جانب شرقی بغداد است ندا در دادند که امیرالمؤمنین مردم را در افروختن آتش و ریختن آب آزاد گردانیده است ـ پس عامه این کار را به افراط رسانیدند و از حد تجاوز کردند چنانکه آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ریختند. نوروز در آئین تشیع محمدبن شاه مرتضی معروف به محسن فیض (۱۰۰۷-۱۰۹۱) در رسالهای به فارسی، در وصف نوروز و سی روز ماه چنین آورده: «چنین روایت کرده معلی بن خنیس که در روز نوروز نزد منبع حقایق و دقایق، اما جعفر صادق علیهالسلام رفتم، فرمود آیا میدانی امروز چه روز است؟ گفتم فدای تو شوم روزی است که عجمان تعظیم آن مینمایند و هدیه به یکدیگر میفرستند. فرمود به خانه کعبه سوگند باعث آن تعظیم امری قدیم است، بیان میکنم آن را برای تو تا بفهمی ـ گفتم ای سید! من دانستن این را دوستتر دارم از آنکه دوستان مردۀ من زنده شوند و دشمنان من بمیرند ـ پس فرمود ای معلی! نوروز روزی است که خدای تعالی عهدنامهای از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگی نمایند و دیگری را با او شریک نسازند و ایمان بیاورند به فرستادهها و حجتهای او و «ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین»، اول روزی است که آفتاب طلوع کرده و بادی که درختان را بارور میسازد وزیده، و خرمی زمین آفریده شده، و روزی است که «کشتی نوح» بر زمین قرار گرفته و روزی است که خدای تعالی زنده گردانید جماعتی را که پس از بیم مرگ از شهر و دیار خود بیرون رفته بودند و چندین هزار کس بودند پس اولاً حق تعالی حکم کرد ایشان را که بمیرند، بعد از آن زنده گردانید، و روزی است که «جبرئیل علیهالسلام» بر حضرت رسالت صلیالله علیه و آله نازل شد به وحی، و روزی است که آن حضرت بتهای کفار را شکست، و روزی است که حضرت رسالت صلیالله علیه و آله امر فرمود یاران خود را که با حضرت «امیرالمؤمنین علیهالسلام» بیعت امارت نمایند، و روزی است که آن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میان جنیان فرستاد که بیعت از ایشان بگیرد، و روزی است که بار دوم اهل اسلام با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کردند و روزی است که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانید ذوالثدیه را که سر کرده آن خوارج بود، و روزی است که قائم آل محمد یعنی حضرت «صاحبالامر» ظاهر میشود، آن حضرت بر دجال ظفر مییابد و آن ملعون را در کناسه، که محلهای است در کوفه از گلو میکشد، و هیچ نوروزی نیست که ما توقع خاصی از غم نداشته باشیم زیرا که این به ما و شیعیان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ کردهاند و شما ضایع کردهاید. دیگر فرمود یکی از انبیاء سؤال از پروردگار کرد که چگونه زنده گرداند آن جماعت را که از دیار خود بیرون رفته و مرده بودند؟ «پس وحی به آن نبی آمد که آب برایشان بریز در روز نوروز که اول سال فارسیان است، پس زنده شدند و سی هزار کس بودند، و از این جهت آب ریختن در این روز سنت شده.» صرف نظر از صحت و سقم این خبر، در کتب بزرگان شیعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسیار در فضیلت نیروز (نوروز) منقول است. از اینرو است که تنها جشنی که از زمان باستان تاکنون تقریباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد میگردد همان نوروز است. نوروز در اشعار پارسی گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم: نوروز فراز آمد و عیدش به اثر برنزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر نوروز جهان پرور مانده ز دهاقیندهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر آن زیور شاهانه که خورشید برو بستآورد همی خواهد بستن به شجر بر… و هم او در قصیدۀ دیگر چنین گوید: نوروز بزرگ آمد آرایش علممیراث به نزدیک ملوک عجم از جم… فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است: ز باغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آیدکلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید کلید باغ را فردا هزاران خواستار آیدتو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید چو اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آیدترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار آید کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آیدچناندانی که هرکس را همی زو بوی یار آید بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار اید بدین شـایستگی جشنـی بدین بایستگی روزیملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:آمد نوروز هم از بامدادآمدنش فرخ و فرخنده باد باز جهان خرم و خوب ایستادمرز زمستان و بهاران بزاد ز ابر سیه روی سمن بوی دادگیتـی گـردید چـو دارالقـرار هم او در مسمط دیگر گفته:نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروززیرا که بود نوبت نوروز به نوروز برزن غزلی نغز و دلانگیز و دلفروزور نیست ترا بشنو از مرغ نوآموز کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوزبر قافیۀ خوب همی خواند اشعار ابوالفرج رونی گوید:جشن فرخندۀ فروردین استروز بازار گل و نسرین است آب چون آتش عود افروزستباد چون خاک عبیر آگین است باغ پیراسته گلزار بهشتگلبن آراسته حورالعین است مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند: رسید عید و من از روی حور دلبر دورچگونه باشم بی روی آن بهشتی رسید عید همایون شها به خدمت تونهاده پیش تو هدیه نشاط لهو و سر برسم عید شها بادۀ مروق نوشبه لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور جمالالدین عبدالرزاق گفته: اینک اینک نوبهار آورد بیرون لشکریهریکی چون نوعروسی در دگرگون زیوری گر تماشا میکنی برخیز کاندر باغ هستبا چون مشاطهای و باغ چون لعبت گری… عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض استوز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری حافظ در غزلی گفته:ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلطها داد سودای زراندوزی ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعلستکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی… هاتف در قصیدهای گوید:نسیم صبح عنبر بیز شد بر تودۀ غبرازمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا ز فیض ابر آزادی زمین مرده شده زندهز لطف باد نوروزی جهان پیر شد برنا بگرد سرو گرم پرفشانی قمری نالانبه پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا… همایون روز نوروز است امروز و بیفروزیبر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی ماوی قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید: رساند باد صبا مژدۀ بهار امروزز توبه توبه نمودم هزار بار امروز هوا بساط زمرد فکند در صحرابیا که وقت نشاطست و روز کار امروز سحاب بر سر اطفال بوستان باردبه جای قطره همی در شاهوار امروز رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیبکه گشت شیر خداوند شهریار امروز منبع: برگرفته از کتاب ستاره شمال، یاد واره دکتر محمد معین، به کوشش: دکتر کیانوش کیانی- محمد حسن اصغر نیا، تهران،۱۳۸۶
+ نوشته شده در ساعت توسط هیات تحریریه گنجینه
|
این وبسایت علاوه بر فعالیت در زمینه تاریخی و جغرافیایی سعی بر آن دارد تا هر انچه در فضای مجازی درباره غرب خراسان به ویژه سبزوار و ششتمد منتشر شده از جمله مقاله و اخبار جمع آوری و یا خود به انتشار آنها بپردازد.