افتخاری دیگر برای گروه علوم اجتماعی شهرستان ششتمد

فهرست مقالات پذيرفته شده در همايش داخلي جغرافيا دانشگاه آزاد


نحوه ارائه

عنوان مقاله

نویسندگان

ردیف

سخنرانی

بررسی الگوی حکمروایی خوب و نقش دولت در مدیریت و اداره ی امور شهرها در ایران

دكتر عزت ا... مافي -

دكتر رمضانعلي نادري مايوان

1

سخنرانی

تجديدحيات درعرصه ها و فضاهاي عمومي با تاکيد بربافت تاريخي شهرها

(نمونه موردی: مجموعه تاریخی سبزه میدان شهر بجنورد)

دکتر مهدی وطن پرست –

دکتر محمد معتمدی - علی مستوفیان

2

سخنرانی

قنات و نشست زمین در شهر سبزوار

دکتر محمد معتمدی - رضا کارگر

3

سخنرانی

زباله هاي الكترونيكي منبع جديد آلودگي خاك

دکتر محمد معتمدی - علی زینت بخش

4

سخنرانی

ارزیابی کاربری اراضی در منطقه 4 شهر مشهد با استفاده از الگوی SWOT

دکتر عزت ا... مافی – سمانه مهربان

5

** تمامی مقالات مذکور که به صورت سخنرانی پذیرفته شده اند بایستی به صورت Power Point ارائه گردند .

** علاوه بر مقالات مذکور ، تعدادی از مقالات فقط به صورت چاپ در کتابچه مجموعه مقالات همایش پذیرفته شده است ، لذا جهت کسب اطلاعات بیشتر با مدیر گروه محترم رشته جغرافیا تماس حاصل فرمایید .




غارهای شهرستان سبزوار

ادامه نوشته

شب‌های ایران از نگاه ناسا (+عکس)

ناسا با استفاده از داده‌های ماهواره Suomi NPP، تصویری با قابلیت زوم کردن تهیه کرده که زیبایی‌های شب سیاره زمین را به تصویر می‌کشد.

به گزارش ایسنا، این تصویر نسخه بهبود یافته‌ای از تصویری است که سازمان ملی اقیانوسی و جوی آمریکا (NOAA) در تاریخ پنجم دسامبر (15 آذر) از شب زمین تهیه کرده است.

برای تهیه تصویر «مرمر سیاه» (Black Marble) از فناوری ابداعی شرکت Gigapan در ترکیب با داده‌های ماهواره رصدگر زمین Suomi NPP استفاده شده است.

این تصویر قابلیت بزرگ‌نمایی داشته و کاربران می‌توانند با زوم کردن بر روی بخش های مختلف، جزئیات دقیقی از زیبایی‌های شب مناطق مختلف کره زمین را مشاهده کنند.

برای دیدن تصویر زیبای زمین در هنگام شب می‌توانید به این آدرس نشانی http://www.ouramazingplanet.com/3866-black-marble-zoomable-image.html مراجعه کنید.

زیبایی شب تهران در تصویر «مرمر سیاه»



زیبایی شب ایران در تصویر «مرمر سیاه»



زیبایی شب های مناطق مختلف جهان در تصویر «مرمر سیاه»



چهره زمین از فضا در 2012/12/12

قرار گرفتن سه عدد 12 در کنار هم بهانه‌ای شد تا ناسا تصویری زیبا را در ساعت 12 روز چهارشنبه 2012/12/12 میلادی (22 آذر) از زمین تهیه کند.

به گزارش ایسنا، این تصویر توسط ماهواره GOES-15‌ سازمان ملی اقیانوسی و جوی آمریکا (NOAA) تهیه شده است.

واضح ترین سیستم قابل مشاهده در این تصویر زیبا از زمین، پدیده ای است که بزودی به توفان گرمسیری Evan‌ بر فراز اقیانوس آرام تبدیل خواهد شد؛ حالت چرخش مانند توده های ابر در بخش پایین سمت چپ دیسک زمین قابل مشاهده است.

سایت اسپیس که این تصویر را منتشر کرده اعلام کرد: انتشار تصویری مشابه، با قرار گرفتن سه عدد 2112/12/12 در صد سال آینده امکانپذیر خواهد شد.

12 حالتی که جهان به پایان می رسد

 

بشر امروز مدام در اضطراب و تشویش به سر مي‌برد. انبوه رسانه زندگی ما را تغییر داده است. در شب یلدای امسال نسل ما، مثل دو-سه نسل قبل نیست که پا زیر کرسی دراز کند و انار و شب‌چره بخورد و به داستان‌هاي مادربزرگ‌ها گوش‌دهد. احتمالا دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها، شب چله پای شبکه‌هاي اجتماعی مشغول کامنت گذاشتن هستند یا فیلم تماشا مي‌کنند.

ادامه نوشته

جسد دختر ۵۰۰ ساله سالم پیدا شد +عکس

جسد دختر ۵۰۰ ساله سالم پیدا شد +عکس
ادامه نوشته

نایاب ترین عکس ممکن! +تصاویر

موتور سیکلت طبیعی در رنگ سبز طبیعت جلوه می‌کند. زیست نیوز

موتور سیکلت طبیعی در رنگ سبز طبیعت جلوه می‌کند.

زیست نیوز

ملخ غذای لوکس سعودی‌ ها! +عکس

پایگاه خبری العالم: با افزایش بهای "ملخ" در کشورهای عربی و به ویژه عربستان، این نوع خوراکی متداول عربی نیز کم کم از سفره اقشار متوسط حذف می شود.

با داغ شدن بازار فروش ملخ در استان "رابغ" عربستان، قیمت آن به صورت بی سابقه‌ای جهش یافت به صورتیکه بهای هربسته بزرگ آن از 360 به 500 ریال و بسته کوچک آن از 85 به 220 ریال سعودی افزایش یافت.

صادرات این محصول زنده به استانهای عربستان و حتی کشورهای دیگر مانند کویت و کشورهای عضو شورای همکاری، در افزایش بهای ملخ نقش داشته است.

ملخ از طبیعت شکار شده و به صورت زنده به مشتریان عرضه می شود. روزنامه سعودی "المدینه" تأکید کرد، افزایش قیمت ملخ موجب شده است که در عربستان، کویت و برخی کشورهای شورای همکاری، فقط برخی از ثروتمندان در مناسبتهایی آن را سر سفره خود ببینند.



بازار ملخ در استان رابغ، از نخستین ساعات صبح با حضور صدها تن از صیادان و تجار آغاز می شود.

المدینه نوشت، اگر در این بازار کودکان به دنبال شما دویدند و شما را متوقف کردند تا یک ملخ فراری را که روی شانه و یا لباس شما نشسته به دام بیندازند، تعجب نکنید.

ملخ در این بازار فقط به صورت زنده عرضه می شود، زیرا فقط از این راه است که مشتری می تواند مطمئن شود ملخ ها با سم و یا حشره کش شکار نشده اند.

شکار، فروش و صادرات ملخ اکنون به فعالیت و حرفه ای شاخص در استان رابغ عربستان تبدیل شده است.

"ابوزید البقیلی" از صیادان و فروشندگان ملخ در این‌باره می گوید: در عربستان ملخ غذا و دارو است؛ زیرا ملخ کپسولی است که از انواع درختان و گیاهان دارویی تغذیه کرده است.

اکوتوریسم شهرستان سبزوار

اکوتوریسم بیان علاقه مندی انسان به مظاهر طبیعی و جاذبه های ذاتی آن می باشد که در سالهای اخیر با صنعتی شدن جوامع، پیشرفت صنعت حمل ونقل و نیازمندی به گذران اوقات فراغت جهت کاهش فشارهای روانی با استقبال چشمگیری روبرو شده است.

با نگاهی واقع بینانه به شهرستان سبزوار که از نظر وسعت مقام اول واز نظر جمعیت مقام دوم را در سطح استان خراسان رضوی به خود اختصاص داده است با تنوع پدیده های طبیعی، ژئومورفولوژیکی و میکرو اقلیم های متعدد مواجه هستیم که هر کدام به نحوی می تواند سهم قابل توجهی از این صنعت نوپا را به خود اختصاص دهد.

ادامه نوشته

فرخوان مقالات و مطالب همکاران و دانش آموزان در سومین شماره مجله

با سلام واحترام

ضمن تشکر  از تمامی همکاران و دانش آموزان عزیز بدین وسیله به اطلاع می رساند

پایان آذر ماه آخرین فرصت برای ارسال مقالات و مطالب در سومین شماره مجله میباشد.

ارسال مطالب از طریق ایمیل:  r3394@yahoo.com

ارسال مطالب در قالب سی دی به آدرس:سبزوار . شهر ستان ششتمد . اداره آمورش و پرورش ششتمد.گروه علوم اجتماعی راهنمایی
05723723965
05723723540

گروه علوم اجتماعی شهرستان ششتمد

چوله چغل (آئین باران خواهی)

ادامه نوشته

به مناسبت  روز دانشجو 16 آذر 1332

ادامه نوشته

سبزوار و حمایت از آزادیخواهی

سبزوار پیشینه ی تاریخی طولانی دارد كه به گزارش برخی از تاریخ نویسان قدمت آن به پیش از اسلام و دوره ی پارتیان باز می گردد.سبزوار در تحولات منجر به قیام مشروطه نقش بسزایی ایفا كرده همچنین این شهر در قیام تنباكو از جمله شهرهایی بود كه به دنبال صدور فتوای میرزای شیرازی مبنی بر حرمت استعمال توتون و تنباكو با این عالم مجاهد همراه شد .در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز مردم سبزوار نیز همچون مردم دیگر شهرها حمایت و پشتیبانی خود را اعلام كرد.

معرفی كتاب انقلاب اسلامی در سبزوار

ادامه نوشته

آیت الله ملاهادی سبزواری  از علما و مراجع بزرگ ایران در دوره ناصری

رسميت يافتن قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران

پس از استقرار نظام جمهوري اسلامي، به منظور فراهم آمدن زمينه‌هاي عملي مناسب براي حاکميت اسلام در تمامي شؤون مملکت، لازم بود قانون اساسي که مبين بنياد‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه ايران بر اساس اصول اسلامي باشد، تدوين گردد. بر همين اساس مجلس خبرگان قانون اساسي در 28 مرداد 1358، با عضويت 75 نماينده از سراسر کشور تشکيل شد. اين مجلس با عضويت تعداد زيادي از اسلام‌شناسان، فقها و با کوشش‌هاي مستمر و شبانه‌روزي شهيد بهشتي و نيز شهداي محراب و با تأکيد حضرت امام مبني بر آن که قانون اساسي بايد صد در صد اسلامي باشد، توانست قانون اساسي را تدوين کند. اين قانون در مدت 4 ماه فعاليت اين مجلس نهايتا در دوازده فصل و 175 اصل تنظيم گرديد و در 24 آبان 1358، به تصويب دو سوم نمايندگان رسيد. سرانجام در همه‌پرسي‌اي که طي روزهاي يازدهم و دوازدهم آذر 1358، انجام گرفت، ملت ايران با 5/99% رأي موافق، قانون اساسي را مورد تصويب نهايي قرار دادند. حضرت امام حاشيه قانون اساسي را جهت اجرا تنفيذ نموده و فرمودند: «قانون اساسي يکي از ثمرات عظيم بلکه بزرگترين ثمره جمهوري اسلامي است».

به مناسبت سالروز شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس

شهید‌ آیت‌الله سیدحسن مدرس در سال 1287 قمری به دنیا آمد. او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیت‌الله میرازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و ... تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد. ایشان در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد. مرحوم مدرس در این باره گفته است: «بعد از مراجعت از عتبات، در اصفهان فقط از امورات اجتماعیه، مباحثه و تدریس اختیار کرده بودم، تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه، مجبورا اوضاع دیگری پیش آمد». فعالیت سیاسی ایشان با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز می‌شود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج تن علمای منتخب، برای دوره دوم قانون‌گذاری مجلس، در تاریخ 1289 شمسی، چهره‌ سیاسی او شناخته‌تر می‌شود. مدرس در این مجلس نقش خود را به خوبی ایفا کرد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ اول جهانی یکسال بیشتر دوم نیاورد. مدرس از چهره‌های سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند. او سپس عازم اصفهان، کرمانشاه، عراق، ترکیه و سوریه گردید و پس از دو سال به ایران بازگشت. با امضای قرارداد 1919 وثوق‌الدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود. پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل می‌دادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما، رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانه‌نشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید. از نگاه تصویر: شهید آیت الله مدرس از نگاه تصویر (1)صدای آشنا: ناگفته‌هایی از شهید آیت الله مدرس از زبان سید عبدالباقی مدرس به روایت اسناد: اسنادی پیرامون شهید آیت الله مدرس مقالات: حیات‌ شهید آیت الله مدرس‌ مدرس از نگاه امام خمینی و علمای شیعه اندیشه‌‌ سیاسی‌ شهید آیت الله مدرس آشنایی حاج آقاروح الله با سیاست با مدرس شروع شد شرح زندگانی شهید آیت الله مدرس به قلم خودش خاطرات و حاضر جوابیهای شهید مدرس شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان مدرس و روشنفکری آیت‌الله سیدحسن مدرس، زندگی و مبارزات هیچکدام از ما مدرس نبودیم گزارشی از گنجینه خواف یا خاطرات و نوشته های مدرس کتاب مرتبط: مدرس و سیاست‌گذاری عمومی برق غیرت

به مناسبت سالروز شهادت ميرزا کوچک خان جنگلي

ميرزا يونس معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ، در سال 1259 شمسي در رشت به دنيا آمد. سال‌هاي نخست عمر را به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد و در سال 1286، در گيلان به صفوف آزادي‌خواهان پيوست و براي سرکوب محمدعلي شاه روزانه تهران شد. همزمان با اوج‌گيري نهضت مشروطه، شماري از آزادي‌خواهان رشت، کانوني به نام مجلس اتحاد تشکيل دادند که ميرزا کوچک خان هم که در آن دوران يک طلبه بود، به آنها پيوست. درسال 1294 به جاي مجلس اتحاد، هيأت‌ اتحاد اسلام، از يک گروه هفده نفري در رشت تشکيل گرديد که بيشتر اعضاي آن روحاني بودند و ميرزا کوچک خان عضو مؤثر آن بود. به زودي ميرزا، رهبري اين گروه را بر عهده گرفت و پس از اشغال ايران توسط ارتش روسيه تزاري، به مبارزه با اين ارتش پرداختند و روستاي کسما در ناحيه فومن را مرکز کار خود قرار دادند. اين هيأت بتدريج گسترش يافته و بخش وسيعي از شمال کشور زير نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد. نهضت جنگل فعاليت‌هاي نظامي مختلفي را بر ضد نيروهاي روسي و انگليسي در شمال ايران انجام داد. اما بتدريج دچار اختلافات داخلي گرديد و برخي از سران آن تسليم و يا اعدام شدند. پس از تسليم خالو قربان، نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح با جنگلي‌ها به نتيجه نرسيد، به تعقيب نيروهاي جنگل پرداختند. برخي از نيروها متفرق و برخي تسليم و تعدادي نيز کشته شدند. در چنين وضع سختي ميرزا کوچک خان در سرماي شديد زمستان از همسرش خداحافظي کرده و به اعماق جنگل‌ها رفت تا در فرصتي مناسبت بتواند نيروهاي پراکنده را سازماندهي کند؛ اما در اثر سرماي شديد به شهادت رسيد.همچنین نگاه کنید به: ناراضی مشروطه- زمینه‌های شکل‌گیری نهضت‌جنگل و ماهیت مذهبی آن دو سند از روزهای پایانی نهضت جنگل

فرجام قاتلان امام حسین(ع) و یارانش + جدول

به گزارش فارس، به نقل از سلام سربدار دهم محرم سال 61 هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

«تکیه خبر» با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع)، فهرستی از اصلی‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه کرده است که در جدول زیر ارائه می‌شود:

نام نقش وی در کربلا سرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
عبید الله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید
محمد بن اشعث هتک حرمت امام حسین(ع) توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد
شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد مختار او را با آتش سوزاند
عمروبن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد
بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید

جدول پیشنهادی بودجه بندی دروس علوم اجتماعی در سال تحصیلی 91/92

ارديبهشت

فروردين

اسفند

بهمن

دي

اذر

ابان

مهر

بودجه بندي

دروس

بيست دوم وبيست وسوم

دروس

بيستم

بيست ويكم

دروس

هفدهم

هيجدهم

نوزدهم

دروس چهاردهم پانزدهم شانزدهم

دروس دوازدهم سيزدهم

دروس هشتم

نهم دهم

يازدهم

دروس چهارم پنجم ششم هفتم

دروس

اول

دوم

سوم

جغرافياي دوم

درس

يازدهم

درس

دهم

درس

نهم

دروس

هفتم

وهشتم

درس

ششم

دروس چهارم وپنجم

دروس دوم و سوم

درس

اول

تاريخ دوم

درس

دوازدهم

درس

يازدهم

دروس

نهم

و دهم

دروس

هفتم

وهشتم

درس

ششم

دروس چهارم وپنجم

دروس دوم و سوم

درس

اول

اجتماعی دوم

دروس

هيجدهم ونوزدهم

دروس

شانزدهم وهفدهم

دروس

چهاردهم وپانزدهم

دروس

يازدهم ودوازدهم

دروس

نهم

و دهم

دروس ششم هفتم وهشتم

دروس سوم چهارم وپنجم

دروس

اول

و

دوم

جغرافياي سوم

دروس

شانزدهم وهفدهم

دروس چهاردهم وپانزدهم

دروس

دوازدهم وسيزدهم

دروس

دهم

ويازدهم

درس

نهم

دروس ششم هفتم وهشتم

دروس سوم چهارم وپنجم

دروس

اول

و دوم

تاريخ سوم

درس

دوازدهم

درس

يازدهم

دروس

نهم

و دهم

دروس

هفتم

وهشتم

درس ششم

دروس چهارم وپنجم

دروس دوم و

سوم

درس

اول

اجتماعي سوم



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وبلاگ گروه علوم اجتماعی ایلام

نام و تعداد دقیق شهدای کربلا + جدول

منابع تاریخی، تعداد مشهور شهدای کربلا را 72 نفر عنوان می‌کنند اما در عین حال، برخی دیگر تعداد شهدا را حتی تا 155 نفر هم ذکر کرده‌اند.

حجت‌الاسلام سیدمحمود طباطبایی‌نژاد، مدیرگروه پژوهشی دانشنامه امام حسین(ع) در گفت‌وگو با فارس گفت: مشهورترین تعداد شهدای کربلا 72 نفر است اما وقتی در منابع مختلف بررسی می‌کنیم به تعدادی از اسامی می‌رسیم که به دلیل آنکه در آن زمان نقطه‌گذاری کمتر انجام می‌شد ممکن است بعضی از این اسامی با هم مشترک بوده، شبیه هم باشند یا اشتباه شده باشد.

وی اظهار داشت: گروه تحقیقاتی دانشنامه امام حسین(ع) ادعایی ندارد مبنی بر اینکه تعداد شهدای کربلا حتما 155 نفر است، بلکه تعداد و اسامی را از زیارت ناحیه مقدسه و سایر منابع مستندی که وجود داشته، بیان کرده است.

بنابراین با توجه به اینکه تعداد دقیق شهداى کربلا، مشخص نیست اما برای اینکه بتوانیم استفتایی میان تعداد و اسامی شهدایی که همراه اباعبدالله الحسین(ع) به شهادت رسیده‌اند، داشته باشیم این اسامی را از کتاب «دانشنامه امام حسین(ع)» برای علاقه‌مندان ذکر می‌کنیم.

شهداى واقعه کربلا را به چهار دسته مى‌توان تقسیم کرد: شهدای کربلا از اصحاب پیامبر(ص)، شهدای کربلا از یاران امام علی(ع)، شهدای کربلا از اهل‌بیت امام حسین(ع) و شهدای کربلا از یاران امام حسین(ع).


شهدای کربلا از اصحاب پیامبر(ص) شهدای کربلا از یاران امام علی(ع) شهدای کربلا از اهل‌بیت امام حسین(ع) شهدای کربلا از یاران امام حسین(ع)
اَنَس بن حارث ابو ثُمامه عمرو بن عبد اللّه صائِدى على اکبر(ع) ابراهیم بن حُصَین اسدى
عبد الرحمان بن عبد ربّه انصارى حبیب بن مُظاهر اسدى عبد اللّه (على اصغر) برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفارى
زاهر، غلام عمرو بن حَمِق عبد اللّه بن على ابو هَیّاج
عمّار بن ابى سلامه دالانى عثمان بن على اَدهَم بن امیّه
سعد بن حارث خُزاعى، غلام امیر مؤمنان(ع) جعفر بن على انیس بن مَعقِل اَصبَحى
عبد اللّه بن عُمَیر کَلْبى عبّاس بن على بُرَیر بن خُضَیر
کَردوس بن زهیر ابو بکر بن على بشیر بن عمرو حَضرَمى
نافِع بن هلال جملى محمّد بن على جابر بن حَجّاج
ابو بکر بن حسن جَبَلة بن على شیبانى
عبد اللّه بن حسن جُنَادة بن حارث
قاسم بن حسن جُندَب بن حجیر
جعفر بن عقیل جون ، غلام ابو ذر
عبد الرحمان بن عقیل جوین بن مالک
عبد اللّه بن عقیل حارث بن اِمرؤ القیس
محمّد بن ابى سعید بن عقیل حارث بن نَبهان
عبد اللّه بن مسلم بن عقیل غلام حمزة بن عبد المطّلب
محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حتوف بن حارث
عون بن عبد اللّه بن جعفر حَجّاج بن زید
* ابراهیم بن على حَجّاج بن مَسروق
* عبّاس اصغر بن على حُرّ بن یزید ریاحى
* جعفر بن على حلّاس بن عمرو
* عبد اللّه اکبر بن على نُعمان بن عمرو
* عبد اللّه اصغر بن على حَنظَلة بن اسعد
* عبید اللّه بن على رافع ، هم پیمان بنى شنده
* عمر بن على رُمَیث بن عمرو
* عتیق بن على زُهَیر بن بِشْر خَثعَمى
* قاسم بن على زُهَیر بن سلیم اَزْدى
* بشر بن حسن زُهَیر بن قَین بَجَلى
* عمر بن حسن زید بن مَعقِل
* ابو بکر بن حسین سالم، هم پیمان ابن مدنیّه
* ابو بکر بن قاسم بن حسین سعد بن حنظله تمیمى
* ابراهیم بن حسین سعید بن عبد اللّه حنفى
* جعفر بن حسین سعید بن کَردَم
* حمزة بن حسین سلیمان، غلام امام حسین
* زید بن حسین سلیمان بن ربیعه
* قاسم بن حسین سوّار بن ابى حِمیَر
* محمّد بن حسین سُوَید بن عمرو بن ابى مُطاع
* عمر بن حسین سیف بن حارث جابرى
* محمّد بن عقیل شَبیب بن عبد اللّه نَهشَلى
* محمّد بن عبد اللّه بن عقیل سیف بن مالک
* حمزة بن عقیل ضَرغامة بن مالک
* على بن عقیل شوذَب، هم پیمان بنى شاکر
* عَون بن عقیل ضُباب بن عامر
* جعفر بن محمّد بن عقیل عابِس بن ابى شَبیب شاکرى
* ابو سعید بن عقیل عامر بن مسلم
* ابراهیم بن مسلم بن عقیل سالم، غلام عامر بن مسلم
* محمّد بن مسلم بن عقیل عباد بن ابى مهاجر
* عبد الرحمان بن مسلم بن عقیل عبد الرحمان بن عبد اللّه اَرحَبى (یَزَنى)
* عبید اللّه بن مسلم بن عقیل عبد اللّه بن قیس غِفارى
* ابو عبد اللّه بن مسلم بن عقیل عبد الرحمان بن قیس غِفارى
* على بن مسلم بن عقیل عُقْبة بن صَلت
* ابراهیم بن جعفر عمّار بن حسّان طایى
* ابو بکر بن عبد اللّه بن جعفر عمران بن کعب
* عون اصغر بن عبد اللّه بن جعفر عمر بن اَحدوث حَضرَمى
* حسین بن عبد اللّه بن جعفر عمر بن خالد صَیداوى
* عبید اللّه بن عبد اللّه بن جعفر سعد، غلام عمر بن خالد صَیداوى
* عون بن جعفر بن جعفر عمرو بن خالد اَزْدى
* محمّد بن جعفر خالد بن عمرو اَزْدى
* محمّد بن عبّاس عمرو بن ضَبیعه
* احمد بن محمّد هاشمى عمرو بن عبد اللّه جُندَعى
عمرو بن قَرَظَه انصارى
غلام ترک
قارِب، غلام امام حسین
قاسم بن حبیب اَزْدى
قَعنَب بن عمرو نَمِرى
کِنانة بن عتیق
مالک بن عبد بن سَریع جابرى
مُجَمِّع بن زیاد
مُجَمّع بن عبد اللّه عائِذى
پسر مُجَمّع بن عبد اللّه عائذى
مسعود بن حَجّاج
عبد الرحمان بن مسعود
مُسلم بن عَوسَجه اسدى
مسلم(/ اَسلَم) بن کثیر
مُنجِح ، غلام امام حسین
نَعیم بن عَجْلان
هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبى
هَمّام بن سَلَمه قانِصى (قایضى)
وَهْب بن وهب
یحیى بن سلیم مازِنى
ابو شعشعا، یزید بن زیاد بن مُهاصِر
یزید بن نَبیط عبدى
و فرزندش عبد اللّه بن نَبیط عبدى
و فرزند دیگرش عبید اللّه بن نَبیط عبدى

نام‌هایی که با علامت ستاره (*) مشخص شده‌اند، تنها در منابع نادر ذکر شده‌اند.

اینجا ایران است.

تصاویری نادر از کربلای معلی از 100 سال پیش

بار دیگر محرم از راه رسید و رفت و پرچم‌های عزا در سوگ سید و سالار شهیدان برافراشته شدند، تصاویری از کربلای معلی در یک قرن پیش را مشاهده کنید.

خبرگزاری فارس: تصاویری نادر از کربلای معلی یک قرن پیش

تصاویری که مشاهده می‌کنید، تصاویری نادر از کربلای معلی، بارگاه مطهر حضرت سید الشهدا (ع) و قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس (ع) در سال ۱۹۱۰ میلادی یعنی یک قرن پیش است.

ادامه نوشته

یزید چگونه مرد؟

ادامه نوشته

امروز و ۱۰۰ سال قبل به روایت تصویر

 مقایسه مردم در 100 سال قبل و زمان کنونی خالی از لطف نیست. تغییرات بسیار مشهود است.
نمایش اسلاید
ارتباطات
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564056635434.jpg ارتباطات
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564198751684.jpg اتاق جراحی
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564379712001.jpg صنایع فضایی
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564512312234.jpg پست
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564731180619.jpg هوانوردی
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564829304791.jpg صنعت اتومبیل
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892564934916977.jpg جنگ افزار
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892565050357179.jpg لوازم خانگی
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892565162053376.jpg کتابخانه
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892565287633596.jpg سینما
/Images/News/Larg_Pic/3-9-1391/IMAGE634892565463445905.jpg مد

یا حسین

متن کامل گفتار «پس از شهادت» از دکتر علی شریعتی:

 
 
حج را نیمه‌تمام می‌گذارد و شهادت را انتخاب می‌کند، مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه حج‌گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است.
گفتار «پس از شهادت» مرحوم دکتر علی شریعتی از جمله آثار باقی‌مانده از وی است که در آن تلاش می‌کند شهادت انقلابی و عدالت‌خواهانه امام حسین را به گونه‌ای توصیف کند که از آن سرمشقی برای همیشه‌ی مبارزان حق و عدالت ارائه شود. وی که در گفتار «شهادت» شهید به عنوان مبارزی که در خفقان ظلم و ترس و سکوت مردم و شکست مجاهدین به پا می‌خیزد و با کشته شدن خود حیات دوباره‌ی جامعه و ارزش‌هایش را تضمین می‌کند تفسیر کرده است، در گفتار «پس از شهادت»، با بیان زیبا و شاعرانه‌ی خود، درس‌های دیگری را از شهادت امام حسین(ع) یادآوری می‌کند.

آن‌چه در ادامه می‌آید متن کامل این گفتار است که در کتاب «حسین وارث آدم» از مجموعه آثار وی به چاپ رسیده است:

خواهران، برادران!

اکنون شهیدان مرده‌اند، و ما مرده‌ها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن‌ را داشتند که ـ وقتی نمی‌توانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بی‌شرمان ماندیم، صدها سال است که مانده‌ایم. و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما ـ مظاهر ذلت و زبونی ـ بر حسین(ع) و زینب(س) ـ مظاهر حیات و عزت ـ می‌گرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم.

امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند.

در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاریخ ما، تشیع، عزیزترین گوهرهایی که بشریت آفریده است، حیات بخش ترین ماده‌هایی که به تاریخ، حیات و تپش و تکان می‌دهد، و خدایی ترین درسهایی که به انسان می‌آموزد که می‌تواند تا «خدا» بالا رود، نهفته است و میراث همه این سرمایه‌های عزیز الهی به دست ما پلیدان زبون و ذلیل افتاده است.

ما وارث عزیزترین امانت‌هایی هستیم که با جهادها و شهادت‌ها و با ارزش‌های بزرگ انسانی، در تاریخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اینهمه هستیم، و ما مسؤول آن هستیم که امتی بسازیم از خویش، تا برای بشریت نمونه باشیم. «وکذالک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» خطاب به ماست.

ما مسئول این هستیم که با این میراث عزیز شهدا و مجاهدانمان و امامان و راهبرانمان و ایمانمان و کتابمان، امتی نمونه بسازیم تا برای مردم جهان شاهد باشیم
امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند
و شهید باشیم و پیامبر(ص) برای ما نمونه و شهید باشد.

رسالتی به این سنگینی، رسالت حیات و زندگی و حرکت بخشیدن به بشریت، بر عهده ماست، که زندگی روزمره‌مان را عاجزیم!

خدایا! این چه حکمت است؟

و ما که در پلیدی و منجلاب زندگی روزمره جانوریمان غرقیم، باید سوگوار و عزادار مردان و زنان و کودکانی باشیم که در کربلا برای همیشه، شهادتشان و حضورشان را در تاریخ و در پیشگاه خدا و در پیشگاه آزادی به ثبت رسانده‌اند.

خدایا این باز چه مظلومیتی بر خاندان حسین؟

اکنون شهیدان کارشان را به پایان رسانده‌اند. و ما شب شام غریبان می‌گرییم، و پایانش را اعلام می‌کنیم و می‌بینیم چگونه در جامعه گریستن بر حسین (ع)، و عشق به حسین (ع)، با یزید همدست و همداستانیم؟ او که می‌خواست این داستان به پایان برسد.

اکنون شهیدان کارشان را به پایان برده‌اند و خاموش رفته‌اند، همه‌شان، هر کدامشان، نقش خویش را خوب بازی کرده‌اند. معلم، مؤذن، پیر، جوان، بزرگ، کوچک، زن، خدمتکار، آقا، اشرافی و کودک، هر کدام به نمایندگی و به‌عنوان نمونه و درسی به همه کودکان و به همه پیران و به همه زنان، و به همه بزرگان و به همه کوچکان! مردنی به این زیبایی و با اینهمه حیات را انتخاب کرده‌اند.

اینها دو کار کردند، این شهیدان امروز دو کار کردند، از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاری قرآن تا آن معلم اطفال کوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خویشاوند یا بیگانه، و تا آن مرد اشرافی و بزرگ و باحیثیت در جامعه خود و تا آن مرد عاری از همه فخرهای اجتماعی، همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند ـ اگر می‌توانند ـ و چگونه بمیرند ـ اگر نمی‌توانند.

این شهیدان کار دیگری نیز کردند: شهادت دادند با خون خویش ـ نه با کلمه ـ شهادت دادند، در محکمه تاریخ انسان. هر کدام به نمایندگی صنف خودشان. شهادت دادند که در نظام واحد حاکم بر تاریخ بشری ـ نظامی که سیاست را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را، و فلسفه و اندیشه را و احساس را و اخلاق را و بشریت را همه را ابزار دست می‌کند تا انسان‌ها را قربانی مطامع خود کند و از همه چیز پایگاهی برای حکومت ظلم و جور و جنایت بسازد ـ همه گروه‌های مردم و همه ارزش‌های انسانی محکوم شده است.

یک حاکم است بر همه تاریخ، یک ظالم است که بر تاریخ حکومت می‌کند، یک جلاد است که شهید می‌کند و در طول تاریخ، فرزندان بسیاری قربانی این جلاد شده‌اند، و زنان بسیاری در زیر تازیانه‌های این جلاد حاکم بر تاریخ، خاموش شده‌اند، و به قیمت خونهای بسیار، آخور آباد کرده‌اند و گرسنگی‌ها و بردگی‌ها و قتل عام‌های بسیار در تاریخ از زنان و کودکان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.

و اکنون حسین(ع) با همه هستی‌اش آمده است تا در محکمه تاریخ، در کنار فرات
همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند ـ اگر می‌توانند ـ و چگونه بمیرند ـ اگر نمی‌توانند
شهادت بدهد:

شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاریخ.

شهادت بدهد به نفع محکومان این جلاد حاکم بر تاریخ.

شهادت بدهد که چگونه این جلاد ضحاک، مغز جوانان را در طول تاریخ می‌خورده است.با علی اکبر (ع) شهادت بدهد!

و شهادت بدهد که در نظام جنایت‌ و در نظامهای جنایت چگونه قهرمانان می‌مردند. با خودش شهادت بدهد!

و شهادت بدهد که در نظام حاکم بر تاریخ چگونه زنان یا اسارت را باید انتخاب می‌کردند و ملعبه حرمسراها می‌بودند یا اگر آزاد باید می‌ماندند باید قافله‌دار اسیران باشند و بازمانده شهیدان، با زینبش!

و شهادت بدهد که در نظام ظلم و جور و جنایت، جلاد جائر بر کودکان شیرخوار تاریخ نیز رحم نمی‌کرده است. با کودک شیرخوارش!

و حسین (ع) با همه هستی‌اش آمده است تا در محکمه جنایت تاریخ به‌ سود کسانی که هرگز شهادتی به سودشان نبوده است و خاموش و بی دفاع می‌مردند، شهادت بدهد.

اکنون محکمه پایان یافته است و شهادت حسین (ع) و همه عزیزانش و همه هستی‌اش با بهترین امکانی که در اختیار جز خدا هست، رسالت عظیم الهی‌اش را انجام داده است.

دوستان!

در این تشیعی که، اکنون به این شکل که می‌بینیم درآمده است و هر کس بخواهد از آن تشیع راستین جوشان بیدار کننده، سخن بگوید، پیش از دشمن، به دست دوست قربانیش می‌کنند، درس‌های بزرگ و پیامهای بزرگ، و غنیمت‌های بسیار و ارزش‌های بزرگ و خدایی و سرمایه‌های عزیز و روح‌های حیات بخش به جامعه و ملت و نژاد و تاریخ نهفته است.

یکی از بهترین و حیات‌بخش‌ترین سرمایه‌هایی که در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است.

ما از وقتی که، به‌گفته جلال «سنت شهادت را فراموش کرده‌ایم، و به مقبره‌داری شهیدان پرداخته‌ایم، مرگ سیاه را ناچار گردن نهاده‌ایم» و از هنگامی که به جای شیعه علی (ع) بودن و از هنگامی که به‌جای شیعه حسین (ع) بودن و شیعه زینب (س) بودن، یعنی «پیرو شهیدان بودن»، «زنان و مردان ما» عزادار شهیدان شده‌اند و بس، در عزای همیشگی مانده‌ایم!

چه هوشیارانه دگرگون کرده‌اند پیام حسین (ع) را و یاران بزرگ و عزیز و جاویدش را، پیامی که خطاب به همه انسانهاست.

این که حسین (ع) فریاد می‌زند ـ پس از این که همه عزیزانش را در خون می‌بیند و جز دشمن و کینه توز و غارتگر در برابرش نمی‌بیند ـ فریاد می‌زند که «آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست. و این سؤال انتظار حسین (ع) را از عاشقانش بیان می‌کند و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قایلند اعلام می‌نماید.

اما این دعوت را، این انتظار یاری از او را، این پیام حسین (ع) را ـ که «شیعه می‌خواهد» و در هر عصری و هر نسلی، شیعه می‌طلبد ما خاموش کردیم به این عنوان که به مردم گفتیم که حسین (ع) اشک می‌خواهد. ضجه می‌خواهد و دگر هیچ، پیام دیگری ندارد. مرده است و عزادار می‌خواهد، نه شاهد شهید حاضر در همه جا و همه وقت و «پیرو».

آری، این چنین به ما گفته‌اند و می‌گویند!

هر انقلابی دو چهره دارد: چهره اول: ‌خون، چهره دوم: پیام.

و شهید یعنی حاضر، کسانی
«هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست.
که مرگ سرخ را به دست خویش به عنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقتی که دارد می‌میرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزشهای بزرگی که دارد مسخ می‌شود انتخاب می‌کنند، شهیدند حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پیشگاه خدا که در پیشگاه خلق نیز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمینی.

و آنها که تن به هر ذلتی می‌دهند تا زنده بمانند، مرده‌های خاموش و پلید تاریخند، و ببینید که آیا کسانی که سخاوتمندانه با حسین (ع) به قتلگاه خویش آمده‌اند و مرگ خویش را انتخاب کرده‌اند، در حالی که صدها گریزگاه آبرومندانه برای ماندنشان بود، و صدها توجیه شرعی و دینی برای زنده ماندنشان بود، توجیه و تاویل نکرده‌اند و مرده‌اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که برای ماندشان تن به ذلت و پستی رها کردن حسین (ع) و تحمل کردن یزید دادند؟ کدام هنوز زنده‌اند؟

هرکس زنده بودن را فقط در یک لش متحرک نمی‌بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین (ع) را با همه وجودش می‌بیند، حس می‌کند و مرگ کسانی را که به ذلت‌ها تن داده‌اند، تا زنده بمانند، می‌بیند.

آنها نشان دادند، شهید نشان می‌دهد و می‌آموزد و پیام می‌دهد که در برابر ظلم و ستم، ای کسانی که می‌پندارید: «نتوانستن از جهاد معاف می‌کند»، و ای کسانی که می‌گویید: «پیروزی بر خصم هنگامی تحقق دارد که بر خصم غلبه شود»، نه! شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن، با مرگ خویش بر دشمن پیروز می‌شود و اگر دشمنش را نمی‌کشد، رسوا می‌کند.

و شهید قلب تاریخ است، هم‌چنان‌که قلب به رگهای خشک اندام، خون، حیات و زندگی می‌دهد. جامعه‌ای که رو به مردن می‌رود، جامعه‌ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده‌اند و جامعه‌ای که به مرگ تدریجی گرفتار است، جامعه‌ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه‌ای که احساس مسؤولیت را از یاد برده است، و جامعه‌ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی، به اندام‌های خشک مرده بی‌رمق این جامعه، خون خویش را می‌رساند و بزرگ‌ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل،‌ ایمان جدید به خویشتن را می‌بخشد.

شهید حاضر است و همیشه جاوید.

کی غایب است؟

حسین (ع) یک درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه‌تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند. این حج را نیمه‌تمام می‌گذارد و شهادت را انتخاب می‌کند، مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه حج‌گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است. در آن لحظه که حسین (ع) حج را نیمه‌تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف، هم‌چنان در غیبت حسین، ادامه دادند، مساوی هستند با کسانی که در همان حال، بر گرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند، زیرا شهید که حاضر نیست در
وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هرکجا که می‌خواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.
همه صحنه‌های حق و باطل، در همه جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، می‌خواهد با حضورش این پیام را به همه انسان‌ها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش!

وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هرکجا که می‌خواهی باشد، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.

شهادت «حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ» است.

و غیبت؟!

آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکی‌اند:

چه آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشد و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محراب‌ها و زاویه خانه‌ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زیرا در آن‌جا که حسین(ع) حضور دارد ـ و در هر قرنی و عصری حسین (ع) حضور دارد ـ هرکس که در صحنه او نیست، هرکجا که هست، یکی است، مؤمن و کافر، جانی و زاهد، یکی است. این است معنا این اصل تشیع که قبول هر عملی یعنی ارزش هر عملی به امامت و به رهبری و به ولایت بستگی دارد! اگر او نباشد، همه چیز بی‌معناست و می‌بینیم که هست.

و اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسل‌ها، در همه جنگ‌ها و در همه جهادها، در همه صحنه‌های زمین و زمان اعلام کرده است، در کربلا مرده است تا در همه نسل‌ها و عصرها بعثت کند.

و تو، و من، ما باید بر مصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم.

آری، هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام! رسالت نخستین را حسین(ع) و یارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خونهای جوشان و تن‌های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز عصر آغاز می‌شود. این رسالت بر دوش‌های ظریف یک زن، «زینب» (س)! ـ زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است! ـ و رسالت زینب (س) دشوارتر و سنگین‌تر از رسالت برادرش.

آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند، تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده‌اند، اما کار آنها که از آن پس زنده می‌مانند دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، کاروان اسیران در پی‌اش، وصف‌های دشمن، تا افق، در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش، وارد شهر می‌شود، از صحنه برمی‌گردد، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می‌رسد، وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادی شده است، آرام، پیروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می‌زند:

«سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت…»

زینب رسالت رساندن پیام شهیدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زیرا پس از شهیدان او به جا مانده است و اوست که باید زبان کسانی باشد که به تیغ جلادان زبانشان برده
آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، و گرنه یزیدی‌اند!
است.

اگر یک خون پیام نداشته باشد، در تاریخ گنگ می‌ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسل‌ها نگذارد، جلاد، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می‌ماند، و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می‌مانند، و کسانی که با خون خویش، با همه نسل‌ها سخن می‌گویند، سخنشان را کسی نمی‌شنود. این است که رسالت زینب سنگین و دشوار است. رسالت زینب پیامی است به همه انسان‌ها، به همه کسانی که بر مرگ حسین(ع) می‌گریند و به همه کسانی که در آستانه حسین سر به خضوع و ایمان فرود آورده‌اند، و به همه کسانی که پیام حسین(ع) را که «زندگی هیچ نیست جز عقیده و جهاد» معترفند؛ پیام زینب به آنهاست که:

«ای همه! ای هرکه با این خاندان پیوند و پیمانداری، و ای هرکس که به پیام محمد مؤمنی، خود بیندیش، انتخاب کن! در هر عصری و در هر نسلی و در هر سرزمینی که آمده‌ای، پیام شهیدان کربلا را بشنو، بشنو که گفته‌اند: کسانی می‌توانند خوب زندگی کنند که می‌توانند خوب بمیرند. بگو ای همه کسانی که به پیام توحید، به پیام قرآن، و به راه علی (ع) و خاندان او معتقدید، خاندان ما پیامشان به شما، ای همه کسانی که پس از ما می‌آیید، این است که این خاندانی است که هم هنر خوب مردن را، زیرا هرکس آن‌چنان می‌میرد که زندگی می‌کند. و پیام اوست به همه بشریت که اگر دین دارید، «دین» و اگر ندارید «حریت» ـ آزادگی بشر ـ مسؤولیتی بر دوش شما نهاده است که به عنوان یک انسان دیندار، یا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهید حق و باطلی که در عصر خود درگیر است، باشید که شهیدان ما ناظرند، آگاهند، زنده‌اند و همیشه حاضرند و نمونه عمل‌اند و الگوی‌اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان‌اند.»

و شهید، یعنی به همه این معانی.

هر انقلابی دو چهره دارد:

خون و پیام

و هرکسی اگر مسؤولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است و هر کسی که می‌داند مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه‌ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آن‌چنان مردن را، یا این‌چنین ماندن را. اگر نمی‌خواهد از صحنه غایب باشد.

عذر می‌خواهم، در هر حال وقت گذشته است و دیگر فرصت نیست و حرف بسیار است و چگونه می‌شود با یک جلسه، از چنین معجزه‌ای که حسین در تاریخ بشر ساخته است و زینب پرداخته است، سخن گفت؟

آن‌چه می‌خواستم بگویم حدیث مفصلی است که در این مجمل می‌گویم به عنوان رسالت زینب، «پس از شهادت» که:

«آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، و گرنه یزیدی‌اند!»

منبع: تریبون مستضعفین

آشنایی کامل با دکتر شریعتی ، اندیشمند مذهبی و معلم برجسته معاصر

امروز دوم آذرماه 1391 هفتاد و نهمین سالروز ولادت دکتر علی شریعتی نویسنده ، متفکر ، جامعه شناس ، روشنفکر دینی و نظریه پرداز مسائل اجتماعی و مذهبی معاصر ایران است.
این اندیشمند برجسته معاصر که در طول 4 دهه اخیر آثار و اندیشه های او محبوبیت وفراگیری گسترده ای بین قشر جوان و تحصیل کرده جامعه پیدا کرده است ، یکی از پربحث ترین شخصیت های معاصر ایران بوده است که واکنش های مخالف وموافق زیادی را نسبت به خود برانگیخته است. این واکنش های متفاوت قطعاً نشان دهنده وجودنقاط قوت و ضعف انکار نشدنی در اندیشه های شریعتی است .
اما مهمتر از آن نشان می دهد که گفته های شریعتی فارغ از قضاوت در مورد میزان صحتشان ، همه از دل واندیشه بیدار انسانی فیلسوف برآمده بود که بر دل و اندیشه جامعه وسیع مخاطبینش چنین اثرات ژرفی برجای گذاشت.
اینک سالروز ولادت دکتر علی شریعتی است. شریعتی این بزرگمرد وبزرگ معلم انقلاب اسلامی ایران که از مفاخر بی نظیر منطقه بیهق است.
سرزمین تاریخی بیهق با تمام شهرها و روستاهای پرافتخار خود به مرکزیت دارالمومنین سبزوار به شهر دانشوران بیدار معروف است. .
این صفت شایسته ای است که به واسطه برخورداری سرزمین بیهق از تعداد بی شماری از شخصیت های برجسته علمی ، فرهنگی ، تاریخی ، ادبی ، سیاسی ومذهبی ایران و حتی جهان اسلام به این شهر داده شده است.
شخصیت هایی نظیر حاج ملاهادی سبزواری حکیم و فیلسوف بزرگ شرق ، ملاحسین واعظ کاشفی مولف کتاب مشهور روضه الشهدا منبع ادبیات عاشورایی امروز ایران ، خواجه ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ مشهور وگرانسنگ بیهقی ، ابوالحسن بیهقی معروف به ابن فُندُق نویسنده کتاب تاریخ بیهق ، خواجه نظام الملک وزیر با تدبیر و دانشمند برجسته ایران در زمان سلجوقیان و موسس نظامیه های ایران در شهرهای هرات ، بغداد ، نیشابور ، آیت الله عبدالاعلی سبزواری ، آیت الله فقیه سبزواری، ابن ابی الطیب نویسنده یکی از اولین تفاسیر قرآن کریم ، دکتر سید محمد علوی مقدم چهره ماندگار ادبیات کشور واستاد برجسته دانشگاه ، دکتر سیادتی پدر طب کودکان ایران ، دکتر بسکی پدر طبیعت ایران ، محموددولت آبادی نویسنده "کلیدر" طولانی ترین رمان ادبیات فارسی ، استاد حمید سبزواری شاعر آرمانگرای انقلاب ، دکتر علی شریعتی و ... همه تنها تعدادی از مشاهیر و نام آوران سرزمین بیهق یا به عبارتی دیگر خطه سربداران هستند که شایدتا حدودی با آنها آشنا باشیم.
در این بین دکتر علی شریعتی به دلیل تفکر انتقادی وپویا و البته فن بیان قدرتمندی که دارد ، چنانکه در ابتدای مطلب نیز گفته شد ، در دوران معاصر از شهرت ومحبوبیت ویژه ای در میان قشر جوان وتحصیل کرده ایران اسلامی برخوردار شده است.
به همین مناسبت و در همین مکان ، مجله اینترنتی اسرارنامه در هفتاد و نهمین سالروز تولد این متفکر ونویسنده بزرگ معاصر ، مطلب مفصلی را که از مدت ها قبل توسط آقای مهران نیک پارسا مدیر وبلاگ سبزوارنیوز و یکی از همشهریان فرهیخته و مخاطبین گرامی اسرارانامه در خصوص معرفی کامل دکتر علی شریعتی جمع آوری و تهیه شده است ، منتشر می کند :


زندگی نامه دکتر علی شریعتی سبزواری


1312: تولد 2 آذر شهرستان سبزوار (روستای کاهک در منطقه داورزن)
1319: ورود به دبستان«ابن يمين» در شهر سبزوار
1325: ورود به دبيرستان «فردوسي مشهد»
1327: عضويت در كانون نشر حقايق اسلامي
1329: ورود به دانشسراي مقدماتي«مشهد»
1331: اشتغال در اداره ي فرهنگ به عنوان آموزگار. شركت در تظاهرات خياباني عليه حكومت موقت قوام السلطنه‌و دستگيري كوتاه. اتمام دوره دانشسرا.بنيانگذاري‌انجمن اسلامي دانش آموزان
1332: عضويت در نهضت مقاومت ملي
1333: گرفتن ديپلم كامل ادبي
1335: ورود به دانشكده ادبيات «مشهد»ترجمه كتاب ابوذر‌غفاري
1336دستگيري به همراه 16‌نفر از اعضاءنهضت مقاومت
1337:فارق‌التحصيل از دانشكده ادبيات با رتبه اول
1338: اعزام به فرانسه با بورس دولتي
1340:همكاري با كنفدراسيون‌دانشجويان‌ايراني،جبهه ملي،نشريه‌ ايران‌آزاد
1342: اتمام تحصيلات‌و‌اخذمدرك‌دكترادررشته تاريخ و گذراندن كلاس‌هاي جامع‌شناسي
1343:بازگشت به ايران و دستگيري در مرز
1345:استادياري تاريخ دردانشگاه مشهد
1347:آغاز سخنراني‌ها در حسينيه ارشاد
1351:تعطيلي حسينيه ارشاد و ممنوعيت سخنراني
1352:دستگيري و 18 ماه زندان انفرادي
1354:خانه نشيني و آغاز زندگي سخت در تهران و مشهد
1356:سفر به اروپا و پایان زندگی


سال هاي كودكي و نوجواني:


دكتر در روستای كاهك سبزوار متولد شد. مادرش زني روستايي وپدرش مردی اهل قلم و مذهبي بود.سالهاي كودكي را در سبزوار گذراند.
افراد خاصي در اين دوران بر او تاثير داشتند از جمله:مادر،پدر،مادر بزرگ مادري و پدري و ملا زهرا(مكتب‌دار ده كاهك).دكتر در سال 1319-در سن هفت سالگي-در دبستان ابن‌يمين در سبزوار ،ثبت نام كرد،اما به دليل اوضاع سياسي و تبعيد رضا‌خان و اشغال كشور توسط متفقين استاد(پدر دكتر) خانواده را بار ديگر به كاهك مي‌فرستد.
پس از برقراري صلح نسبي در سبزوار به دبستان ابن‌يمين بر‌مي‌گردد. در اواخر دوره دبستان و اوائل دوره دبيرستان به مشهد می رود.
در اين دوران تمام سرگرمي دکترمطالعه وگذراندن اوقات خود در كتابخانه پدر بود.
دكتر در 16 سالگي سيكل اول دبيرستان(كلاس نهم نظام قديم) را به پايان رساند و وارد دانشسراي مقدماتي شد.او قصد داشت تحصيلاتش را ادامه دهد.در سال 31، اولين بازداشت او رخ داد و اين اولين رويارويي او و نظام حكومتي بود.اين بازداشت طولاني نبود ولي تاثيرات زيادي در زندگي آينده او گذاشت. در اين زمان فصلي نو در زندگي او آغاز شد، فصلي كه بتدريج از او روشنفكري مسئول و حساس نسبت به سرنوشت ملتش ساخت.
آغاز كار آموزي:با گرفتن ديپلم از دانشسراي مقدماتي،دكتر در اداره‌ي فرهنگ استخدام شد.ضمن كار، در دبستان ـ كاتب‌پورـ در كلاس هاي شبانه به تحصيل ادامه داد و ديپلم كامل ادبي گرفت. در همان ايام در كنكور حقوق نيز شركت كرد، دكتر به تحصيل در رشته فيزيك هم ابراز علاقه مي‌كرد،اما مخالفت پدر، او را از پرداختن بدان بازداشت.
دكتر در اين مدت به نوشتن چهار جلدكتاب دوره ابتدايي پرداخت.اين كتاب‌ها در سال 35،توسط انتشارات و كتاب‌فروشي باستان مشهد منتشر و چند بار تجديد چاپ شد و تا چند سال در مقطع ابتدايي آن زمان تدريس ‌شد.
در سال 34،با باز شدن دانشگاه علوم وادبيات‌‌انساني در مشهد، دكتر و چند نفر از دوستانشان‌برای ثبت نام در اين دانشگاه اقدام كردند. ولي به دليل شاغل بودن و كمبود جا تقاضاي آنان رد شد.دكتر و دوستانشان همچنان به شركت در اين كلاس‌ها به صورت آزاد ادامه دادند. تا در آخر با ثبت نام آنان موافقت شد و توانستند در امتحانات آخر ترم شركت كنند. در اين دوران دكتر به جز تدريس در دانشگاه طبع شعر نوي خود را مي‌آزمود. هفته‌ي يك بار نيز در راديو برنامه ادبي داشت گه‌گاه مقالاتي نيز در روزنامه خراسان چاپ مي‌كرد.در اين دوران فعاليت‌هاي او همچنان در نهضت مقاومت ادامه داشت ولي شكل ايدئولوژيك به خود نگرفته بود.

ازدواج:

در تاريخ 24تيرماه سال 47 با پوران شريعت رضوي يكي از همكلاسي‌هايش ازداوج كرد.
دكتر در اين دوران روزها تدريس مي‌كرد و شبها را روي پايان‌نامه‌اش كار مي‌كرد.زيرا مي‌بايست سريع‌تر آن را به دانشكده تحويل مي‌داد. موضوع تز او ،ترجمه كتاب(در نقد و ادب) نوشته مندور (نويسنده مصري) بود.به هر حال دكتر سر موقع رساله‌اش را تحويل داد و در موعد مقرر از آن دفاع كرد و مورد تاييد اساتيد دانشكده قرار گرفت.بعد از مدتي به او اطلاع داده شد بورس دولتي شامل حال او شده .پس به دليل شناخت نسبي با زبان فرانسه و توصيه اساتيد به فرانسه براي ادامه تحصيل مهاجرت کرد.
دوران اروپا: عطش دكتر،به دانستن و ضرورت‌هاي ترديد ناپذيري كه وي براي هر‌يك از شاخه‌هاي علوم انساني قائل بود، وي را در انتخاب رشته مردد مي‌كرد. ورود به فرانسه نه اين عطش را كم نكرد بلكه بر آن افزود.ولي قبل از هر كاري بايد جايي براي سكونت مي‌يافت و زبان را به طور كامل مي‌آموخت.به اين ترتيب بعد از جست و جوي بسيار توانست اتاقي اجاره كند و در موسسه آموزش زبان فرانسه به خارجيان (آليس)ثبت نام كند.پس روزها در آليس زبان مي‌خواند و شب‌ها در اتاقش مطالعه مي كرد و از ديدار با فارسي‌زبانان نيزخوداري.با اين وجود تحصيل او در آليس ديري نپاييد.زيرا وي نمي‌توانست خود را در چارچوب خاصي مقيد كند،پس با يك كتاب فرانسه و يك ديكشنري فرانسه به فارسي به كنج اتاقش پناه مي‌برد.وي كتاب (نيايش) نوشته الكسيس كارل را ترجمه مي‌كرد.فرانسه در آن سال‌ها كشور پرآشوبي بود.بحران الجزائر از سال‌ها قبل آغاز شده بود. دولت خواهان تسلط بر الجزائر بود و روشنفكران خواهان پايان بخشيدن به آن.اين بحران به ديگر كشور‌ها نيز نفوذ كرده بود.

تحصيلات و اساتيد:


دكتر در آغاز تحصيلات،يعني سال 38 ،در دانشگاه سربن بخش ادبيات و علوم انساني ثبت نام كرد.وي به پيشنهاد دوستان و علاقه شخصي به قصد تحصيل در رشته جامع‌شناسي به فرانسه رفت.ولي در آنجا متوجه شد كه فقط در ادامه رشته قبلي‌اش مي‌تواند دكتراييش بگيرد.پس بعد از مشورت با اساتيد، موضوع رساله‌اش كتاب‌ (تاريخ فضائل بلخ) اثري مذهبي، نوشته صفي‌الدين شد.بعدازاين ساعت‌ها روي رساله‌اش كار مي‌كرد.دامنه مطالعاتش بسيار گسترده بود. در واقع مطالعاتش گسترده‌تر از سطح دكترايش بود.ولي كارهاي تحقيقاتي رساله‌اش كار جنبي برايش محسوب مي شد.درس‌ها و تحقيقات اصلي دكتر،بيشتر در دو مركز علمي انجام ميشد.يكي در كلژدوفرانس در زمينه جامع‌شناسي و ديگر در مركز تتبعات عالي در زمينه جامع شناسي مذهبي.دكتر در اروپا ،به جمع جوانان نهضت آزادي پيوست و در فعاليت‌هاي سازمان‌هاي دانشجويي ايران در اروپا شركت مي‌كرد.در سال‌هاي 40-41 در كنگره‌ها حضور فعال داشت.دكتر در اين دوران در روزنامه‌هاي ايران آزاد،انديشه جبهه در امريكا و نامهء پارسي حضور فعال داشت.ولي به‌تدريج با پيشه گرفتن سياست صبر و انتظار از سوي رهبران جبهه ،انتقادات دكتر از آنها شدت يافت و از آنان قطع اميد كرد و از روزنامه استعفا داد.در سال 41،دكتر با خواندن كتاب دوزخيان روي زمين ،نوشته فرانس فانون با انديشه هاي اين‌نويسنده انقلابي آشنا شد و در چند سخنراني براي دانشجويان از مقدمه آن كه به قلم ژان‌پل ‌سارتر بود، استفاده كرد.دكتر در سال(1963) از رساله خود در دانشگاه دفاع كرد و با درجه دكتراي تاريخ فارق‌التحصيل شد. ازاين به بعد با دانشجويان در چايخانه‌ ديدار مي‌كرد و با آنان در مورد مسائل بحث و گفتگو مي‌كرد.معمولا جلسات سياسي هم در اين محل‌ها برگزار مي‌شد.سال 43 بعد از اتمام تحصيلات و قطع شدن منبع مالي از سوي دولت، دكتر علي‌رغم خواسته دروني و پيشنهادات دوستان از راه زميني به ايران برگشت.وي با دانستن اوضاع سياسي فرهنگي ايران بعد از سال40،به بعد به كسي چون او – با آن سابقه سياسي – امكان تدريس در دانشگاه‌ها را نخواهند داد و نيز علي‌رغم اصرار دوستان همفكرش مبني بر تمديد اقامت در فرانسه يا آمريكا، براي تداوم جريان مبارزه در خارج از كشور، تصميم گرفت كه به ايران بازگردد.اين بازگشت براي او، عمدتاً جهت كسب شناخت عيني از متن و اعماق جامعهء ايران و توده‌هاي مردم بود، همچنين استخراج و تصفيه منابع فرهنگي، جهت تجديد ساختمان مذهب، ولي در عين حال هميشه در فكر بود و واقعاً نگران آينده.


از بازگشت تا دانشگاه:

دكترسال43 به ايران برگشت و در مرز دستگير شد.حكم دستگيري از سوي ساواك بود و متعلق به 2سال پيش، ولي چون دكتر سال41 از ايران از طريق مرزه‌هاي هوايي خارج و به فرانسه رفته بود حكم معلق مانده بود.پس اينك لازم‌الاجرا بود.پس بعد از بازداشت به زندان غزل‌قلعه در تهران منتقل شد.اوائل شهريور همان سال بعد از آزادي به مشهد برگشت.بعد از مدتي با درجه چهار آموزگاري دوباره به اداره فرهنگ برگشت.تقاضايي هم براي دانشگاه تهران فرستاد.تا مدتها تدريس كرد، تا بالاخره در سال 44 ،بار ديگر، از طريق يك آگهي براي استادياري رشته تاريخ در تهران درخواست داد.در سر راه تدريس او مشكلات وكارشكني‌هاي بسياري بود. ولي در آخر به دليل نياز مبرم دانشگاه به استاد تاريخ،استادياري او مورد قبول واقع شد و او در دانشگاه مشهد شروع به كار كرد.دربين سال‌هاي45-48 سال‌هاي نسبتاً آرامي براي خانواده‌ي او بود.دكتر بود و كلاس‌هاي درسش و خانواده.تدريس در دانشكده‌ي ادبيات مشهد، نويسندگي و بقيه اوقات بودن با خانواده‌اش تمام كارهاي او محسوب مي‌شد.



دوران تدريس:

ازسال45، دكتر به عنوان استاديار رشته تاريخ، در دانشكده مشهد، استخدام مي‌شود.موضوعات اساسي تدريسش: تاريخ ايران، تاريخ و تمدن اسلامي و تاريخ تمدن‌هاي غير اسلامي بود.از همان آغاز ، روش تدريسش، برخوردش با مقررات متداول دانشكده و رفتارش با دانشجويان او را از ديگران متمايز مي‌كرد.بر خلاف رسم عموم اساتيد از گفتن جزوه ثابت واز پيش تنظيم شده پرهيز مي‌كرد.دكتر، مطالب درسي خود را كه قبلاً در ذهنش آماده كرده بود ،بيان مي‌كرد و شاگردانش سخنان او را ضبط مي‌كردند، اين نوارها به وسيله دانشجويان پياده مي‌شد و پس از تصحيح، به عنوان جزوه پخش مي‌شد.از جمله، كتاب اسلام‌شناسي‌ وكتاب تاريخ‌تمدن از همين جزوات هستند.اغلب كلاس هاي او با بحث و گفتگو شروع مي‌شد.پيش مي‌آمد دانشجويان بعد از شنيدن پاسخ‌هاي او بي‌اختيار دست مي‌زدند.با دانشجويان بسيار مانوس، صميمي ودوست بود.اگر وقتي پيدا مي‌كرد با آنها در تريا چاي مي‌خورد و بحث مي‌كرد.اين بحث‌ها بيشتر بين دكتر و مخالفين‌انديشه‌هاي او در مي‌گرفت.كلاس‌هاي او مملو از جمعيت بود.دانشجويان ديگر رشته‌ها درس خود را تعطيل مي‌كردند و به كلاس او مي‌آمدند.جمعيت كلاس آنقدر زياد بود كه صندلي‌ها كافي نبود و دانشجويان روي زمين و طاقچه‌هاي كلاس، مي‌نشستند.در گردش‌هاي علمي و تفريحي دانشجويان شركت مي‌كرد.او با شوخي‌هايشان،مشكلات روحيشان و عشق‌هاي پنهان ميان دانشجويان آشنا بود.سال 47، كتاب كوير راچاپ كرد. حساسيت، دقت و عشقي كه براي چاپ اين كتاب به خرج داد، براي او، كه در امور ديگر بي‌توجه وبي‌نظم بود، نشانگر اهميت اين كتاب براي او بود.(كوير نوشته‌هاي تنهايي اوست) .آمدن قدرت قلم، اوج خيال، حساسيت شگفت روح، انديشه تند انتقادي و عمق بينش فلسفي و جهان‌بيني او و فرهنگ غني وجهاني او،اثري شگفت‌انگيز آفريده است). در فاصله سالهاي تدريسش، سخنراني‌هايي در دانشگاهاي ديگر ايراد مي‌كرد، از قبيل دانشگاه آريا‌مهر (صنعتي‌شريف)،دانشسراي عالي سپاه، پلي‌تكنيك‌تهران و دانشكده نفت آبادان.مجموعه اين فعاليت‌ها سبب شد كه مسئولين دانشگاه درصدد برآيند تا ارتباط او را با دانشجويان قطع كنند و به كلاس‌هاي وي كه در واقع به جلسات سياسي-فرهنكي بيشتر شباهت داشت، خاتمه دهند.پس دكتر ،با موافقت مسئولين دانشگاه، به بخش تحقيقات وزارت علوم در تهران، منتقل شد.به دلائل اداري دكتر به عنوان مامور به تهران اعزام شد و موضوعي براي تحقيق به او داده شد، تا روي آن كار كند.به هر، حال عمر كوتاه تدريس دانشگاهي دكتر، به اين شكل به پايان مي‌رسد.
حسينيه ارشاد: اين دوره از زندگي دكتر، بدون هيچ گفتگويي پربارترين و درعين حال پر دغدغه‌ترين دوران حيات اوست.او در اين دوران،با سخنراني‌ها و تدريس در دانشگاه، تحولي عظيم در جامعه بوجود آورداين دوره از زندگي دكتر به دوران حسينيه ارشاد معروف است.حسينيه ارشاد در سال 46،توسط عده‌‌اي از شخصيت‌هاي ملي و مذهبي، بنيان گذاشته شده بود.هدف ارشاد طبق اساسنامه‌ي آن عبارت بود از تحقيق،تبليغ و تعليم مباني اسلام.از بدو تاسيس حسينيه ارشاد در تهران،از شخصيت‌هايي چون آيت‌لله مطهري دعوت مي‌شد تا با آنان همكاري كنند.بعد از مدتي از طريق استاد شريعتي(پدر دكتر) كه با ارشاد همكاري داشت، از دكتر دعوت شد تا با آنان همكاري كند.در سال‌هاي اول همكاري دكتر با ارشاد،به علت اشتغال در دانشكده ادبيات مشهد، ايراد سخنراني‌هاي او مشروط به اجازه دانشكده بود،براي همين بيشتر سخنراني‌ها در شب‌جمعه انجام مي‌شد،تا دكتر بتواند روز شنبه سر كلاس درس حاضر باشد.پس از چندي همفكر نبودن دكتر و بعضي از مبلغين، باعث بروز اختلافات جدي ميان مبلغين و مسئولين ارشاد شد.در اوائل سال 48 ،اين اختلافات علني شد،و از هيئت امنا خواسته شد كه دكتر ديگر در ارشاد سخنراني نكند.اما بعد از تشكيل جلسات و ونشست‌هايي دكتر باز هم در حسينيه سخنراني كرد.هدف دكتر از همكاري با ارشاد،تلاش براي پيشبرد اهداف اسلامي بود.سخنراني‌هاي او، خود گواهي آشكار بر اين نكته است.در سخنراني‌ها مديريت سياسي كشور به شيوه‌اي سمبليك مورد ترديد قرار مي‌گرفت.در اواخر سال48،حسينيه ارشاد، كاروان حجي به مكه اعزام مي‌كند تا در پوشش اعزام اين كاروان به مكه،با دانشجويان مبارز مقيم در اروپا،ارتباط برقرار كنند.دكتر با وجود ممنوع‌الخروج بودن،با تلاش‌هاي بسيار،با كاروان رفت.تا سال 50،دكتر همراه با كاروان حسينيه،سه سفر به مكه رفت كه نتيجه آن مجموعه سخنراني‌هاي (ميعاد با ابراهيم)و مجموعه سخنراني‌ها تحت عنوان حج در مكه،كه بعدها به عنوان كتابي مستقل منتشر شد.پس از بازگشت از آخرين سفر در راه برگشت به مصر رفت، كه اين سفر ره‌آورد زيادي داشت، از جمله كتاب آري اين چنين بود برادر.در سال‌هاي49-50،دكتر بسيار پر كار بود.او مي‌كوشيد، ارشاد را از يك موسسه مذهبي به يك دانشگاه تبديل كند.از سال 50،شب و روزش را وقف اين كار مي‌كند،در حالي كه در اين ايام در وزارت علوم هم مشغول بود.به مروره زمان، حضور دكتر در ارشاد، باعث رفتن برخي از اعضا شد، كه باعث بوجود آمدن جوي يك‌دست‌تر و هم‌فكر‌تر شد.با رفتن اين افراد،پيشنهاد‌هاي جديد دكتر، قابل اجرا شد.دانشجويان دختر و پسر،مذهبي و غير مذهبي و از هر تيپي در كلاس‌هاي دكتر شركت مي‌كردند.درارشاد،كميته‌يي مسئول ساماندهي جلسات و سخنراني‌ها شد.به دكتر امكان داده شد كه به كميته‌هاي نقاشي و تحقيقات نيز بپردازد.انتقادات پيرامون مقالات دكتر و استفاده از متون اهل تسنن در تدوين تاريخ‌اسلام و همچنين حضور زنان در جلسات،گذاشتن جلسات درسي براي دانشجويان دختر و مبلمان سالن و از اين قبيل مسائل بود.اين انتقادات از سويي و تهديدهاي ساواك از سوي ديگر هرروز او را بي‌حوصله تر مي‌كرد و رنجش مي‌داد.ديگر حوصله معاشرت با كسي را نداشت.در اين زمان به غير از درگيري‌هاي فكري،درگيري‌هاي شغلي هم داشت.عملاً حكم تدريس او در دانشكده لغو شده بود و او كارمند وزارت علوم محسوب مي‌شد.وزارت علوم هم،يك كار مشخص تحقيقاتي به او داده بود تا در خانه انجام دهد.از اواخر سال50 تا51،كار ارشاد سرعت غريبي پيدا كرده بود.دكتر در اين دوران به فعال شدن بخش‌هاي هنري حساسيت خاصي نشان مي‌داد.دانشجويان هنردوست را تشويق مي‌كرد تا نمايشنامه ابوذر را كه در دانشكده مشهد اجرا شده بود،بار ديگر اجرا كنند.بالاخره نمايش ابوذر در سال 51،درست يكي دوماه قبل از تعطيلي حسينيه،در زيرزمين ارشاد برگزار شد.اين نمايش باعث ترس ساواك شد، تا حدي كه در زمان اجراي نمايش بعد به نام (سربداران) در ارشاد،حسينيه براي هميشه بسته و تعطيل شد ،درست در تاريخ 19/8/51.

آخرين زندان:


از آبان ماه 51 تا تير ماه 52 ،دكتر به زندگي مخفي روي آورد.ساواك به دنبال او بود.از تعطيلي به بعد،متن سخنراني‌هاي دكتر با اسم مستعار به چاپ مي‌رسيد. در تير ماه 52،دكتر در نيمه شب به خانه‌اش مراجعه كرد.بعد از جمع‌آوري لوازم شخصيش و وداع با خانواده و چهار فرزندش دو روز بعد به شهرباني مراجعه كرد و خودش را معرفي كرد.بعد از آن روز به مدت 18 ماه به انفرادي رفت.شكنجه‌هاي او بيشتر رواني بود تا جسمي.در اوائل ملاقات در اتاقي خصوصي انجام مي‌شد و بيشتر مواقع فردي ناظر بر اين ملاقات ها بود. دكتر اجازه استفاده از سيگار را داشت ولي كتاب نه!!بعد از مدتي هم حكم بازنشستگي از وزارت فرهنگ به دستش رسيد.در تمام مدت ساواك سعي مي‌كرد دكتر را جلوي دوربين بياورد و با او مصاحبه كند.ولي موفق نشد.دكتر در اين مدت بسيار صبور بود و از صلابت و سلامت جسم نيز بر‌خوردار.او با نيروي ايمان بالايي كه داشت، توانست روزهاي سخت رادرآن سلول تنگ و تاريك تحمل كند.در اين مدت خيلي از چهرهاي جهاني خواستار آزادي دكتر از زندان شدند.به هر حال دكتر بعد از 18 ماه انفرادي در شب عيد سال54، به خانه برگشت و عيد را در كنار خانواده جشن گرفت.بعد از آزادي يكسره تحت كنترل و نظارت ساواك بود.در واقع در پايان سال 53، كه آزادي دكتر در آن رخ داد،پايان مهمترين فصل زندگي اجتماعي-سياسي وي و آغاز فصلي نو در زندگي او بود.در تهران دكتر مكرر به سازمان امنيت احضار مي‌شد، يا به در منزل اومي‌رفتند و با به هم زدن آرامش زندگيش قصد گرفتن همكاري از او را داشتند.با اين همه،او به كار فكري خود ادامه مي‌داد.به طور كلي، مطالبي براي نشريات دانشجويي خارج از كشور مي‌نوشت.در همان دوران بود كه كتاب‌هايي براي كودكان نظير كدو‌تنبل، نوشت.در دوران خانه‌نشيني(دو سال آخر زندگي) فرصت يافت تا بيشتر به فرزندانش برسد.در اواخر،بر شركت فرزندانش در جلسات تاكيد مي‌كرد.بر روي فراگيري زبان خارجي اصرار زيادي مي‌ورزيد.در سال55،با همفكري دوستانش قرار شد، فرزند بزرگش،احسان، را براي ادامه تحصيل به اروپا بفرستد.بعد از رفتن فرزندش،خود نيز بر آن شد كه نزد او برود و در آنجا به فعاليت‌ها ادامه دهد.راه‌هاي زيادي براي خروج دكتر از مرزها وجود داشت.تدريس در دانشگاه الجزاير،خروج مخفي و گذرنامه با اسم مستعار و…بعد از مدتي با كوشش فراوان،همسرش با ضمانت نامه توانست پاسپورت را بگيرد.در شناسنامه اسم دكتر، علي مزيناني بود، در حالي كه تمام مدارك موجود در ساواك به نام علي شريعتي يا علي شريعتي مزيناني ثبت شده بود.چند روز بعد براي بلژيك بليط گرفت.چون كشوري بود كه نياز به ويزا نداشت.از خانواده خداحافظي كرد و قرار به ملاقت دوباره آنها در لندن شد.در روز حركت بسيار نگران بود.سر را به زير مي‌انداخت تا كسي او را نشناسد. اگر كسي او را مي‌شناخت،مانع خروج او مي‌شدند. به هر ترتيبي بوداز كشور خارج شد.دكتر نامه‌ايي به احسان از بلژيك نوشت و برنامه سفرش را به او در اطلاع داد.و خواست پيرامون اخذ ويزا ازامريكا تحقيق كند.ساواك در تهران از طريق نامه‌يي كه دكتر براي پدرش فرستاده بود متوجه خروج او از كشور شده بود ودنبال رد او بود. دكتر بعد از مدتي به لندن، نزد يكي از اقوام همسرش رفت و در خانه او اقامت كرد.بدين ترتيب كسي از اقامت دو‌هفته‌يي او در لندن با خبر نشد.پس از يك هفته،دكتر تصميم گرفت با ماشيني كه خريده بود از طريق دريا به فرانسه برود.در فرانسه به دليل جواب‌هاي گنگ و نامفهوم دكتر،ميخواست محل اقامتش لو نرود،اداره مهاجرت به او مشكوك مي‌شود.ولي به دليل اصرار‌هاي دكتر حرف او را مبني بر اقامت در لندن در نزد يكي از اقوام قبول مي‌كند.اين خطر هم رد مي‌شود.بعد از اين ماجرا،دكتر در روز 28 خرداد، متوجه مي‌شود كه از خروج همسرش و فرزند كوچكش در ايران جلوگيري شده.بسيار خسته و ناباورانه به فرودگاه لندن مي‌رود و دو فرزند ديگرش،سوسن و سارا، را به خانه مي‌آورد.دكتر در آن شب اعتراف مي‌كند كه جلوگيري از خروج پوران و دخترش مونا مي‌تواند او را به وطن بازگرداند،او ميگويد كه فصلي نو در زندگيش آغاز شده.در آن شب، دكتر به گفته دخترانش بسيار ناآرام بود و عصبي …شب را همه در خانه مي‌گذرانند و فردا صبح زماني كه نسرين ،خواهر علي فكوهي،مهماندار دكتر،براي باز كردن در خانه به طبقه پایين مي‌آيد،با جسد به پشت افتاده دكتر در آستانه در اتاقش رو‌‌به‌رو مي‌شود.بيني‌اش به نحوي غير عادي سياه شده بود و نبضش از كار افتاده بود.چند ساعت بعد،از سفارت با فكوهي تماس مي‌گيرند و خواستار جسد مي‌شوند،در حالي كه هنوز هيچ كس از مرگ دكتر با خبر نشده بود.
پس از انتقال جسد به پزشكي قانوني،بدون انجام كالبد شكافي و علت مرگ را ظاهراً انسداد شرائين و نرسيدن خون به قلب اعلام كردند…
و بالاخره در كنا مزار حضرت زينب آرام گرفت!…



مجموعه آثار:




-با مخاطب‌هاي آشنا
- خود سازي انقلابي
- ابوذر
-ما و اقبال
- تحليلي از مناسك حج
- شيعه
- نيايش -
تشيع علوي و تشيع صفوي
- تاريخ تمدن (جلد1-2)
- هبوط در كوير
- حسين وارث آدم
-چه بايد كرد؟
- زن
-مذهب،عليه مذهب
-جهان‌بيني و ايدئو لوژي
-انسان
-انسان بي خود
-علي
- روش شناخت اسلام
-ميعاد با ابراهي
-اسلام شناسي
- ويژگي‌هاي قرون جديد
-هنر
- گفتگوهاي تنهايي
- نامه‌ها
- آثار گوناگون(دو بخش)
- بازگشت به خويش،بازگشت به كدام خويش
-باز شناسي هويت ايراني ـ اسلامي

و در انتها تلاش برای انتقال پیکرمطهر دکتر علی شریعتی همچنان در پشت پرده ای از ابهام قرار دارد

تلاش براي انتقال پيكر دكتر شريعتي به ايران

هنوز پس از 30 سال، مقامات سياسي، اهل فرهنگ و خانواده مرحوم علي شريعتي درباره انتقال جنازه دكتر علي شريعتي به ايران به اتفاق نظر نرسيده‌اند.
به گزارش «ميراث خبر»، پس از درگذشت علي شريعتي در خردادماه 1356 در پاريس، جنازه آن مرحوم به رسم امانت در دمشق و در جوار مقبره حضرت زينب(س) به خاك سپرده شد. با توجه به شرايط سياسي حاكم بر ايران خانواده شريعتي ترجيح دادند جنازه وي در همين مكان باقي بماند. با گذشت حدود 30 سال از درگذشت وي، هنوز امكان بازگشت جنازه آن مرحوم به ايران فراهم نشده است.
سيدجواد حسيني، فرماندار مشهد درباره انتقال جنازه علي شريعتي به ايران به ميراث خبر گفت: «اين موضوع حدود سه سال پيش مطرح شد و در رسانه‌ها نيز منعكس شد. اما هنوز هيچ تصميم قطعي در اين باره گرفته نشده است. در اولين قدم بايد نهادي كه بتواند مسئوليت انتقال جنازه آن مرحوم را برعهده بگيرد؛ مشخص شود. اين بنا بايد بتواند علاوه بر هماهنگي با ارگان هاي مختلف دولتي، هزينه‌هاي مربوط به انتقال به خصوص هزينه هاي سياسي و اجتماعي آن را نيز برعهده بگيرد. اين ارگان مي‌تواند شوراي شهر مزينان يا فرمانداري سبزوار باشد. با اين حال موضوع انتقال به دليل غربت مقبره شريعتي در سوريه بسيار مهم است».
غريب بودن قبر شريعتي به اندازه احتمال تخريب آن در اثر تعريض خيابان اصلي جنب زينبيه مهم نيست. تعريض اين خيابان در آخرين مذاكرات سيدمحمد خاتمي و بشار اسد، رؤساي جمهور ايران و سوريه و همچنين در سفر استاندار دمشق به مشهد مطرح شده بود.
سيدابوالفضل حسيني، رئيس دانشكده علوم پايه دانشگاه تربيت معلم سبزوار درباره وضعيت فعلي مقبره دكتر شريعتي گفت: «جنازه دكتر در گورستاني در آرامگاه زينبيه قرار گرفته است. اين آرامگاه از دو طرف در طرح تعريض خيابان قرار گرفته است. جمعي از علاقه‌مندان به علي شريعتي و اهل فرهنگ با تنظيم نامه‌اي به استانداري، ضمن برشمردن آنچه مقبره وي را تهديد مي‌كند، اثرات مثبت انتقال جنازه به ايران را نيز متذكر شده و تقاضاي همكاري كرده اند. اين نامه به رياست‌جمهوري وزارت كشور و وزارت اطلاعات ارجاع داده شده است. اميدواريم با توجه به سابقه فرهنگي سيدمحمد خاتمي و زمان اندكي كه به پايان دوره رياست‌جمهوري ايشان باقي مانده است. زمينه انتقال جنازه دكتر شريعتي به ايران فراهم شود».
ابوالفضل حسيني، معتقد است: «بهتر است موضوع انتقال جنازه از طريق نهادي غير سياسي پيگيري شود. گرچه ارگان هاي دولتي ناچارند تا زمينه هاي انتقال را فراهم كنند، اما پيگيري يك نهاد غيردولتي، مي تواند همچنان استقلال شخصيت شريعتي را حفظ كند و يكي از دغدغه هاي اعضاي خانواده وي را برطرف كند».
سيدابوالفضل حسيني، رئيس دانشكده علوم پايه دانشگاه تربيت معلم سبزوار و دبير بنياد فرهنگي در حال تشكيل شريعتي، در اين باره گفت: «اقدامات مقدماتي براي تشكيل بنياد فرهنگي شريعتي انجام شده و براي رسميت بخشيدن به فعاليت هاي اين بنياد منتظر اعلام نظر نهايي وزارت كشور هستيم. با رسمي شدن آن، مكاتبات انجام شده با استانداري خراسان و مذاكرات انجام شده از سوي شوراي شهر با خانواده شريعتي را پيگيري مي كنيم. يكي ديگر از دلايل كندي عمل ما براي انتقال جنازه،‌ اختلاف نظر درخصوص محل انتقال است. حسينيه ارشاد تهران، محلي در سبزوار و مزينان به ترتيب جزو اولويت هاي ما براي اين كارند. بايد با درنظر گرفتن شرايط اجتماعي و سياسي بهترين منطقه را به عنوان مقبره دكتر در نظر بگيريم».
«محمود فاضل»، رئيس سازمان نظام پزشكي سبزوار، «محمود بيهقي»، نويسنده، «ابوالقاسم رحيمي» استاد ادبيات فارسي و «محمد باقري» عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت معلم سبزوار، از ديگر اعضاي بنياد فرهنگي شريعتي هستند. انتظار مي رود با رسميت يافتن اين بنياد زمينه انتقال جنازه شريعتي به ايران پس از 28 سال فراهم شود. يكي از موانع اين كار خانواده شريعتي هستند.
«پوران شريعت رضوي»، همسر علي شريعتي، درباره نظر خانواده وي براي انتقال جنازه آن مرحوم به ايران،‌ به ميراث خبر گفت: «ما چندان با انتقال جنازه به ايران موافق نيستيم اما فكر مي كنيم شرايط سياسي و اجتماعي كشور مانع بزرگتري است. البته اخيرا صحبت تازه‌اي درخصوص انتقال جنازه به ايران با ما نشده است».
شخصيت سياسي ـ فرهنگي علي شريعتي باعث شده است تا انتقال جنازه وي به ايران به عنوان يكي از مفاخر كشور، به بحثي سياسي تبديل شود و همچنان اين موضوع بدون راه‌حل باقي بماند.



..........................................................................................................

کلامی از دکتر علی شریعتی

ما اگر به سادگی تسلیم شدیم تنها به این دلیل بود

که خود را در برابر اسلام و در حمایت از نظام فساد ، ظلم و فریبکاری ساسانی – اشراف و موبدان -

میدیدیم نمی خواستیم راه را بر داعیان نجات و مساوات ببندیم

و مدافع نظامی باشیم که خود قربانی آن بشمار میرفتیم

و اکنون که اسلام جز ماسکی فریبنده برچهره ی اشرافیت و فریب و ستمکاری شما اجنبیان نیست

و آنچه مطرح است نزاد پرستی و تفاخر قومی و قدرت طلبی های قبایلی و ملی و خانوادگی ست

و تجلیل از عنصر عرب و ترک و تحقیر ایرانی

و نفی تاریخ و فرهنگ و اصالت ملی در قبال سیطره ی امپریالیستی بیگانه ،

بنابراصل مقابله به مثل که قرآن خود بدان فرمان می دهد (فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم )

باید نشان داد که عرب و ترک منهای اسلام جز بدویت و وحشیگری نیست

و ایرانیان ، نه موالی حقیر و ذلیل ، که باید به بردگی شما درآیند تا تربیت شوند

و هدایت و آشنا با تمدن و حکمت و انسانیت ، که آقایان تاریخ بوده اند

و بازیگران سربلند و لایق قدرت و مدنیت و رهبری …

کی ؟؟؟ همانوقت که شما برای دزدی به روی هم شمشیر می کشیدید

و برای شتر لبوس که در صحرای چراگاه یکی از قبایل تان چند بوته خار چریده بود ،

چهل سال باهم می جنگیدید و همانوقت که رستم پهلوان ایرانی ،

بزرگترین قهرمانان و پیشوایان شما را مثل یک بز بزدل ، به زمین میزد

و مفاخر تاریخی تان در زیر دست و پای او و امثال او دست و پا میزدند

و مثل مرغ پرپرزنان و زجه کشان جان میدادند !!!

اشرافیت قریش ؟؟؟ اگر اشرافیت ملاک ارزش است ،

اشرافیت شما جز شترچرانان گدا و دزدی که در جاهلیت و فقر صحرا هارت و پورتی داشتند

و سلاطین شکوهمند و افسانه یتان چون ملوک حیره ، جز نوکران حلقه به گوش اشرافیت ما هیچ نبودند .

زمان درچنین عصری که ترک زدگی و عرب زدگی به قیمت حقارت و ذلت و بندگی سیاسی

و معنوی و ملی ما بیداد میکرد ، مسئولیتی را که بردوش یک روشنفکر متعهد خویش می نهاد ،

احیای روح ملیت ، تجدید وحدت و پیوستگی با تاریخ

و تاکید بر اصالت و ارزشهای سازنده و افتخارات ملی بود ،

تا ملتی که با خود بیگانه و نسبت به خود بی ایمان شده است به خود آید

و ایمان به خویش را در برابر بیگانه پرستی و تسلیم پذیری و خو کردن به ذلت بازیابد .

در چنین شرایطی و ضرورتی و مسئولیتی پیداست که تا چه اندازه بزرگمرد دلاوری

که با گذشته ی ملت خویش آشناست از توطئه ی فریب مذهبی دستگاه امپراتوری بدویان

و قلدری و قساوت وحشیان غزنوی رنج می برد و دلش از آن همه دروغ و تحقیر و اسارت خون است .

وی از ارزشهای انسانی و ضداشرافی و ضد قومی اسلام که فقط توجیحی برای بی ریشه ای

و پستی و رذالت موروثی خویش میسازند و از حقیقت اسلام و دعوت پیامبر

که اکنون برای این خسروان جدید بی تبار و موبدان جدید بی ایمان و اشراف جدید بی پدر و مادر

و بی شرف - حتی شرف طبقاتی و خانوادگی – میکوشد تا در چهره ی خاندان معصوم محمد

و سیمای محکوم و مظلوم علی دفاع کند، شورانگیز است

که با طبیعت و استعداد و نبوغ و روحیه اش سازگار بوده است !!!

این است که کار فردوسی اینچنین صدا کرد و اثر گذاشت

و گرنه بسیارند شاعرانی که در تاریخ ما چون او نخواستند همچون امیر معزی و انوری و عنصری

و سوزنی سمرقندی و فرخی سیستانی هنرشان را درخدمت دربار و دستگاه قدرت و اشرافیت بگذارند

و ستایشگر خاقان ها و خان ها و شاه – شیخ ابواسحاق ها باشند و از نقره دیگدان بزنند

و از طلا آلات خوان بسازند و {خواستند } شعر را زبان شعور و شرف و ایمان خود و مردم خود کنند ،

اما کار او در بعد فرهنگی مبارزه با قدرت و کار ناصرخسرو و در بعد فکری

و اعتقادی { ایدئولوزیک} – و از آنرو که هم با ضرورت زمان و نیاز مردم سازگار بود

و هم با استعداد روحی و فکری و هنری شخص خودشان هماهنگ

این همه ، هم ارزشمند شد و هم اثربخش !!!

(گفتنی است برخی اطلاعات مندرج در این مطلب ، ازجمله نام اشخاص و سمت های شغلی آنان مربوط به زمان تهیه مطلب پیش رو است که بدیهی است ممکن است در زمانی دیگر این موارد دچار تغییر شوند ، اما محتوای کلی مطلب به قوت خود باقی است.)

منبع:اسرار نامه سبزوار

نمونه سوالات امتحانی تاریخ-جغرافیا و اجتماعی دوره راهنمایی 92-91

تاریخ دوم راهنمایی 

با توجه به نزدیک شدن امتحانات پایانی نوبت  اصول ونکاتی که درمورد طراحی سئوال باید در نظر گرفته شود بیان کرده امید است که مورد استفاده همکاران قرار گیرد.

الف) ملاكهاي فني :

1- سئوالات بايد از آسان به مشكل تنظيم شوند.

2- از انواع سئوالات استفاده شود . ( چند گزينه اي - جور كردني - كامل كردني- درست يا نادرست - سئوال كوتاه پاسخ تشريحي با جدول مشخص )

3- سئوالات هم نوع پشت سرهم قرار گيرند .

4- هر سئوال يك هدف آموزشي را بدون تكرار بسنجد .

5- هر سئوال بطور مستقل فقط يك هدف آموزشي را بسنجد .

6- سئوال بايد با بارم مورد نظر تناسب داشته باشد .

7- در تدوين سئوالات بودجه بندي كتاب رعايت شود .

8- سئوالات بايد راهنماي پاسخ سئوال ديگر نباشند .

9- سئوالات بايد با عباراتي دقيق و گويا و به دور از ابهام طرح شوند.

10- براي سئوالات انشايي دامنه و حد در نظر گرفته شود .

11- از نظر علمي بايد سئوالات صحيح طرح شوند.

12- دقت درتوزيع بارم به قسمتهاي مختلف سئوال .

13- سئوالات داراي قوه تميز باشند.

14- سئوالات بايد داراي اعتبار و روايي باشند.

15- متن سئوال براي همه دانش آموزان يك مفهوم را القا كند.

16- متن سئوال با شكل و نموداروجدول ( در صورت استفاده ) مطابقت داشته باشند.

17- در صورت امكان توضيحات ضروري در متن سئوال آورده شود و داخل پرانتز درج نگردد .

18- با به كاربردن افعال صحيح انتظار خود را از دانش آموزان مشخص كند و درصورت لزوم واحدمقياس و ميزان دقت در پاسخگويي بازگو شود.

19- از به كاربردن كلمات منفي درجملات خودداري شود در صورت به كاربردن كلمات منفي زيرآن خط بكشيد.

20- از بكار بردن كلمات منفي درمنفي پرهيز شود. مثلاً ( نادرست نيست )

21- ملاك پاسخگويي مشخص گردد . ( شباهتها و تفاوتها )

22- سئوال طرح شده دربين مصححين با اختلاف نظر نباشد .

23- سئوالات كوتاه پاسخ با بلي يا خير با كلماتي مانند چرا چگونه تكميل شوند.

24- طول متن با پاسخ متناسب باشد بطوريكه متن سئوال خيلي طولاني و پاسخ آن دو كلمه نباشد .

25- طرح سئوال چند مرحله اي فقط در مراحل زير بلا مانع است :

الف) در صورتي رسيدن تدريجي به يك هدف مطرح باشد .

ب) بخشهاي يك سئوال به يك هدف كلي مربوط باشند .

ج) در سئوالهاي چند مرحله اي همه مراحل يك جواب نداشته باشد .

د) پاسخ هر قسمت جدا از قسمت ديگري باشد .

ه) بندهاي مختلف يك سئوال چند مرحله اي با حروف الفبا مشخص باشد .

26- سئوالات مستقل از يكديگر طرح شوند تا جواب دادن به يك سئوال منوط به پاسخ دادن به سئوال هاي ديگر نباشد .

27-اگر سئوالي براي رسيدن به جواب صحيح چند راه حل داشته باشد براي هر راه حل بارم بندي جداگانه منظور شود.

28- در سئوالات چهار گزينه اي فقط يك جواب كاملاً درست باشد .

29- در سئوالات چهار گزينه اي تعداد جوابهاي درست براي بندهاي (الف - ب - ج - د ) به يك نسبت در نظر گرفته شوند. مثلاً اگر 40 سئوال طرح گردد : ( 10 گزينه : الف ) ( 10 گزينه : ب) ( 10 گزينه : ج) ( 10 گزينه : د) درست باشد و دربين سئوالات پخش گردد .

30- در سئوالات نقطه چيني - نقطه چين اول يا آخر جمله نباشد و سعي شود نقطه چين نكته بارز سئوال باشد.

31- سعي شود در سئوالات چهارگزينه اي براي پاسخ ها ، كلمه هيچكدام و يا همه موارد و موارد ( الف - ب ) ( الف- ج)

و يا ( ب - ج ) استفاده نشود .

32- اگر سئوالات براي يك منطقه يا استان يا كشور است توسط دو نفر طرح گردند در صورتي كه طراح يك نفر باشد مجدداً به فاصله يك روز سئوالات را مورد بررسي قرار دهيم .

33- جدول حيطه هدف براي سئوالات در نظر گرفته شود به صورت زير :

34- سئوالات در فيش هاي بصورت زير نوشته شوندسپس پاكنويس گردند:

سئوال

مشخصات :

فصل :

حيطه :

ضريب دشواري :

بارم :

بارم

وقت :

انواع سئوال:

35- از سئوالات انتخابي پرهيز شود .

36- از سئوالهاي گمراه كننده پرهيز شود.

37- در سئوالات چهار گزينه اي ، گزينه هاي يك سئوال با هم تجانس داشته باشند.

ب) رعايت سطوح حيطه شناختي :

( دانش - درك وفهم - كاربرد - تجزيه وتحليل - تركيب - ارزشيابي )

تا حدودي درصدهاي طراحي سئوال به قرار زير باشد :

« دانش 15 درصد - درك وفهم 20 درصد - كاربرد 30 درصد - تجزيه وتحليل 15 درصد - تركيب 10 درصد - ارزشيابي 10 درصد »

ج) ملاكهاي مشخصات ظاهري سئوالات :

در سربرگ سئوالات امتحاني مشخصات زير ثبت شود :

1- نام ونام خانوادگي - نام درس – نام آموزشگاه - نام استان – نام منطقه

2- نوبت امتحاني – مدت امتحان – تعداد صفحات سئوالات – – تاريخ امتحان

3- درنظر گرفتن فضاي كافي و مناسب براي پاسخگويي به سئوالات .

4- سئوالات بايد خوانا باشند از نظر كيفيت و تكثير .

5- درج بارم سئوال درسمت چپ ورقه

6- تطابق نمره سئوالات با نمره اختصاص يافته به عنوان مثال اگر امتحان 20 نمره اي است به همان اندازه 20 نمره نه كم ونه زياد در نظر گرفته شود.

د) ملاكهاي شيوه نگارش سئوالات :

1- محفوظ ماندن سئوالات از غلطهاي املايي

2- رعايت نقطه گذاري و علامت گذاري و رسم الخط صحيح .

3- از جملات كوتاه و روان استفاده شود.

4- رعايت نكات دستوري در تهيه و تنظيم سئوالات

دانلود نمونه سوالات ۹۲-۹۱

تاریخ سوم راهنماییتاریخ سوم راهنمایی

جغرافی سوم راهنماییجغرافی سوم راهنمایی

جغرافی دوم راهنمایی

تاریخ دوم راهنمایی

بارم بندی پیشنهادی درس جغرافیا ، پایه ی دوم راهنمایی سال تحصیلی  1392- 13۹1

بارم بندی پیشنهادی درس جغرافیا ، پایه ی دوم راهنمایی سال تحصیلی  1392- 13۹1

 

عنوان فصل

درس

نوبت اول

نوبت دوم

شهریور

آسیا

1

0.5 نمره

4.5 نمره

6.5 نمره

2

1.5 نمره

3

1.5 نمره

4

2 نمره

5

1 نمره

6

2 نمره

7

1.5 نمره

8

2 نمره

آفریقا

9

2 نمره

2.5 نمره

3.5 نمره

10

2 نمره

11

2 نمره

12

2 نمره

اروپا

13

*****

4.5 نمره

3.5 نمره

14

*****

15

*****

16

*****

امریکا

17

*****

4.5 نمره

 

3.5 نمره

18

*****

19

*****

20

*****

استرالیا و جزایر اقیانوسیه

21

*****

3 نمره

2 نمره

22

*****

قطب جنوب

23

*****

1 نمره

1 نمره

جمع نمره هر نوبت

20 نمره

20 نمره

20 نمره

دبیر گرامی:

در هر نوبت امتحانی برای «نقشه ی گنگ» 3 نمره در نظر گرفته شود و به ازای 3 نمره نقشه ی گنگ از هر فصل، به میزان 3 نمره از بارم بندی همان فصل کم شود.

 

 

 

تهیه و تنظیم : * گروه آموزشی علوم اجتماعی استان خراسان رضوی

 شهرستان ششتمد

 

 

 

 

 

بارم بندی پیشنهادی درس اجتماعی ، پایه ی دوم راهنمایی سال تحصیلی  1392- 13۹1

 

عنوان فصل

درس

نوبت اول

نوبت دوم

شهریور

گروه، خانواده و موسسه

اول

3 نمره

2 نمره

3 نمره

دوم

3 نمره

بانک

سوم

3 نمره

3 نمره

4 نمره

چهارم

3 نمره

شهرداری

پنجم

2.5 نمره

2 نمره

3 نمره

ششم

3 نمره

راهنمایی و رانندگی

هفتم

2.5 نمره

1 نمره

3 نمره

هشتم

*****

2 نمره

پست

نهم

*****

2.5 نمره

4 نمره

دهم

*****

3 نمره

جمعیت هلال احمر و بیمه

یازدهم

*****

3 نمره

3 نمره

دوازدهم

*****

2.5 نمره

جمع نمره هر نوبت

20 نمره

20 نمره

20 نمره

 

*************

بارم بندی پیشنهادی درس تاریخ ، پایه ی دوم راهنمایی سال تحصیلی  1392- 13۹1

 

عنوان فصل

درس

نوبت اول

نوبت دوم

شهریور

 

اول

3 نمره

1 نمره

1 نمره

دوم

3.5 نمره

1.5 نمره

1.5 نمره

سوم

3 نمره

1 نمره

1 نمره

چهارم

3.5 نمره

1.5 نمره

2 نمره

پنجم

3 نمره

1.5 نمره

2 نمره

ششم

4 نمره

1.5 نمره

2 نمره

هفتم

*****

2 نمره

2 نمره

هشتم

*****

2 نمره

2 نمره

نهم

*****

3 نمره

2.5 نمره

دهم

*****

3 نمره

2 نمره

یازدهم

*****

2 نمره

2 نمره

جمع نمره هر نوبت

20 نمره

20 نمره

20 نمره

دبیر گرامی:

درس دوازدهم (12) برای مطالعه می باشد، لطفا از این درس ارزشیابی به عمل نیاید.

 

 

تهیه و تنظیم : * گروه آموزشی علوم اجتماعی استان خراسان رضوی

 شهرستان ششتمد

 

ابتکار عجیب این چینی برای روز قیامت! (+عکس)

جام نیوز - یک کشاورز چینی معتقد است برای هر خطر احتمالی از جمله سیل، زلزله، سونامی و حتی روز قیامت آماده است.

دیلی میل نوشت لئو کی یوان این جسم کروی شکل را با استفاده از لایه های فایبر گلاس ساخته است که مردم با الهام از فیلم هالیوودی آخر الزمان به آن لقب کشتی نوح داده اند.

این کشاورز اهل روستای کیانتون از استان هبی در جنوب پکن است. او می گوید این وسیله می تواند روی آب شناور بماند و هیچ روزنه ای به بیرون ندارد و برای تامین اکسیژن از کپسول های هوا استفاده کرده است.

او 7 عدد از این کره ها ساخته که ظرفیت آنها 14 نفر است و امیدوار است سازمان ها و ادارات دولتی طرح خلاقانه او را تایید و از آن حمایت کنند.