تاریخ سبزوار
الف : قبل از اسلام
به استناد قرائن باستان شناسی، محوطه های کهن این ناحیه به صورت زیستگاه های وسیع حداقل هزاره سوم پیش از میلاد را دربرمی گیرد و از طرفی نشانگر ارتباط فرهنگی ساکنان آن با اقوام متمدن در ایران مرکزی، سیستان و آسیای میانه است. در دوره تاریخی جوین و سبزوار جزء قلمرو پارتیان بوده و وجود آتشکده آذر بر زین مهر اهمیت تاریخی و مذهبی این منطقه را در دوره ساسانی نشان می دهد.
نام بیهق ظاهراً معرب واژهای فارسی است که شکل ریشۀ آن را نمیتوان به طو قاطع معین کرد. درستی شکلها و ریشههای بیهه(بیهین، بهین: بهترین)، یا نام بنیانگذار شعر در عصر کیانیان، بیهگ(بیهه: جای نیک و بد)، یا پیهه(با قدم پیمودن) محل تردید است
بیهق نام دیرینه ناحیه ای از خراسان بوده است که اکنون آنرا سبزوار خوانند، سبزوار از دیر زمان مهد دانش و فرهنگ بوده و جایگاه خاصی را از این نظر در میان شهرهای دیگر به خود اختصاص داده است. سابقه فرهنگی این شهر آن چنان با ارزش است که هر انسانی با اندک مطالعه و توجه در مورد آن به اهمیت مطلب پی می برد و این سابقه فرهنگی به زمان فتوحات اسلام و اوایل دوران حکومت اسلامی می رسد.
در وجه تسمیه سبزوار نوشتهشده است: سبزوار را ساسویه بن شاپور الملک بنا کرده است و سبزوار در اصل ساسویه آباد بوده است و گفته اند پسر ابن ساسویه، یزدخسرو بود که خسرو شیر،خسرو آباد و خسروجرد را بنا کرده است.
گذشته از نقل قولهای ابن فندق که بنیاد سبزوار را به ساسانیان نسبت دادهاست، آثار و شواهد باستانی بررسی شده در این شهرستان اهمیت این منطقه را تا مرحله استطاعت داشتن یکی از چهار آتشکده بزرگ ایران زمین، آذربرزین مهر، تأیید میکند. این بنا که بقایای آن یک چهار تاقی سنگی در کوههای ریوند سبزوار است سالیان سال است که سبزواریان را به تماشا نشستهاست .
مردم سبزوار معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتادهاست. همین طور معتقدند گور سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشتهاست و کلاه خود و زره مکشوفه در سالهای گذشته به موزه آستان قدس رضوی تحویل شده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یادبودی بر آن نهاده است. هر چند بسیاری داستان رستم و سهراب را اثری اسطیری میدانند. در تاریخ مسعودی مطالبی در این خصوص آمدهاست و در شرح مسافرت طهماسب صفوی به خراسان و گذرش از شهر سبزوار به هنگام اجرای نمایش رستم و سهراب توسط کسانی که برای خیر مقدم به پیشواز شاه آمدهاند از اینکه مردم سبزوار این گونه با شاهنامه و مضامین آن آشنایند متعجب میشود .
ب : پس از اسلام
کهنترین روایت تاریخی دربارۀ بیهق به 28ق/649م باز میگردد که یزدگرد پس از شکست نهاوند روی به خراسان نهاد و بیهق یکی از توقفگاههای او بود و دهقان آنجا از شاه استقبال کرد . بیهق در 30 یا 31ق به دست عربها گشوده شد . به روایت بلاذری بر گرد شهر بیهق دیواری بوده است و مردم بیهق به واسطۀ همین استحکامات دفاعی، ابتدا شهر را تسلیم عربها نکردند، اما پس از جنگ و گریزهایی میان مردم بیهق و لشکریان عرب به فرماندهی اسودبنکلثومعدوی، سرانجام شهر به جنگ گشوده شد .
نام شهر بیهق ـ نه خود شهرـ تا سدۀ 3ق در منابع جغرافیایی به چشم میخورد و جغرافیدانان پس از این تاریخ از این شهر نام نبردهاند، ولی از ناحیۀ بیهق یاد کردهاند . اما ابنبطوطه بیهق را نام دیگر شهر سبزوار دانسته است و شاید دلیل این امر آن باشد که سبزوار در سدۀ 8ق/14م، قصبه و مرکز ناحیۀ بیهق بوده، و نام بیهق نیز در کنار نام سبزوار برای این شهر به کار میرفته است. ظاهراً در سدۀ 3ق یا اندکی پس از آن شهر بیهق بر اثر حوادثی ویران و متروک شده است. اصطخری و ابنحوقل در ذکر شهرهای کورۀ نیشابور از شهرهای خسروگرد، مزینان و سبزوار که از شهرهای عمدۀ رستاق بیهق به شمار میرفتهاند، نام برده، اما از شهر بیهق یاد نکردهاند. مقدسی در سدۀ 4ق از بیهق تنها به عنوان یکی از رساتیق کورۀ نیشابور یاد کرده، و از شهر بیهق ذکری بهمیان نیاورده است . علی بیهقی مشهور به ابنفندق در سدۀ 6ق از ویرانههای شهر بیهق و حصار آن که در منتهیٰالیه شرقی ناحیۀ بیهق و در نزدیکی آمناباد واقع بوده، یاد کرده است .
این ناحیۀ نسبتاً وسیع در روزگار طاهریان به 12 بخش(ربع) تقسیم میشده است که عبارت بودند از اعلیالرستاق، قصبۀ سبزوار، طبس(تبشن)، زمیج ، خواشد و وریان، خسروگرد، باشتین، دیوره ، کاه ، مزینان ، فریومد و پساکوه . حاکم نیشابوری در سدۀ 4ق وسعت ناحیۀ بیهق را از حدود ریوند در نزدیکی نیشابور در شرق تا ولایت دامغان در غرب ذکر کرده است .
بیهق از مراکز عمدۀ تشیع در خراسان بوده است و خاندانهای بسیاری از سادات و نقبای علوی در این ناحیه به سر میبردند. در نیمۀ اول سدۀ 2ق یحییٰبنزید علوی پس از ماجراهایی به سبزوار یکی از شهرهای ناحیۀ بیهق آمد و گروهی از شیعیان به دورش گرد آمدند و او را به خونخواهی پدر و قیام برضد عاملان بنیامیه در خراسان تشویق کردند. یحییٰ هم با کمک اینان بر نیشابور دست یافت، ولی سرانجام در جوزجان از نصربنسیار شکست خورد و کشته شد . در اوایل سدۀ 3ق امام محمدتقی(ع) که برای دیدن پدرش ـ امام رضا(ع)ـ از مدینه رهسپار مرو بود، در سر راه خود در ششتمد از دیههای ناحیۀ بیهق اقامت گزید و در آنجا مورد استقبال مردم قرار گرفت .
در 213ق/828م که حمزۀ آذرک خارجی در خراسان به قیام و جنگ دست زد، بیهق نیز از آسیبهای این فتنه مصون نماند و خوارج در بخشهایی از بیهق از جمله ششتمد و سبزوار دست به کشتار و ویرانی زدند. در این تهاجم مسجد آدینۀ سبزوار به کلی ویران گردید و بیش از 30هزارتن از اهالی آن کشته شدند .
در 444ق/1052م زمینلرزۀ شدیدی در ناحیۀ بیهق روی داد که ویرانی بسیار به بار آورد و باروی شهر سبزوار فرو ریخت. در 464ق/1072م این دیوار به دستور خواجهنظامالملک تجدید بنا شد، اما در 490ق/1097م به فرمان ارسلان ارغون بنالبارسلان ویران گردید .
وجود جمعیت قابل ملاحظهای از شیعیان در ناحیۀ بیهق، زمینۀ مناسبی برای تبلیغ و ترویج اسماعیلیه در این ناحیه فراهم کرده بود. در حدود سال 476ق/1083م حسن صباح برای دعوت مردم ناحیۀ بیهق به قریۀ طرزـ یکی از قرای ناحیۀ بیهق ـ آمد . به گواهی منابع، پس از این تاریخ برخی از نواحی بیهق در دست اسماعیلیان بود. در 498ق/1105م رئیس ناحیۀ بیهق به دست فداییان اسماعیلی کشته شد و در همین سال قلعۀ ترشیز در ناحیۀ بیهق مورد تهاجم اسماعیلیان واقع شد(ابناثیر، 10/392-393). در 520ق/1126م ابونصر احمدبنفضل وزیر سلطان سنجر سلجوقی برای سرکوب اسماعیلیان خراسان، سپاهی به بیهق گسیل داشت. مرکز اسماعیلیان بیهق در این تاریخ قریۀ طرز(طزر؟) بود که رئیس اسماعیلیان این ناحیه موسوم به حسنبنسمین در آنجا به سر میبرد. سلجوقیان تمام ساکنان قریۀ طرز را از دم تیغ گذراندند و اموال و داراییهای آنان را غارت کردندو حسنبنسمین نیز خود را از بالای منارۀ مسجد طرز به زیرانداخت .
در 537ق/1142م اینال تکین ـ برادر اتسز ـ به فریومد تاخت و دست به کشتار و غارت زد و درخت سرو کهنسالی را که در دیدۀ مردم آن ناحیه مقدس مینمود و بر این باور بودند که به دست زرتشت کاشته شده است، از ریشه کند و سوزاند . در اواخر نیمۀ نخست سدۀ 6ق دستههای بزرگی از غزان به خراسان سرازیر شدند و این ناحیه را دستخوش ناامنی کردند. در این میان، اینال تکین بار دیگر در 549ق/1154م به ناحیۀ بیهق تاخت و دست به کشتار و چپاول گشود. این تهاجم چندان خرابی و نابسامانی به بار آورد که تا 550ق قحطی و وبا در میان مردم بیهق افتاد و براثر آن بسیاری از مردم این ناحیه هلاک شدند . در 554ق/1159م ناحیۀ بیهق مورد تهاجم و غارت غزها قرار گرفت .
ناحیۀ بیهق در سدۀ 6ق ناحیهای آباد و پررونق بود و اقتصادی فعال داشت، در اینجا علاوه بر کشاورزی، تولید برخی مصنوعات نیز رواج داشته، و به خصوص وجود معادن طلا و مس بر رونق آن میافزوده است. گیاهان دارویی مانند اشنان و ریواس ناحیۀ بیهق و چشمههای آب معدنی این ناحیه هم معروف بوده است. در فریومد عسلی مرغوب به دست میآمده که در دیگر جاها نظیر آن یافت نمیشده است .
در بهار617ق/1220م سپاهیان مغول به فرماندهی تولی ـ پسر چنگیزخان ـ به نواحی غربی خراسان از جمله بیهق تاختند و این ناحیه را به تصرف آوردند . مغولان در ناحیۀ بیهق کشتار بسیار کردند و به نوشتۀ جوینی تنها در سبزوار ـ مرکز ناحیۀ بیهق ـ 70هزارتن کشته شدند(1/138). حتیٰ اگر این رقم را اغراقآمیز بدانیم، اشاره به چنین ارقامی در منابع، خود گواه آبادانی این ناحیه و نیز آسیبهای بزرگی است که از مغولان بر آنها وارد شده است .
ویرانیهای ناشی از این حمله به حدی بود که از 321 روستای ناحیۀ بیهق در پیش از حملۀ مغول ، تنها نزدیک به 40 روستا در سدۀ 8ق در این ناحیه برجای بود و اقتصاد و کشاورزی آنجا چنان آسیب دید که محصولات ناحیۀ بیهق در سدۀ 8ق تنها محدود به غله و اندکی میوه بوده است . در 736ق/1336م بدرفتاری یک ایلچی مغول در قریۀ باشتین از توابع بیهق، جنبشی پدید آورد که زمینۀ آن از مدتها قبل مهیا شده بود و عبدالرزاق نامی که فرزند یکی از مالکان محلی بیهق بود، در زادگاه خود باشتین رهبری جنبش را به دست گرفت و مغولان را از بیهق بیرون راند و حکومت سربداران را بنیاد نهاد. از این پس بیهق و نواحی دیگری از خراسان تا 783ق/1381م تحت حاکمیت سربداران بود، ولی بر اثر اختلافات داخلی و اعتراضات مردم، امیرعلی مؤِید ـ امیر سربداری ـ در این تاریخ برای حفظ حاکمیت خود، ناگزیر از امیر تیمور گورکانی کمک خواست و تیمور با لشکریان خویش به خراسان آمد و پس از سرکوب مخالفان امیرعلی مؤید، وارد سبزوار مرکز دولت سربداران شد . مردم سبزوار که از وضع ناخرسند بودند، در 785ق/1383م به رهبری شیخ داوود سبزواری بر ضد حاکمیت تیموریان قیام کردند. تیمور بیدرنگ روانۀ بیهق شد و سبزوار را محاصره کرد و پس از سیطره بر آنجا دست به کشتار مردم زد .
پس از مرگ تیمور در 807ق/1404م، بیدرنگ قیام دیگری در سبزوار و اطراف آن برضد شاهرخ میرزا صورت گرفت که لشکریان شاهرخ به دشواری توانستند آن را سرکوب کنند . پس از تیموریان، دیگر نامی از بیهق در منابع تاریخی و جغرافیایی به عنوان یکی از نواحی خراسان برده نشده است و ظاهراً از این تاریخ به بعد نام سبزوار به ناحیۀ قدیم بیهق اطلاق میشده است. آنچه در منابع جغرافیایی این دوره و پس از آن دربارۀ بیهق آمده، همگی کموبیش از منابع جغرافیایی پیش از تیموریان برگرفته شده است .