دفاع مقدس

 

 

 

به مناسبت هفته دفاع مقدس

گردآورنده: رضا کارگر

دییر علوم اجتماعی  اداره آموزش و پرورش منطقه ششتمد

 

ريشه ها، زمينه ها و دلايل آغاز جنگ ايران و عراق

نظر به گستردگي و تنوع موضوعات مربوط به اين بحث سعي شده است تا مشروح اين مطالب در مجموع مباحث مطرح شده در اين بسته نرم افزاري - از هزاران هزار - در قالب عمليات هاي مختلف ارائه گردد. لذا کليات مباحث مربوط به ريشه ها، زمينه ها و دلايل آغاز جنگ تحميلي ايران و عراق را در يازده نرم افزار اين بسته نرم افزاري دنبال نمائيد. اگر چه در هر نرم افزار (CD) خلاصه و چکيده مطالب تحت عنوان زمينه هاي تهاجم ارائه شده است.

مقدمه

اختلافات دو کشور ايران و عراق ريشه اي عميق در تاريخ گذشته دارد. بيش از 440 سال است که دو کشور (در صورتي که عراق را وارث قسمتي از امپراطوري عثماني بدانيم) معاهدات متعدد صلح و دوستي و تحديد حدود مرزها منعقد کرده اند، که در برخي از آن ها، جاي پاي دخالت بيگانگان کاملا مشهود است. با انعقاد قرارداد 1975 الجزيره، به نظر مي رسيد به همه ي منازعات و اختلافات خاتمه داده شده، و همه چيز حکايت از صحت اين نظريه داشت.

پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط رژيم شاره در ايران باعث شد تا ساختار قدرت در خاورميانه دستخوش تغيير شود، و نظام امنيتي ساخته و پرداخته ي غرب در منطقه به هم بخورد. عراق کوشيد تا به عنوان يک مرکز جديد قدرت ظاهر شده و خلا پديد آمده را پر کند.

عراق با هدف دست يابي به نقش ژاندارمي منطقه و کسب سرزمين هايي از ايران و با ارزيابي از اوضاع و احوال داخلي ايران- که آن را درگير مشکلات ناشي از جابه جايي قدرت در نتيجه ي انقلاب اسلامي مي ديد- پس از اعلام لغو قرارداد 1975، دست به حمله ي سياسي و نظامي همه جانبه عليه جمهوري اسلامي ايران زد.

از سوي ديگر، دولت هاي منطقه با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، تحت تاثير تبليغات منفي بيگانگان، ايران را سرچشمه ي تهديد عليه خود مي دانستند، لذا، به حکومت صدام حسين عليه ايران کمک مي کردند. آندره فونتن، نويسنده، روزنامه نگار و مورخ شهير معاصر مي نويسد:

"از شيخ نشين هاي خليج فارس گرفته تا شوروي و آمريکا ... همه از پيدا کردن راهزني مثل صدام حسين که در برابر آيت الله قد علم کند، خوشحال بودند. در آن زمان، آرزوي غربي ها اين بود که دو طرف متخاصم هر چه بيشتر به کشتن يکديگر ادامه دهند."

آمريکا نيز با هدف تحت فشار قرار دادن ايران براي آزادي گروگان هاي خود و به منظور مهار خطري که از جانب ايران متوجه منافع خود در منطقه مي دانست، با سياست صدام حسين همسو بود در کتاب گروگان هاي آمريکايي در ايران، اداره ي يک بحران، که از جمله نويسندگان آن، برخي از دست اندرکاران مذاکرات مساله و گروگان ها (وارن کريستوفر، معاون وقت وزير امور خارجه ي آمريکا و هارولد ساندرز و گاري سيک) هستند، آمده است:

(ما فکر مي کرديم چيزي که موجب تسلاي خاطر و آرامش خيال ما مي شد اين بود که ايران با وجود جنگ احساس خواهد کرد که زيان هاي ناشي از تحريم ها بيشتر از هميشه خواهد شد و بالاجبار در اذهان اثر خواهد گذارد و زيان آن از نگه داري گروگان ها بيشتر خواهد بود ..."

اتحاد شوروي نيز انقلاب اسلامي تازه نفس را خطري جدي براي ايدئولوژي کمونيسم مي دانست.

در آن زمان، در صحنه ي بين المللي، جمهوري اسلامي ايران به دلايلي متعدد حضوري چشمگير و فعال و دوستاني صميمي و بانفوذ نداشت. براي مثال، در ملاقات يکي از سفراي ما براي برقراري روابط سياسي با رئيس جمهور يک کشور غيرمتعهد، که شخص محترمي هم بود، او اظهار داشت، (شما اول برويد جنگتان را با عراق تمام کنيد تا بعد از آن ما با شما رابطه برقرار کنيم". اين نشان مي دهد که افراد برجسته و آزاده ي جهان سوم و غيرمتعهد، که سابقه ي طولاني مبارزاتي و ضداستعماري دارند، چقدر از ماوقع جنگ تحميلي بي اطلاع بودند، يا اطلاعات غلط به آن ها رسيده بود که تصور مي کردند که ما مقصر اصلي در جنگ هستيم.

اگر قرار بود به توصيه ي ايشان گوش بدهيم، مي بايست عمل انجام شده و اشغال کشورمان را بپذيريم، و علاوه بر آن، بر ادعاهاي نامشروع عراق گردن نهيم.

در نهايت، حاصل جمع همه ي عوامل ذکر شده، منجر به آغاز جنگ از سوي عراق شد. اگر رهبري داهيانه ي حضرت امام(ره) و قدرت و مقاومت قهرمانانه ي مردم ايران و نيروهاي مسلح نبود، امروز کشور ايران سرنوشت ديگري داشت.

در خلال بحث هاي آتي، چگونگي و فراز و نشيب هاي تاريخ سياسي جنگ عليه عراق جمهوري اسلامي ايران در طول 8 سال دفاع مقدس بررسي خواهد شد.

بروز تنش در روابط ايران و عراق و آغاز تجاوز عراق

در پي پيروزي انقلاب اسلامي و در هنگامي که ايران درگير مشکلات داخلي و حل مشکلات و نابساماني هاي برجاي مانده از رژيم گذشته بود، عراق از فرصت استفاده کرد، مکرر به تجاوز هوايي، زمين و دريايي به ايران اقدام کرد.

از تاريخ 13 فروردين 1358 لغايت 30شهريور 1359، 636 مورد تجاوز زميني، هوايي و دريايي از جانب عراق به مرزهاي جمهوري اسلامي ايران صورت گرفت.(1) گسترش اين حملات در دوره هاي زماني مختلف، ما را به اين نتيجه مي رساند که عراق برنامه ريزي دقيقي براي حمله به ايران داشت. تفکيک آمار فوق، بيانگر اين مطلب است:

تعداد تجاوزات ثبت شده عراق به جمهوري اسلامي ايران

سه ماهه ي اول سال 1358 14 مورد

سه ماهه ي دوم سال 1358 11 مورد

سه ماهه ي سوم سال 1358 26 مورد

سه ماهه ي چهارم سال 1358 33 مورد

سه ماهه ي اول سال 1359 142 مورد

سه ماهه ي دوم سال 1359 410 مورد.(2)

اين آمار همچنين مويد آن است که هر چه به زمان هجوم سراسري عراق به جمهوري اسلامي ايران نزديک تر مي شويم، حملات تکرر بيشتري مي يابد، ضمن آن که بر شدت و وسعت حملات نيز افزوده مي شود.

از اوايل سال 1359، با افزايش تجاوزات مرزي عراق، سران اين رژيم ديگر نتوانستند ماهيت خويش را پنهان نگه دارند، و شروع به فاش کردن اهداف توسعه طلبانه ي خود کردند.سران رژيم عراق از ايران خواستند که سه جزيره ي ايراني استراتژيک تنب کوچک و بزرگ و ابوموسي را به اصطلاح تخليه کند.(3) از ديگر سو، صدام حسين هرگونه ابراز عدم رضايت و وقوع حادثه اي را در عراق، به گونه اي به جمهوري اسلامي ايران منتسب مي کرد، و حملات شديد تبليغاتي عليه جمهوري اسلامي ايران به راه مي انداخت. در کنار اين اقدامات، دولت عراق با کمک عوامل خود دست به يک رشته خرابکاري ها، نظير بمب گذاري در داخل ايران زد.(4) همزمان با تشديد فعاليت هاي خرابکارانه، زد و خوردهاي مرزي نيز به صورت وقايعي هر روزه درآمد.

در ماه آوريل 1980، به دنبال تشديد زد و خوردها و اظهارات مقامات عراقي مبني بر درخواست عقب نشيني ايران از جزاير تنب بزرگ و کوچک و ابوموسي، مسؤولين جمهوري اسلامي ايران به نيروهاي ارتش و سپاه آماده باش دادند.(5) البته مساله اي که به صدام در پيشبرد اهداف خود کمک کرد، قطع رابطه ي سياسي ايران و آمريکا بود، که باعث نزديک شدن صدام به غرب شد.

عراق، همزمان با ترغيب عوامل خود در داخل ايران براي ايجاد اغتشاش، به زد و خوردهاي مرزي شدت بخشيد، و دست به نقل و انتقالات نظامي و انعقاد قراردادهاي خريد هواپيماهاي مدرن (ميراژ، ميگ و توپولف) و احداث چند فرودگاه اضطراري زد.(6)

عراق همچنين در صحنه ي بين المللي نيز فعال شد. وزارت خارجه ي عراق، هشت روز قبل از حمله به خاک ايران، يعني در 14 سپتامبر 1980، نامه اي براي هشت شخصيت جهاني، سازمان بين المللي و منطقه اي زير ارسال داشت: (دبير کل سازمان ملل متحد)، (رئيس ششمين کنفرانس سران کشورهاي غيرمتعهد)،

(فيدل کاسترو)، (سازمان کنفرانس اسلامي- جده)، (اتحاديه عرب- تونس)، (سازمان وحدت آفريقا- داکار)، (بازار مشترک اروپا- بروکسل)، (سازمان جنوب شرقي آسيا- جاکارتا) و (سازمان کشورهاي قاره ي آمريکا- واشنگتن.)(7)

دولت عراق که از هر جهت خود را براي جنگ آماده مي کرد، با وجود فعاليت هاي وسيع ديپلماسي گذشته، با ارسال اين نامه ها، باز درصدد برآمد که به طور رسمي با همه ي سازمان هاي بين المللي تماس بگيرد، و ذهن آن ها را نسبت به ادعاهاي خود در مورد (تجاوزات ايران) و حقانيت خويش، و افکار عمومي را براي حمله قريب الوقوع خود آماده کند. چند روز قبل از حمله ي سراسري در 17 سپتامبر 1980، صدام حسين در مجلس ملي عراق حاضر شد، و اعلام کرد که موافقتنامه ي 6 مارس 1975 الجزيره ملغي است.(8) و مجلس عراق نيز در يک جلسه فرمايشي، در همان شب، موافقتنامه ي مزبور را باطل اعلام کرد.(9)

در نهايت، رژيم عراق، پس از بيست ماه مقدمه چيني، در 31 شهريور 1359، حمله ي گسترده ي خود را به جمهوري اسلامي ايران آغاز کرد.

خلاصه و چکيده اي از زمينه ها و دلايل تهاجم

بررسي ابعاد حقوقي، سياسي، نظامي و اقتصادي جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ايران و عراق با مشخصه طولاني ترين و پرهزينه ترين درگيري نظامي در تاريخ معاصر منطقه خاورميانه(1) که دو قدرت جهاني و همپيمانانشان در دوران جنگ سرد در حمايت از يک طرفه جنگ اتفاق نظر داشته اند و مهم تر از همه حل و فصل نهايي شدن اين جنگ و امضا نشدن پيمان صلح ميان دو کشور و بسياري مسائل ديگر، سبب شده است، علت، نحوه و نتايج جنگ تا سال هاي مديد همچنان بحث و بررسي شود.(2)

شکل گيري زمينه ها و مجموعه عواملي که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دليل ابعاد و نتايج نظامي، سياسي و حقوقي آن، همواره يکي از جديترين موضوعاتي بوده است که از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسي شده و خواهد شد. اهميت اين موضوع به اين دليل است که مي تواند به اين سوال پاسخ دهد که آيا شروع جنگ اجتناب ناپذير بود؟ با بيان ساده تر، آيا اين امکان وجود داشت که از وقوع جنگ جلوگيري شود؟ طبيعتا بدون توصيف و تشريح اوضاع حاکم بر ايران انقلابي پس از سقوط رژيم پهلوي و التهاب و نگراني هاي موجود درباره نتايج و تأثيرات ناشي از پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه و سپس کالبد شکافي دلائل عراق براي تجاوز به ايران، نمي توان به درک و پاسخ درستي در اين زمينه دست يافت.

محققان غربي عموما بر اين باور هستند که انقلاب اسلامي و آثار و نتايج آن بيشترين تأثير را در وقوع جنگ داشته است.(3) بدين معنا که با پيروزي انقلاب اسلامي و سقوط شاه، بناي استراتژيکي امريکا که بر دو ستون ايران و عربستان سعودي پي ريزي شده بود، فرو ريخت.(4) و اين مسأله مناسبات ميان دو کشور ايران و عراق را دستخوش تغيير و تحول کرد.(5) بدين ترتيب که "موازنه نسبي قوا" که بين ايران و عراق حاکم بود، تغيير کرد(6) و با پيدايش خلاء قدرت در منطقه، موج اسلامي مي توانست ثبات منطقه را تهديد جدي کند.(7) در نتيجه اعاده نظم پيشين، لازمه تأمين منافع آمريکا و غرب در منطقه بود.

دريافت موجود در غرب از علل ايجاد جنگ و ماهيت آن، که به اعتباري نشان دهنده نحوه نگرش غربي ها و مفهوم سازي آن ها درباره جنگ، با هدف توضيح و تشريح وقايع آن مي باشد، ناظر بر اين معناست که انقلاب اسلامي نظم موجود و حاکم بر منطقه و ايران را بر هم زد و نتايج ناشي از اين تحول، زمينه هاي وقوع جنگ را به وجود آورد.(8) در واقع، در غرب جنگ ايران و عراق از زاويه "تجاوز و دفاع" که بيان کننده واقعيات جنگ و مبين ديدگاه و نظريات ايران مي باشد، بررسي نمي شود و بيشتر وضعيتي که به جنگ منجر شد، مد نظر مي باشد. (9) در اين نگرش مفهوم جنگ به عنوان امري نامطلوب پس از جنگ جهاني دوم، در چارچوب "نظريه توسعه و تکامل" بررسي مي گردد. به همين دليل جنگ عاملي بالقوه "مغاير با نظم مطلوب جهان"(10) ارزيابي مي شود. بر پايه اين مفهوم، غربي ها انقلاب اسلامي و تأثيرات ناشي از آن را براي منافع غرب (شامل: نفت، ثبات کشورهاي مرتجع منطقه، امنيت اسرائيل و همچنين مقابله با نفوذ شوروي)، جنايتي عليه نظم جهاني(11) قلمداد مي کنند.

چنين باوري درباره انقلاب اسلامي، مقابله با آن را با استفاده از زور و کليه ابزار و وسائل لازم، نه تنها ضروري بلکه اجتناب ناپذير مي نماياند. زيرا مسأله اصلي مفهوم درگيري و جنگ نيست، بلکه در اين جنگ هدف اصلي و ضروري، واژگون ساختن نظام انقلابي حاکم بر ايران يا "تعديل و مهار" آن، براي اعاده نظم پيشين بوده است. حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي) رئيس جمهور وقت ايران با درک روشن از هدف جنگ، در اين باره گفت:

"اين جنگ عليه انقلاب اسلامي ايران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابي ايران و از بين بردن انقلاب اسلامي سازماندهي شد."(12)

در همين زمينه حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي گفت:

"شروع جنگ تحقيقا براي نابودي انقلاب بود و از آن رو که شرقي ها و غربي ها از اين انقلاب راضي نبودند، غرب که بيشترين منافع را در ايران داشت، انقلاب را مستقيما عليه منافع خود دانست، بايد در ايران شرايطي به وجود مي آمد که ديگران نااميد شوند و بگويند نمي شود بدون اتکا به شرق و غرب، انقلاب باقي بماند و يکي از اهداف جنگ، تحقق اين امر بود و براي سرکوبي و مهار انقلاب، مارکسيسم شرق و امپرياليسم غرب در اين هدف به تلاقي رسيدند و صدام نقطه تقاطع خطوط افق بود و از آنجا شروع کردند و بر روي ايران فشار آوردند."(13)

جيمز بيل يکي از کارشناسان مسائل منطقه خليج فارس و خاورميانه درباره دليل واقعي جنگ در کتاب خود مي نويسد:

"دليل واقعي جنگ درگيري سياسي براي دست يافتن به برتري و سلطه يافتن بر خليج فارس بود. در اين روند عراق اميدوار بود انقلاب ايران را در نطفه خفه کند و نابود سازد که اين براي کشورهاي منطقه نظير عربستان سعودي و شيخ نشين هاي خليج فارس، هدف چندان ناخوشايندي نبود."(14)

عراقي ها در توضيح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقي "پيشگيري" (15) تأکيد مي کنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلايل روشن و درستي را ارائه نمايند، مي گويند پس از پيروزي انقلاب اسلامي در برابر وضعيتي قرار داشتند که "به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگري راهي براي حفظ کشور خود نداشتند."(16) در نهمين کنگره حزب بعث - که براي نخستين بار مباحث آن درباره جنگ ايران و عراق منتشر شد- تأکيد مي شود که "در برابر رهبران عراق تنها اختيار يک راه وجود داشت يا مقاومت و جلوگيري از تجاوزات دشمن و يا اينکه تسليم شدن به برنامه هاي امام خميني(ره)."(17)

همچنين مجيد خدوري، عراقي الاصل مقيم امريکا، در کتاب خود، در توجيه علل تجاوز به ايران مي نويسد: "عراق در موقعيتي قرار داشت که ناگزير شد براي دفاع از خود دست به اقدام بزند."(18) وي در عين حال به دليل اينکه چنين ادعايي فاقد مباني حقوقي روشن و مشخص مي باشد، *

---------------------

* البته تاکنون سازمان ملل اين مفهوم را به رسميت نشناخته است ولي در برخي از مخاصمات

(رخدادهايي که به منازعه نظامي منتهي شده است) کشور تجاوز کننده، براي مشروعيت اقدام خود، از اين مفهوم استفاده کرده است.

---------------------

اضافه مي کند: "البته مناسب بود که عراق به شوراي امنيت متوسل مي شد. و خود رأسا دست به کار نمي شد."(19) در هر صورت، وجود اختلاف مرزي و ارضي ميان ايران و عراق که با انعقاد قرارداد 1975 الجزاير حل و فصل شده بود و حتي وقوع تشنج مجدد ميان دو کشور به تنهايي نمي توانست انگيزه و علت اصلي تجاوز عراق به ايران باشد، زيرا اولا که مباني و راه حل هاي رفع اختلافات در قرار داد الجزاير تعيين شده بود و ثانيا پيش از اين، دو کشور ايران و عراق در اوضاع بسيار حادتري قرار داشته اند که هرگز به يک جنگ تمام عيار متوسل نشده اند.(20)

مهم تر آنکه ايران به دليل وضعيت انقلابي و منازعات داخلي- که به طور طبيعي انقلاب ها پس از پيروزي درگير آن هستند- فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحريک و يا به آن هجوم کند. آقاي هاشمي رفسنجاني با اشاره به اوضاع ايران پس از انقلاب و امکان تحريک کردن عراق مي گويد:

"ما ترورها و انفجارهايي روزانه و کودتا داشتيم. کودتاي نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در کل تصور اين امر که ايران اين همه بر خود مسلط باشد که به اين زودي عراق را تحريک کند، از نظر آشنايان به تاريخ و سياست محال است. اينکه بخواهيم در يک کشور همسايه برنامه هاي پياده کنيم محققا انقلاب ما آماده نبود و همه به اين امر اذعان دارند. در آن زمان حتي ارتش ما نيز آماده نبود و بنابراين ادعاي عراق که ما قصد تحريک اين کشور را داشتيم پذيرفتني نيست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام کرده بوديم که در هيچ منطق، مکتب و در هيچ جايي اعلام نظرات يک انقلاب و مکتب به دنيا، نمي تواند جرم تلقي شود."(21)

در عين حال اظهارات مقامات رسمي عراق اهداف عراق را از تهاجم به ايران روشن ميسازد. در آبان 1359 صدام طي مصاحبه هاي گفت:

"ما از تجزيه و انهدام ايران ناراحت نمي شويم و صريحا اعلام ميداريم در شرايطي که اين کشور دشمني بورزد هر فرد عراقي و يا شايد هر عربي مايل به تقسيم ايران و خرابي آن خواهد بود."(22)

طارق عزيز نخست وزير وقت عراق نيز اعلام کرد:

"وجود پنج ايران کوچک تر بهتر از وجود يک ايران واحد خواهد بود. ... ما از شورش ملت هاي ايران پشتيباني خواهيم کرد و همه سعي خود را متوجه تجزيه ايران خواهيم نمود."(23)

طه ياسين رمضان معاون نخست وزير عراق نيز در مصاحبه با الثوره تاکيد کرد:

"اين جنگ به خاطر عهدنامه 1375 و يا چند صد کيلومتر خاک و يا نصف شط العرب نيست. اين جنگ به خاطر سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي است."(24)

بنابراين اگر چه عراق قرارداد 1975 الجزاير و درخواست لغو آن را بهانه تهاجم به ايران قرار داد ولي "تجزيه ايران و براندازيي نظام نوپاي جمهوري اسلامي" هدف نهايي رژيم بعثي محسوب مي شد. (25)

بررسي اوضاع داخلي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي هر چند به صورت اجمالي و گذرا، نشان دهنده اين معناست که ايران نه تنها براي جنگ که حتي براي دفاع نيز آمادگي نداشت، زيرا علاوه بر منازع هاي که در داخل کشور بلافاصله پس از پيروزي انقلاب ميان نيروهاي انقلابي و ليبرال ها آغاز شد، اقتصاد کشور فوق العاده ضعيف شده بود و بسياري از گروه هاي ضدانقلاب در مناطق مختلف کشور براي تضعيف دولت مرکزي تلاش مي کردند. (26) منابع تسليحاتي ايران به دليل ماهيت ضد آمريکايي انقلاب اسلامي، قطع شده بود و در مجموع ايران بسيار آسيب پذير به نظر مي رسيد. (27)

در اين ميان وضعيت نيروهاي ارتش که وظيفه دفاع از مرزهاي ايران را در مقابله با تهديدات و تهاجم دشمن يگانه بر عهده داشتند بسيار نامطلوب بود. گروه هاي سياسي شعار انحلال ارتش را سر مي دادند که با درايت و هوشمندي امام خميني(ره) خنثي شد. (28) در عين حال ارتش با مشکلات اساسي که بسياري از آن ها ريشه در "ساختار"، "هويت"، "آموزش" و "فرماندهي" و "کنترل" داشت*

---------------------

* آنتوني کردزمن از مسؤولان وزارت دفاع آمريکا، درباره مشکلات اساسي ارتش در کتاب خود مي نويسد: "هيچ يک از دو کشور ايران و عراق ساختار فرماندهي عالي کارآمد نداشتند، شاه ايران دائما فرماندهي عالي ارتش را تغيير مي داد. با سقوط شاه حتي اين رکن شکننده فرماندهي و کنترل ارتش ايران نيز فرو پاشيد." (درس هايي از جنگ مدرن، ترجمه حسين يکتا، ص 73)

---------------------

براي انتقال از ارتشي طاغوتي به ارتش اسلامي دست و پنجه نرم مي کرد. اين روند همچنان ادامه يافت و حتي جريان ضدانقلابي در درون ارتش براي اعاده وضعيت پيشين، کودتاي نوژه را سازماندهي کرد که در آستانه اجرا (20/4/1359) کشف و خنثي شد. *

---------------------

* افراد شرکت کننده در کودتاي نوژه علاوه بر نيروي هوايي، در غالب يگان ها و نيروهاي ارتش حضور داشتند. چنان که شهيد فکوري در نامه هاي به امام خميني(ره) براي کمک به خانواده هاي معدومان کودتا مي نويسد. معدومان نيروي زميني که اکثر آنان از افسران زرهي و توپخانه، لشکر گارد (سابق)، لشکر 92 زرهي، لشکر 16 قزوين و لشکر 64 پياده اروميه و تيپ نود بوده اند. . . . (صحيفه نور، جلد 14، ص 34)

---------------------

آقاي هاشمي رفسنجاني در تشريح وضعيت نظامي ايران مي گويد: " . . . ما هنوز مشغول تصفيه ارتش بوديم و افراد ارتش فرار کرده و بسياري از آن ها محبوس بودند و اين کارشناسان آمريکايي را که از ايران رفته بودند، کسي نگرفته بود. تعداد بسياري از قراردادهاي تسليحاتي که مکمل قدرت ارتش بود، در همان روزهاي قبل از انقلاب توسط بختيار لغو شده بود و بسياري از امکانات ما بدون پشتيباني مانده بود و نيروي نظامي ديگري نيز هنوز در ايران شکل نگرفته بود." (29)

سپاه پاسداران در اين وضعيت با مأموريت دفاع از انقلاب، درگير مأموريت هاي امنيتي در داخل کشور و در شهرها بود و بخشي از توانش در کردستان در مصاف با گروه هاي ضدانقلاب صرف مي شد. بسيج نيز که پس از تصرف لانه جاسوسي آمريکا با فرمان امام خميني(ره) در ششم آذر 1358 تشکيل شد به دليل موانع موجود، فاقد هويت نظامي بود. (30) رژيم بعثي حاکم بر عراق دقيقا به چنين وضعيتي آگاه بود. احمد زبيدي سرهنگ سابق ارتش عراق درباره درک رهبري عراق از وضعيت داخلي ايران پس از سقوط شاه مي نويسد:

"رهبري عراق معتقد بود پس از سقوط شاه، ايران و خصوصا ارتش ايران پس از انجام تصفيه و پاک سازي در آن، ضعيف شده است."(31)

وضعيت نظامي ايران نشان دهنده کاهش توان دفاعي کشور و در نتيجه از ميان رفتن "قدرت بازدارندگي ايران" در برابر عراق بود و اين مسأله قطعا نقش بسيار اساسي در تصميم گيري عراق براي تجاوز به ايران داشته است.

رژيم عراق براي دستيابي به نقش جديد در منطقه و در فضاي برخورد خصومت آميز آمريکا و غرب عليه نظام انقلابي ايران، بي ثباتي ناشي از انقلاب در داخل ايران را به مثابه يک فرصت استثنايي، براي "تسلط بر خليج فارس"، به سود خود ارزيابي مي کرد. (32) در واقع روند تحولات ظاهرا به نفع عراق تمام شده بود، زيرا به جاي يک ايران قوي در مقابل يک عراق ضعيف و منزوي، يک عراق قوي در مقابل يک ايران ضعيف و متفرق قرار گرفته بود. (33)

در اين مرحله گرايش سياسي عراق که به طور سنتي به سوي شرق بود، تدريجا به سمت غرب به چرخش درآمد، زيرا براي عراق، مقابله با انقلاب اسلامي در چارچوب منافع و سياست هاي غرب، در مقايسه با شرق عملي و امکان پذيرتر بود.

عراقي ها احتمال قطع ارسال تسليحات روسي را پيش بيني کرده بودند و با توجه به سلاح هايي که پيش از اين خريده بودند و انعقاد قرار داد تسليحاتي چهار ميليارد دلاري با فرانسه، تصور مي کردند در يک "جنگ سريع و کوتاه مدت" دچار مشکلات اساسي نخواهند شد. البته اين مسأله نيز قابل پيش بيني بود که روس ها هم با تهاجم عراق به ايران موافق باشند. زيرا اين مسأله علاوه بر اينکه تمرکز و انرژي ايران را به جنگ با عراق منتقل مي کرد، مي توانست، جمهوري اسلامي ايران را به گسترش روابط به ويژه در زمينه نظامي با مسکو، سوق دهد.

شمارش معکوس براي شروع جنگ، متعاقب نااميدي آمريکايي ها از حل معضل گروگان ها (در تسخير لانه جاسوسي) در سال 1358 آغاز شد. در بهمن 1358 برگزاري انتخابات رياست جمهوري و انتخاب بني صدر به عنوان اولين رئيس جمهور و کلا تلاش هايي که وي انجام داد، هيچ کدام به حل معضل گروگان هاي آمريکايي منجر نشد. با فرا رسيدن زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري در آمريکا، "کارتر" که عملا در کمند گروگان ها به گروگان گرفته شده بود، به تدريج فشار بر ايران را افزايش داد. در فروردين 1359 آمريکا ضمن اعلام قطع رابطه با ايران، به تحريم اقتصادي ايران اقدام کرد. (34) ضمن اينکه پيش از اين، ارسال هرگونه تجهيزات نظامي به ايران قطع شده بود. صدام نيز در اين فضاي رواني جديد ناشي از فشارهاي سياسي و نظامي اعلام کرد عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران، را با زور حل کند. (35)موضعگيري صدام آشکارترين اعلام آمادگي عراق براي فشار به ايران در جهت سياست واشنگتن بود. رژيم عراق بلافاصله بر نقل و انتقالات و تجاوزات مرزي افزود به گونه اي که بسياري از ناظران، وقوع جنگ ميان دو کشور را محتمل ارزيابي کردند و در نتيجه بخشي از نيروهاي نظامي ايران در مرز مستقر شدند.

(36)خبرگزاري رويتر در گزارش خود، اوضاع نظامي را وخيم ترين برخوردها ميان دو کشور پس از جنگ هاي سال 1974 اعلام کرد. (37)

عمليات طبس با هدف آزادسازي گروگان هاي آمريکايي در 11 آوريل 1980 (23 فروردين 1359) در جلسه ويژه شوراي امنيت ملي آمريکا تصويب و 13 روز بعد (5 ارديبهشت 1359) اجرا شد؛ زيرا برژينسکي معتقد بود زمان تيغ زدن به دمل فرا رسيده است. (38) عراقي ها از اين اقدام چنين برداشت کردند که آمريکا در مرحله بعد به اقدام نظامي به مراتب بزرگتري عليه ايران دست خواهد زد. (39)

برژينسکي مغز متفکر و تصميم گيرنده آمريکا براي مقابله با ايران، در تير 1359 برنامه مذاکره محرمانه مقامات عالي رتبه آمريکا و عراق را طراحي کرد. (40) به گزارش نشريه نيويورک تايمز هدف از اين ديدار بحث و مذاکره درباره راه هاي هماهنگ کردن فعاليت هاي آمريکا و عراق در مخالفت با سياست هاي ايران بود. (41) برژينسکي صدام را " نيروي متعادل کننده" آيه الله خميني(ره) تلقي مي کرد. (42 ) ملاقات محرمانه صدام و برژينسکي در مرز اردن به منزله "چراغ سبز آمريکا"(43) به عراق براي آغاز جنگ بود و اين تلقي را در صدام بوجود آورد که در صورت حمله به ايران مورد حمايت آمريکا قرار خواهد گرفت. (44) سه ماه پس از تجاوز عراق به ايران و گرفتار شدن عراقي ها در سرزمين هاي اشغالي، طارق عزيز در سفر به فرانسه خبر ملاقات صدام و برژينسکي را در اختيار مجله فيگارو قرار داد تا به عنوان اعتراض عراق به سياست هاي آمريکا در قبال عراق منتشر شود. گزارش فيگارو چنين است:

"جريان جنگ ايران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تير 1359) زماني آغاز شد که برژينسکي به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسين کاملا حمايت نمايد و اين امر را تفهيم کرد که آمريکا با آرزوي عراق درباره شط العرب (اروندرود) و احتمالا برقراري يک جمهوري عربستان در اين منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کليه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ عليه ايران منجر شد و پيش بيني ها چنين بود که اگر بغداد پيروز بشود، ايران بي ثبات مي شود و رژيم جمهوري اسلامي از ميان مي رود و يک دولت طرفدار غرب جاي آن به قدرت مي رسد و در صورتي که عراق با شکست مواجه گردد، آمريکا مي تواند خود را به عنوان حامي و مدافع ايران قلمداد نمايد." *(45)

---------------------

* پس از آنکه عراق تصميم به استقرار در مواضع اشغالي گرفت نماينده آمريکا در سازمان ملل اعلام کرد: اراضي نبايد با زور تصرف شود و اختلافات به جاي توسل به جنگ با مسالمت حل شود. (راديو لندن 30/7/59). ماسکي وزير خارجه آمريکا نيز اعلام کرد: آمريکا با تجزيه ايران مخالف است (راديو آمريکا 3/8/59). حال آنکه برابر خبر منتشره فيگارو در واقع عراقي ها از مواضع آمريکايي ها چنين استنباط مي کردند که آمريکايي ها با تجزيه ايران موافق نيستند. بنابراين تغيير موضع آمريکايي ها مورد گلايه و انتقاد عراق قرار گرفت.

---------------------

در تير 1359برابر اعترافات "رکني"، (46) يکي از عناصر کودتاي نوژه، آمريکايي ها درباره تقدم و تأخر کودتا و جنگ به بحث و بررسي پرداختند و اجراي کودتا را در تقدم قرار دادند. زيرا در صورت موفقيت کودتا ديگر نيازي به تهاجم نظامي عراق نبود. ضمن اينکه شکست کودتا با توجه به نقش محوري ارتش در اجراي آن، مي توانست موقعيت روحي و رواني ارتش را به طور کامل متزلزل نمايد. بنابراين برخي گزارش ها رهبران عراق از ناحيه نيروي هوايي ايران بسيار نگران بوده اند، (47) لذا وقوع کودتا مي توانست تا اندازه اي نگراني عراق را که در انديشه تجاوز به ايران بود، نيز برطرف سازد.

با شکست کودتاي نوژه و فرار عناصر کودتاچي به عراق و تشريح وضعيت نظامي ايران، عراقي ها که از چند ماه قبل براي تجاوز به ايران در آمادگي به سر برده و همزمان با کودتاي نوژه نيز در 20 نقطه مرزي درگيري ايجاد کرده بودند، (48) بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهريور 1359 تهاجم سراسري خود را آغاز کردند.

با توجه به آنچه که توضيح داده شد، تهاجم عراق به ايران در واقع تهاجم به يک انقلاب بود. به عبارت ديگر، ايران بهاي انقلاب خود را پرداخت، زيرا با راه حل هايي که در برابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امکان ناپذير بود. ايران براي جلوگيري از وقوع جنگ که زمينه هاي آن به نحو اجتناب ناپذيري در حال شکل گيري و تکوين بود، سه راه حل شامل "بازدارندگي" "يارگيري سياسي" و "ارائه امتياز" فراروي خود داشت. قدرت بازدارندگي ايران ظاهرا به دليل وضعيت نيروهاي ارتش کاهش يافته بود و نيروهاي انقلابي نظير سپاه و بسيج نيز از لحاظ امکانات در وضعيت مناسبي قرار نداشتند. حضور ليبرال ها در رأس هرم قدرت سياسي در اين مقطع، عوارض نامطلوب و جبران ناپذيري به دنبال داشت، زيرا ليبرال ها به لحاظ بينش و تفکر و عدم درک ماهيت و مباني انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند، بني صدر در حد فاصل اسفند 1358 تا شهريور 1359 علاوه بر رياست جمهوري به فرماندهي کل قوا منصوب شده بود، ليکن نه تنها نيروهاي انقلابي را منزوي کرد، بلکه در به کارگيري ارتش براي بازدارندگي در برابر عراق نيز ناتوان بود. نماينده امام خميني(ره) در شوراي عالي دفاع، حضرت آيه الله العظمي خامنه

اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي) در اين باره در نماز جمعه تهران اظهار کرد: "نزديک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بوديد چرا نيروهاي نظامي ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهي کل قوا برگزيدند. در اول مهرماه 1359 يعني هفت ماه تمام بعد از فرماندهي کل قواي شما جنگ شروع شد. در اين هفت ماه شما چه کرديد؟ چرا ارتش را مرمت نکرديد. چرا نظاميان را آموزش نداديد. آيا اين ها را چه کسي مي بايست انجام مي داد؟ چرا شما وقتي جنگ شروع شد و خرابي کار شما در هفت ماه گذشته آشکار شد، تقصيرها را به گردن اين و آن مي اندازيد؟ وقتي از ايشان مي پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده ايد مي گويد چون کسان ديگري در ارتش دخالت کرده اند. منظور ايشان دادگاه هاي انقلاب در ارتش است. چون افراد متهم به کودتا را دستگير کرده بودند. آقاي بني صدر توقع داشتند در ارتش عليه جمهوري اسلامي کودتا شود و کودتاچيان آزاد گردند و دستگير نشوند." (49)

"يارگيري سياسي و مشارکت در يک ائتلاف سياسي منطق هاي يا جهاني" نيز به دليل فقدان ثبات سياسي در کشور براي تصميم گيري و همچنين به دليل ماهيت انقلاب اسلامي عملي نبود، زيرا وضعيت کشور مانع از شکل گيري روابط سياسي پايدار بود. ضمن اينکه "ارائه امتياز آشکار" نيز کاملا با خط مشي انقلاب در تضاد بنيادين بود و عملا هيچگونه تأثيري در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها مي بايست زمان آن را به تأخير اندازد. در نتيجه مردم ايران بر پايه هويت جديدي که با انقلاب اسلامي کسب کردند، تهاجم عراق را در چارچوب سياست هاي آمريکا و با هدف براندازي نظام انقلابي حاکم بر ايران تفسير و به دفاع در برابر متجاوزان مبادرت کردند.

ماهيت تجاوز عراق و مقاومت مردمي جمهوري اسلامي نشان دهنده پيوستگي عميق اهداف جنگ با انقلاب اسلامي بود. تأثيرات و تعاملات جنگ و انقلاب بر يکديگر، تا پايان جنگ همچنان ادامه يافت. در عين حال دستيابي به درک روشن و عميق تر درباره تأثيرات انقلاب در دفاع و در نتيجه ناکامي دشمن نياز به بررسي جداگانه اي دارد و شايد پاسخ به اين سوال زير تا اندازهاي ابعاد اين موضوع را روشن نمايد:

"اگر شروع جنگ از جانب رژيم عراق به دليل وقوع انقلاب در ايران و فقدان توان نظامي جمهوري اسلامي براي بازدارندگي دشمن بوده است، پس چه عاملي به ناکامي و محقق نشدن اهداف دشمن پس از تجاوز به ايران انجاميد؟"

---------------------

منابع و مأخذ

1 - روابط عمومي فرماندهي کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بولتن "مطبوعات جهان"، نيمه دوم فروردين 1364، ص 26 ]مقاله "جنگ ايران و عراق: تضادهاي بنيادين" از نشريه ميدل ايست اينسايت چاپ امريکا، 1985، نوشته رمضاني[.

2 - پيشين.

3 - محمد دروديان "علل تهاجم و توقف اوليه عراق: بررسي نظريه هاي موجود"، مجله سياست دفاعي (ويژه نامه جنگ تحميلي)، سال چهارم، شماره 3 و 4، تابستان و پاييز 1375.

4 - مايکل لدين و ويليام لوئيس، هزيمت يا شکست رسواي آمريکا، ترجمه احمد سميعي (گيلاني)، تهران، نشر ناشر، 1362، ص 301.

5 - افرايم کارش، جنگ ايران و عراق، آثار و مفاهيم (شامل سلسله مقالات ارائه شده در کنفرانسي که پس از پذيرش قطعنامه 598 در تلآوير- سپتامبر 1988- برگزار شد.) ترجمه خبرگزاري جمهوري اسلامي، شهريور 1368.

6 - پيشين، مقاله شهرام چوبين.

7 - کنت آرتيمرمن، سوداگري مرگ، ترجمه احمد تدين، تهران، موسسه فرهنگي رسا، چاپ دوم، 1376، ص 162.

8 - مأخذ 5.

9 - دبيرخانه کنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع- جلد دوم، مقاله "مسأله تجاوز و نقش دريافت جهاني از جنگ ايران و عراق"، نوشته ژوهانس ديسنر، تهران، چاپخانه سپهر، 1368، ص 259.

10 - پيشين، ص 298.

11 - مأخذ9، ص 301.

12 - دبيرخانه کنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع- جلد اول، مراسم افتتاحيه کنفرانس دبيرخانه کنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع، سخنان آقاي هاشمي رفسنجاني، تهران، چاپخانه سپهر، 1368، ص 1.

13 - پيشين، ص 41.

14 - جيمز بيل، عقاب و شير، ترجمه مهوش غلامي، تهران، انتشارات شهر آشوب، بهار 1371، ص 485.

15 - خبرگزاري جمهوري اسلامي، ويژه نامه "گزارش نهمين کنگره حزب بعث درباره جنگ"، 24/2/1362، راديو بغداد، اسفند 1361.

16 - پيشين.

17 - مأخذ 15.

18 - خبرگزاري جمهوري اسلامي، معرفي کتاب جنگ ايران و عراق ريشه ها و عواقب منازعه ايران و عراق، ترجمه گروه تحقيق خبرگزاري جمهوري اسلامي، 11/2/1368، ص 7.

19 - پيشين.

20 - آنتوني کردزمن و آبراهام. آر. واگنر، درس هايي از جنگ مدرن- جلد دوم: جنگ ايران و عراق، ترجمه حسين يکتا، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، ص 50. (منتشر نشده).

21 - مأخذ 12، ص 46.

22 - محمد جوادي پور، علي نيکفرد، سيد يعقوب حسيني، نقش ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس- جلد اول: نبردهاي غرب دزفول، سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي، 1372، ص 51 و 52، تاريخ مصاحبه 21/8/1359 (12 نوامبر 1980).

23 - پيشين، ص 52.

24 - مأخذ 22، ص 41، تاريخ مصاحبه، دي 1360 (ژانويه 1952).

25 - محمد دروديان، از خرمشهر تا خرمشهر، چاپ دوم، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، خرداد 1373، ص 24 و 25.

26 - مأخذ شماره 14.

27 - مأخذ 20، ص 54.

28 - حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي)، رئيس جمهور وقت، مصاحبه با مجله پيام انقلاب، 25/12/1360.

29 - مأخذ 12، ص 46.

30 - مأخذ 20، ص 54.

31 - سفارت جمهوري اسلامي ايران در بيروت، به نقل از روزنامه السفير، 29/8/1989، 1368.

32 - مأخذ 20، ص 43.

33 - مأخذ 9، مقاله "تحليل خطرات جنگ" نوشته کيث مکگلان، ص 139.

34 - مأخذ 25، ص 19و 20.

35 - مأخذ 25، ص 20.

36 - مهدي انصاري، محمد دروديان، هادي نخعي، خرمشهر در جنگ طولاني، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، تهران، 1375، ص 96.

37 - پيشين، ص 93، به نقل از خبرگزاري جمهوري اسلامي، 21/1/1359

38 - مأخذ 14، ص 480.

39 - خبرگزاري پارس، نشريه "گزارش هاي ويژه"، شماره 293، 17/10/1359، راديو امريکا، 16/10/1359، به نقل از مجله فارين افرز.

40 - مأخذ 7، ص 165.

41 - مأخذ 7، ص 165.

42 - مأخذ 7، ص 163.

43 - مأخذ 7، ص 166.

44 - مأخذ 7، ص 165.

45 - روزنامه انقلاب اسلامي، 17/9/1359.

46 - مأخذ 25، ص 21 و 22.

47 - اسراي عراقي، "تحليل نبردهاي بين ايران اسلامي و بعثيان عراق"، ترجمه اطلاعات نيروي زميني سپاه، ص 8.

48 - مأخذ شماره 36، ص 96.

49 - حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي)، نماز جمعه تهران، 29/3/1360

تجاوز و اشغال

تجاوز ارتش عراق به ايران با استعداد 48 يگان سازماندهي شده در قالب تيپ ها و لشكرهاي زرهي، مكانيزه و پياده، با برخورداري از پشتيباني قبضه توپ،5400 دستگاه تانك و نفربر،400 قبضه توپ ضد هوايي، 366 فروند هواپيما و400 فروند هلي كوپتر صورت گرفت.

مقاومت اندک نيروهاي نظامي در برخي خطوط مرزي سبب گرديد نيروهاي دشمن به سهولت از خطوط مرزي عبور کنند و برخي از شهرهاي ايران را محاصره نمايند. اهميت و جايگاه خوزستان در استراتژي تهاجمي عراق، موجب شد توان اصلي ارتش عراق در اين منطقه متمرکز شود. لشكرهاي مكانيزه و 10 زرهي ارتش عراق با پيشروي در منطقه غرب رودخانه كرخه، فاصله80 كيلومتري مرز تا رودخانه را طي

4 روز*

---------------------

*لشکر 10 عراق در اين محور از 1/7/1359 تجاوز خود را آغاز کرد و در ساعت 9 صبح 5/7/59 در کنار پل نادري مستقر شد.

---------------------

پشت سر گذاشتند. در محور بستان سوسنگرد، لشكر 9 زرهي در همان خيز اول با اشغال بستان و محاصره سوسنگرد و حميديه، به نزديكي اهواز رسيد كه با شبيخون دلاوران سپاه و بسيج اهواز به فرماندهي شهيد "غيور اصلي" اقدام به عقب نشيني كرد. در محور جنوب غربي اهواز لشكر 5 مكانيزه عراق بعد از تصرف جفير و پادگان حميد تا منطقه نورد- در 15 كيلومتري جنوب اهواز- پيشروي كرد و سپس از حركت ايستاد، در محور شلمچه لشكر 3 زرهي و تيپ نيروي مخصوص براي اشغال آبادان و خرمشهر وارد عمل شدند كه بر اثر مقاومت مردم، بسيج و سپاه در خرمشهر تا چهارم آبان (به مدت روز) دشمن نتوانست اين شهر را تصرف كند. نيروهاي لشكر 3 در 19 مهرماه در منطقه اي که هيچ گونه مواضع دفاعي در اين منطقه وجود نداشت، با عبور از رودخانه كارون عبور کردند و شهر آبادان را به محاصره در آوردند. در مجموع ارتش عراق در اين مرحله از بيش از15000 كيلومتر مربع از اراضي ايران را به اشغال خود در آوردند و در آن مستقر شدند.

نواقص و كاستي هاي دفاعي ايران، هنگامي كه فرماندهي كل قوا برعهده بني صدر بود، نقش زيادي در سهولت پيشروي نيروهاي ارتش عراقي در عمق سرزمين ايران و محاصره و اشغال شهرها داشت. آرايش دفاعي نيروهاي ايران به شيوه سنتي (يعني طبق آئين نامه هاي رسمي و بدون در نظر گرفتن احتمالات گوناگون انجام گرفته بود.)(1). در آرايش نيروها، پوشش مرز در نظر گرفته شده بود، حال آن كه بايد به صورت متحرك عمل مي شد و نيروهاي ايران با تمركز در شمال حسينيه از جبهه اهواز و خرمشهر دفاع مي كردند. بنابراين گسترش عملياتي و تاكتيكي نظامي ايران دچار نقص بود. معابر مسدود نشده بود و درك روش نياز تلاش اصلي عراق وجود نداشت. (2)

"كردزمن" دلائل عدم آمادگي جنگي ايران را در "فقدان قرارگاه فرماندهي" در مناطقي كه جنگ جريان داشت و "مستقر نبودن" توپخانه و هلي كوپترهاي تهاجمي براي كليه يگان هاي ارتش در مرز ذكر مي كند، و مي نويسد:

"ايران هيچگونه آرايش نظامي در مناطق بسيار حساس نزديک خرمشهر و آبادان نداشت. نزديک ترين لشکر ايران به منطقه عملياتي در اهواز مستقر بود که 40 تا 50 کيلومتر تا صحنه جنگ فاصله داشت."(3) وي سهولت پيشروي نيروهاي عراقي را نشانه عدم آمادگي دفاعي ايران دانسته و مي نويسد: "در واقع حتي اعلاميه هاي نظامي عراق نيز نشان مي داد كه ارتش عراق در طول يكي دو روز اول جنگ با مقاومت زيادي روبرو نشده، بنابراين تمامي شواهد حكايت دارند كه اين عراق بوده است كه با آمادگي كامل و به كارگيري نيروهاي نظامي، تهاجم همه جانبه ايران عليه ايران سازمان داد، در حاليكه ايران حتي از آمادگي دفاعي كامل برخوردار نبود".

نماينده امام در شوراي عالي دفاع، حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي

(مدظله العالي) در تشريح وضعيت دفاعي ايران و ناتواني در بهره برداري از توان و امکانات موجود گفت:

". . . از جمله شهرهايي که به شدت تهديد مي شد دزفول بود، در حالي که ما آنجا نيرو کم داشتيم و وقتي به فرماندهي ارتش مي گفتيم؛ مي گفتند نيرو کم داريم و يا نيرو و تجهيزات هر دو را با هم نداريم. درست هم بود؛ به اين معنا که آمادگي لازم را براي خودشان در اين جنگ تهيه نديده بودند. در صورتي که ابزارهاي زيادي داشتيم ولي از کار افتاده بود و مهمات زيادي داشتيم که اين ها از وجودش خبر نداشتند. افراد زيادي هم داشتيم که اين ها در پادگانها حضور نداشتند و لذا وضعمان خيلي بد بود."(4)

مقاومت نيروهاي مردمي و انقلابي به ويژه در شهرها، بسياري از كاستي ها و نواقص را جبران كرد و همين امر نقش بسيار تعيين كننده در ناكامي ارتش عراق داشت. به عنوان مثال پس از آنكه تيپ سومار لشكر 92 زرهي اهواز تنها سه روز*

---------------------

* مدت 3 روز در منابع منتشره از ارتش ذکر شده است، حال آنکه بنابر گزارش هاي ديگر تيپ سوم بدون درگيري عقب نشيني کرده است.

---------------------

در مرز در برابر لشكر 9 زرهي ارتش عراق پدافند فعال كرد، نيروهاي اين لشكر با عبور از شهرهاي بستان، سوسنگرد و حميديه در آستانه ورود به اهواز قرار داشتند كه بر اثر شبيخون نيروهاي مردمي و انقلابي به عقب نشيني مبادرت كردند و سرانجام در پشت ديوارهاي غربي شهر سوسنگرد زمين گير شدند.

ارتش عراق تيپ نيروي مخصوص را نيز مأمور تصرف خرمشهر کرد ولي به دليل مقاومت مردمي، سرانجام پس از 34 روز جنگ و گريز و با اختصاص لشكر، موفق به اشغال خرمشهر شد. مقاومت هاي مردمي علاوه بر ايجاد فاصله ميان يگان هاي ارتش عراق و ناهماهنگي در پيشروي آن ها، و ايجاد تاخير و كندي در حركت يگان هاي مهاجم، به تاخير در سقوط خرمشهر و حفظ آبادان انجاميد. (5)

دلايل ناتواني عراق براي بهره برداري از وضعيت سياسي- نظامي ايران و دست نيافتن به پيروزي "قاطع و روشن" عليرغم توضيحات و نظرياتي که ناظران و تحليلگران نظامي تا کنون ارائه کرده اند. همچنان مبهم است، اما آنچه بيشتر تأکيد مي شود «عدم وجود يک استراتژي نظامي روشن (6) است که آن را مرکز ثقل ناکامي عراق مي دانند، زيرا رفتار نظامي عراق نشان دهنده اين است که نيروهاي عراقي نمي دانستند تا چه حد بايد پيشروي کنند و اهداف آن ها مشخص نبود.(7) به همين دليل عراق با دستور توقف به ارتش در حال پيشروي، دچار يک اشتباه نظامي جبران ناپذير شد.(8) همچنين اطلاعات غلط و نادرست و اشتباه در محاسبات اوضاع داخلي ايران،(9) بخش ديگري از عوامل ناکامي عراق است که تحليلگران نظامي به آن اشاره ميکنند. در واقع آنچه که پس از تهاجم عراق، در داخل ايران روي داد "ظهور جنگ مردمي در شهرها" و "تحکيم موقعيت سياسي ايران" بود. حال آنکه عراقي ها تصور مي کردند که حمله نظامي سراسري در زمين و هوا، به مثابه يک شوک، به سقوط نظام انقلابي ايران منجر خواهد شد!

يکي از نظاميان سابق ارتش عراق بر اين باور است که رهبري عراق از روح انقلابي مردم که شاه را ساقط کرده و آماده بودند تا به دفاع از انقلاب برخيزند غافل بوده است.(10) وي معتقد است اگر رهبري عراق وضعيت داخلي ايران را به خوبي بررسي کرده بود، حمله خود را به تأخير مي انداخت و راه هاي ديگري را در پيش مي گرفت.(11) بنابراين توضيح، در واقع رهبري عراق تنها به مشاهده ظواهر و تکيه بر منابع اطلاعاتي آمريکا و غرب و اطلاعات عناصر فراري ضدانقلاب اکتفا کرده است. براي همين "قدرت پنهان ايران"(12) را درک نکرده است و از همين نقطه آسيب پذير شده است.

تنها يک هفته پس از شروع جنگ صدام در سخناني خطاب به ملت عراق اعلام کرد: "عراق به مقاصد ارضي خود نائل شده و مايل است خصومت ها را کنار بگذارد و به مذاکره بپردازد."(13) برخي از تحليلگران ارائه اين پيشنهاد را به مثابه شکست عراق ارزيابي کردند.(14) دبير کل سازمان ملل در تاريخ 22 سپتامبر1980 (31 شهريور 1359)، در شرايطي که به ايران تجاوز شده بود به دولت هاي ايران و عراق پيشنهاد کرد: "دو دولت مساعي جميله خود را در جت کمک به حل مسالمت آميز برخورد ميان دو کشور به کار بندند." روز بعد نخستين جلسه شوراي امنيت سازمان ملل برگزار شد و اولين موضعگيري خود را در قبال جنگ تحميلي اعلام کرد.(15) حاصل اين جلسه صدور بيانيه اي بود که در آن شوراي امنيت به جانبداري از عراق- در حالي که اين کشور با اقدام به زور از مرزهاي ايران عبور کرده بود- از طرفين متخاصم مي خواهد "از استفاده بيشتر از زور خودداري کنند و پيشنهاد صحيح ميانجيگري و مصالحه را بپذيرند."(16) چنان که مشخص است شوراي امنيت ضمن اجتناب از صدور قطعنامه، تنها بيانيه اي صادر کرد که در آن هيچگونه اشاره اي به نقض تماميت ارضي ايران نشده است.

جمهوري اسلامي با توجه به تردد هيأت هاي ميانجيگري و درخواست هايي که براي برقراري صلح ارائه مي شد، شرايط خود را اعلام کرد:

1 - محکوميت متجاوز

2 - عقب نشيني نيروهاي اشغالگر به مرزهاي بين المللي

3 - پرداخت غرامت

4 - بازگشت پناهندگان(17)

در وضعيتي که ارتش عراق در مناطق اشغالي مستقر بود، کليه هيأت هاي صلح ابتدا از ايران درخواست کردند آتش بس را بپذيرد! حال آنکه ايران "عقب نشيني" و "محکوميت متجاوز" را بر هر اقدام ديگري مقدم مي دانست. آنچه که بعدها امام خميني(ره) بيان کردند، مواضع بر حق ايران را نمايان ساخت.

"ايران مي گويد که تا از خانه ما بيرون نرويد و تا جرم هايي که کرده ايد معلوم نشود که شما مجرم هستيد و تا ضررهايي که به ايران زديد جبران نشود و حکم به جبران نشود، صلح معني ندارد."(18)

رهبري عراق متعاقب "نرسيدن به اهداف نظامي" و "ناکامي در تحميل صلح به ايران" پس از هفته اول جنگ؛ بيشترين تلاش نظامي خود را روي اشغال شهرهاي سوسنگرد، خرمشهر و آبادان، متمرکز کرد. ليکن مقاومت نيروهاي مردمي و سپاه و عناصر ژاندارمري و ارتش در سوسنگرد و فرمان امام براي شکستن محاصره شهر آبادان، طرح دشمن را عقيم گذاشت. تداوم مقاومت در خرمشهر توان زيادي از دشمن گرفت و اشغال اين شهر با تأخير، خسارات فراوان براي دشمن به همراه داشت. در اين مرحله بيشترين فشار ارتش عراق بر "اشغال آبادان" متمرکز شد. صدام اميدوار بود با اين اقدام و تصرف ساحلي شمالي رودخانه اروند، به حداقل اهداف خود مبني بر لغو قرارداد 1975 دست يابد. امام خميني(ره) با درکي که از ماهيت تلاش هاي سياسي - نظامي عراق در مرحله جديد داشتند. فرمان "شکستن حصر آبادان" را در تاريخ 14 آبان 1359 صادر فرمودند.(19) تشديد مقاومت در آبادان و عقب راندن نيروهاي مهاجم عراق از نخلستان هاي کوي ذوالفقاري آبادان و شکست نيروهاي عراقي در عبور از رودخانه بهمن شير، در واقع استراتژي عراق را در نقطه اصلي آن با شکست مواجه کرد.(20)

رژيم عراق که با اقدام به "جنگ تحميلي" نتوانسته بود "صلح تحميلي" را به ايران تحميل کند، دو راه حل: "عقب نشيني" يا "استقرار در مواضع اشغالي" را فرا روي خود داشت. رهبري عراق براي عقب نشيني توضيح روشني نداشت؛ زيرا بدون اينکه از تهاجم به ايران نتيجه اي کسب کرده باشد، بايد به داخل خاک عراق عقب نشيني مي کرد. استقرار در مواضع اشغالي بر پايه اين تصور که قواي نظامي ايران قادر به بيرون راندن متجاوزان نخواهند بود و اوضاع سياسي داخل ايران نيز شديدا بي ثبات است. مورد توجه قرار گرفت. صدام در توضيح اقدام خود مي گويد: "اگر تاکتيک نظامي و امنيت ارتش خودمان اقتضا نمايد که در اين سرزمين باشيم، آن را تحت اشغال خود قرار خواهيم داد."(21 ) در واقع ناتواني نظامي ايران براي حمله به نيروهاي عراق، ضامن امنيت آن ها بود؛ به همين دليل رهبري عراق تصميم به اشغال مناطق و استقرار در آن گرفت.

عراقي ها در مرحله جديد با اطمينان از " تضمين امنيت نيروهاي عراقي" در مواضع اشغالي، در انتظار تشديد بحران در داخل ايران و سرانجام مجبور شدن جمهوري اسلامي به پذيرش "صلح تحميلي" بودند. در عين حال عراقي ها براي تقويت توان نظامي و کسب حمايت هاي سياسي، بر تلاش هاي خود افزودند. طارق عزيز حداقل سه بار به فرانسه سفر کرد که يکي از اهداف اصلي اين ترددهاي ديپلماتيک دريافت هواپيماهاي ميراژ جنگنده بود.(22) سفر طارق عزيز به مسکو نيز با هدف ترميم روابط و رفع تحريم تسليحاتي عراق انجام گرفت که نتيجه مطلوبي نداشت.(23)

جمهوري اسلامي ايران پس از متوقف کردن قواي دشمن با "مقاومت و دفاع همه جانبه و مردمي" در مرحله جديد لزوما مي بايست متجاوزان را از سرزمين هاي اشغالي عقب مي راند.

تداوم استقرار نيروهاي متجاوز در مناطق اشغالي، سرنوشت سياسي بني صدر (فرمانده کل قوا) را تحت تأثير قرار داده بود، بنابراين آزادسازي اين مناطق و کسب پيروزي در جنگ مي توانست موقعيت سياسي وي را ارتقاء و بهبود بخشد. بني صدر مي پنداشت با اتکا به نيروهاي ارتش و استفاده از روش هاي کلاسيک تحت عنوان روش هاي علمي و تخصصي مي تواند اين مهم را تحقق بخشد.(24) از سوي ديگر، بني صدر که در پي حذف نيروهاي خط امام از صحنه سياسي کشور بود، راه حل هاي پيشنهادي نيروهاي انقلابي و مردمي را که در مرحله "دفاع و مقاومت" در برابر دشمن، نقش اساسي و تعيين کننده داشتند، ناديده مي گرفت.

در اين مرحله با هدف "آزادسازي مناطق اشغالي" چهار عمليات طرح ريزي و اجرا شد:

1 - عمليات نيروهاي ارتش در 23 مهر 1359 در منطقه غرب رودخانه کرخه با هدف آزادسازي اين منطقه انجام گرفت ولي تا قبل از ظهر همين روز به دليل ناکامي، به اتمام رسيد و نيروها به مواضع خود عقب نشيني کردند.(25)

2 - در سوم آبان 1359، متعاقب محاصره آبادان، نيروهاي ارتش براي شکستن محاصره اين شهر عملياتي اجرا کردند،(26) ولي بنا به دلايلي از جمله "نداشتن اطلاعات کافي و حتي اطلاعات کاذب" با ناکامي روبه رو شدند. پيدايش اين وضعيت، توان اجراي عمليات بعدي را در نيروهاي ارتش ضعيف کرد.(27)

3 - در پانزدهم دي عمليات "نصر" که بعدها به عمليات هويزه مشهور شد، در منطقه غرب رودخانه کارون با هدف آزادسازي خرمشهر اجرا شد. اين عمليات، به دليل شهادت تعداد بسياري از دانشجويان پيرو خط امام که پس از تحويل گروگان ها، عازم جبهه هاي نبرد شده بودند، اين عمليات انعکاس نسبتا وسيعي در داخل کشور و در صحنه مناقشات سياسي داشت.

4 - در بيستم دي عمليات "توکل"، با هدف شکستن محاصره آبادان و آزادسازي خرمشهر(28) انجام شد که نتيجه اي همانند عمليات پيشين داشت.

نتايج سلسله تلاش هايي که در اين مرحله انجام گرفت در بعد نظامي سبب گرديد تفکر "تهاجم گسترده" به دشمن کنار گذاشته شود. چنان که در کتاب منتشر شده ارتش جمهوري اسلامي ايران آمده است:

"پس از انجام ناموفق عمليات آفندي توکل؛ از روز 21 دي وضعيت کل منطقه عملياتي آبادان- ماهشهر به حالت قبل از اجراي حمله بازگشت و الزاما نيروهاي فرماندهي اروند وضعيت پدافندي را پذيرفتند و نيروهاي طرفين مجددا به حالت نبرد توپخانه بازگشتند و مبادله آتش به جريان خود ادامه داد و طرفين به تقويت و تحکيم مواضع پرداختند و مرحله ديگري از عمليات در جبهه ماهشهر- آبادان آغاز شد که پدافند در مواضع و اجراي تک هاي محدود و محلي بود. اين مرحله از عمليات حدود 8 ماه ادامه داشت."(29)

پيدايش اين وضعيت تا اندازه اي بديهي بود زيرا آنچه که با هدف آزادسازي مناطق اشغالي انجام گرفت بر اساس بضاعت و توان فکري و کليه امکانات نيروهاي ارتش به فرماندهي بني صدر بود. لذا پس از مواجه شدن با ناکامي جز "انديشه پدافندي" و اجراي "تک هاي محدود و محلي" راه حل ديگري تصور نمي شد. با گذشت چهار ماه از تجاوز دشمن، نيروهاي اشغالگر نيز همچنان در سرزمين هاي اشغال شده مستقر بودند و از عمليات هاي انجام شده جز اتلاف وقت و نابودي امکانات موجود- که جايگزيني آن ها عملي نبود- نتيجه اي حاصل نشد. ضمن آنکه به صورت اساسي "تفکر تکيه بر مانور زرهي"، صرفا با استفاده از تانک و نفربر، منسوخ شد، به گونه اي که پس از آن از تانک تنها براي پشتيباني نيروهاي پياده يا توپخانه استفاده شد.(30)

بني صدر که با مشاهده پي در پي ناکامي هاي نظامي، وضعيت سياسي خود را در مخاطره مي ديد، با سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و چپ هاي آمريکايي و ساير عناصر واخورده سياسي ائتلاف کرد تا آنچه را که در صحنه نظامي نتوانست به دست آورد با "گسترش دامنه مناقشات داخلي" کسب کند.(31) غائله 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران نقطه آغاز مرحله جديد منازعات سياسي بود. عراقي ها با مشاهده "بن بست نظامي" در جبهه ها و "بحران سياسي" در داخل کشور، بر صحت ارزيابي و تحليل خود از ناتواني نظامي و اوضاع داخلي ايران پافشاري مي کردند طوري که انديشه عمليات آفندي دوباره در آن ها قوت گرفت و در همين جهت ارتش عراق به دنبال اجراي عملياتي در منطقه آبادان براي اشغال اين شهر به صورت کامل بود. *

---------------------

* يکي از فرماندهان عراق در اين زمينه مي گويد: "ما تصور مي کرديم که نيروهاي ايراني از انجام يک عمليات دقيق و برنامه ريزي شده در سطحي گسترده ناتوان هستند، لذا بر موضع خود کاملا اصرار داشتيم ... ما اين ذهنيت را از شکست نيروهاي ايراني در تاريخ 5/1/1981 (16/10/1359) در هويزه به دست آورديم."

---------------------

تداوم "بحران سياسي" در داخل کشور، در حالي که جبهه هاي نبرد در وضعيتي نامطلوب به سر مي برد و امام خميني(ره) مکررا بر "اصلي بودن جنگ" تأکيد مي فرمودند، سرانجام در خرداد 1360 به درگيري داخلي مسلحانه منجر شد. امام خميني(ره)، بني صدر را از فرماندهي کل قوا خلع کردند و مجلس شوراي اسلامي "کفايت سياسي" وي را به بحث گذاشت و در نتيجه عدم کفايت بني صدر به اتفاق آرا- در زماني که نمايندگان نهضت آزادي از شرکت در مجلس خودداري کرده بودند- به تصويب رسيد.

وزير خارجه وقت فرانسه (کلودشسون) طي مصاحبه اي رسما اعلام کرد:

"اگر بني صدر از فرانسه تقاضاي پناهندگي سياسي بکند، چون فرانسه کشور حقوق بشر است! . به وي پناهندگي خواهيم داد و از او حمايت خواهيم کرد."(32)

صدام نيز در مصاحبه مطبوعاتي اعلام کرد:

"چنانچه بني صدر تمايل داشته باشد، عراق آماده پناهندگي سياسي به وي مي باشد."(33)

سرانجام بني صدر به اتفاق رجوي با کمک خلبان پيشين شاه به فرانسه متواري شدند و سازمان مجاهدين (منافقين) موجي از ترور و انفجار را به اميد براندازي نظام جمهوري اسلامي، در سراسر کشور به راه انداخت. در حادثه هفتم تير 1360 آيت الله بهشتي و 72 تن از يارانش شامل مسؤولان اجرايي کشور و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به شهادت رسيدند و در هشتم شهريور 1360 آقاي رجايي که پس از خلع بني صدر به عنوان رئيس جمهور انتخاب شده بود، به همراه حجت الاسلام باهنر در حادثه انفجار ساختمان نخست وزيري به شهادت رسيدند.

صدام که پيش از اين حوادث در ديدار با کميته حسن نيت آمادگي خود را براي برقراري آتش بس و مذاکره سياسي اعلام کرده بود، (34) پس از مشاهده وضعيت سياسي - نظامي ايران در تير 1360 در مصاحبه اي مطبوعاتي اعلام کرد:

"اگر مي خواهيد نظر ما را بدانيد، بايد بگويم، ما ترجيح مي دهيم، در حالي که جنگ ادامه دارد، با ايرانيان به قصد رسيدن به توافق به مذاکره بنشينيم. زماني که به توافق دست يابيم مي گوييم جنگ خاتمه يابد!" (35)

بدين ترتيب سال اول جنگ در وضعيتي به پايان رسيد که هيچگونه پيروزي نظامي در جهت آزادسازي سرزمين هاي اشغالي به دست نيامد و کشور در گرداب عميقي از بحران سياسي و امنيتي فرو رفته بود. بسياري از ناظران و تحليلگران دورنماي سياسي ايران را پس از حذف بني صدر و آغاز ترور و انفجار، براندازي نظام جمهوري اسلامي ارزيابي مي کردند. يکي از نشريات چاپ آمريکا در همين زمينه نوشت:

"دولتمردان متعصب ايران ضعيف تر از آن هستند که اشغالگران عراقي را از خاک خود بيرون برانند و بسياري از کارشناسان خاورميانه معتقدند که با پايان دادن به جنگ ايران و عراق، رژيم جنگ زده آيت الله خميني(ره) بايد سقوط کند. . . سقوط سران حکومت امام خميني(ره) گاهي بسيار نزديک به نظر مي آيد و رهبر رژيم کنوني با بمبگذاري هاي گروه مخالفان بسيار ضعيف شده است." (36)

بنابراين مهم ترين سوالي که بعدها فراروي ناظران و تحليل گران امور سياسي- نظامي ايران قرار گرفت و همواره در جست وجوي يافتن پاسخ مناسب آن بودند، اين بود که:

"ايران تحت چنين وضعيتي چگونه توانست ضمن "تثبيت اوضاع سياسي" روند آزادسازي مناطق اشغالي را آغاز و سرانجام جشن پيروزي را در مسجد جامع خرمشهر برگزار نمايد؟"

منبع: سيري در جنگ ايران و عراق- 6، آغاز تا پايان (سالنماي تحليلي)، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.

---------------------

مآخذ:

1 - محسن رضايي، "تجزيه و تحليل جنگ ايران و عراق"، دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران، دوره عالي جنگ، 15/4/1374.

2 - آنتوني کردزمن و آبراهام. آر. واگنر، درسهايي از جنگ مدرن- جلد دوم: جنگ ايران و عراق، ترجمه حسين يکتا، مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، ص 54. (منتشر نشده)

3 - پيشين.

4 - انتشارات سروش، مجموعه مصاحبه هاي سال 1361 و 1362، تهران، انتشارات سروش، 1366، مصاحبه حضرت آيه الله العظمي خامنه اي - رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي) درباره شهادت شهيد چمران، 12/3/1361، ص 64 و 65.

5 - محسن رضايي، "تجزيه و تحليل جنگ ايران و عراق"، دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران، دوره عالي جنگ، 15/4/1374.

6 - گزارش سفارت جمهوري اسلامي در بيروت، 1368، به نقل از مقاله روزنامه السفير، نوشته احمد زبيدي (سرهنگ سابق ارتش عراق)، 20/11/1989.

7 - پيشين.

8 - افرايم کارش، "جنگ ايران و عراق، يک تحليل نظامي "، نظريه ادلفي پيير، موسسه بين المللي مطالعات استراتژيک لندن، بهار 1987، ترجمه دفتر مطالعات و تحقيقات جنگ ستاد کل نيروهاي مسلح، 1370، ص 40 و 41.

9 - کنت آر، تيمرمن، سوداگري مرگ، ترجمه احمد تدين، تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373، ص 176 و 177، به نقل از مارنشه (رئيس وقت سازمان اطلاعاتي فرانسه).

10 - مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، از خونين شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، خرداد 1373، ص 23 و 26

11 - پيشين.

12 - جيدال- مکي ليپ، "نگرشي جديد به استراتژي عراق در جنگ خليج فارس" ترجمه عليرضا کاوه؛ مجله سياست دفاعي، شماره 2، دانشگاه امام حسين (عليه السلام)، بهار 1375، ص 33.

13 - مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، از خونين شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، خرداد 1373، ص 51.

14 - پيشين.

15 - عباس هدايتي خميني، شوراي امنيت و جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي؛ 1370، ص 69.

16 - پيشين، ص 70.

17 - وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران، "طرح سياسي جمهوري اسلامي ايران براي خاتمه جنگ"، آذر 1366، ص 1.

18 - مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، صحيفه نور: مجموعه رهنمودهاي امام خميني(ره)- جلد 16، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1361، ص 76، سخنراني 24/12/1360.

19 - مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، از خونين شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، خرداد 1373، ص 73.

20 - مأخذ 15، 22/4/1374.

21 - روزنامه ميزان، 1/7/1359.

22 - مأخذ 19، ص 185.

23 - مأخذ 19، ص 178.

24 - ابوالحسن بني صدر، روزها بر رئيس جمهوري چه مي گذرد؟ تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، 1360.

25 - محمد جوادي پور، علي نيکفرد و سيد يعقوب حسيني، ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس. - جلد اول، نبردهاي غرب دزفول، تهران، سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، 1372، ص 135 تا 139.

26 - سيد يعقوب حسيني، محمد جوادي پور، ارتش جمهوري اسلامي ايران در هشت سال دفاع مقدس- جلد سوم: اشغال خرمشهر و شکستن حصر آبادان، تهران سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران. 1373، ص 159.

27 - تيمسار اسدالله ميرمحمدي، مصاحبه با روزنامه کيهان، 25/5/1375.

28 - مأخذ 29.

29 - مأخذ 29، ص 207.

30 - خبرگزاري جمهوري اسلامي، ويژه نامه "گزارش نهمين کنگره حزب بعث درباره جنگ"، 24/2/1362، راديو بغداد، اسفند 1361.

31 - مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، از خونين شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، خرداد 1373،، ص 58 و 59.

32 - دفتر سياسي سپاه "بولتن رويدادها و تحليل"، شماره 19، 14/4/1360، خبرگزاري فرانسه 29/3/1360.

33 - وزارت ارشاد اسلامي، "بولتون بررسي مطبوعات جهان" ، شماره 89، 7/7/1360، نشريه السياسيه چاپ کويت، 21 ژوئيه 1981.

34 - ستاد تبليغات شوراي عالي دفاع، ستيز با صلح؛ به نقل از راديو بغداد، 12/12/1359. ص 123.

35 - پيشين، به نقل از مصاحبه مطبوعاتي صدام در تاريخ 22/7/1981 (31/4/1360)، ص 123.

36 - خبرگزاري پاريس نشريه "گزارش هاي ويژه" شماره 191، 5/7/1360، راديو اسرائيل، 4/7/1360، به نقل از هفته نامه نيوز ورلدريپورت

دفاع مقدس

 

به مناسبت هفته دفاع مقدس

گردآورنده: رضا کارگر

دییر علوم اجتماعی اداره آموزش و پرورش منطقه ششتمد

 

تشريح پيشروي نيروهاي عراقي

در جبهه جنوبي؛ لشکر 10 زرهي عراق تنها پس از چهار روز*

---------------------

* در منابع منتشره برادران ارتش، مدت پيشروي عراق در اين منطقه 7 روز نوشته شده است ولي اسراي عراقي از جمله برخي ز فرماندهي لشکر 10 زرهي عراق؛ زمان چهار روز را مورد تاکيد قرار مي دهند.

---------------------

پيشروي در عمق 90 کيلومتري، از شرهاني تا جسرنادري- رودخانه کرخه- و در حالي که تيپ 2 زرهي از لشکر 92 اهواز و يگان هايي از ژاندارمري را در برابر خود داشت، نيروهايش را به سرعت در پشت رودخانه کرخه مستقر کرد. نيروي لشکر 1 مکانيزه عراق نيز از معبر وصولي فکه به سمت شوش پيشروي کرد، ولي مقاومت نيروهاي تيپ 37 زرهي شيراز به همراه دو گردان از لشکر 21 حمزه، يگان هاي ژاندارمري نيروهاي بسيج و سپاه حرکت آنها را کند کرد به گونه اي که چهار روز در پشت تنگه رقابيه متوقف شدند ولي پس از يک هفته، به پشت رودخانه کرخه رسيده و در آنجا ماندند، در حالي که هيچ مانعي براي پيشروي و عبور آنها وجود نداشت.

در محور تنگه چزابه به سمت اهواز، لشکر 9 زرهي دشمن با تصرف شهرهاي بستان و سوسنگرد و ارتفاعات الله اکبر به سمت شهر اهواز پيشروي کرد. در اين محور علاوه بر نيروهاي تيپ ا3 از لشکر 92 زرهي اهواز و واحدهاي ژاندارمري، نيروهاي سپاه پاسداران نيز حضور داشتند. شبيخون نيروهاي سپاه به فرماندهي شهيد غيوراصلي موجب شد که نيروهاي عراقي از اطراف حميديه عقب نشيني کنند و خارج از شهر سوسنگرد در مواضع جديد مستقر شوند. حضور نيروهاي داوطلب از جمله نيروهاي ستاد جنگ هاي نامنظم به فرماندهي شهيد چمران در مقاومت عليه دشمن نقش موثري داشت.

در محور طلائيه- نشوه به سمت اهواز، نيروهاي عراقي که تيپ يکم از لشکر 92 زرهي اهواز را در برابر خود داشتند، به سهولت به سمت اهواز پيشروي کردند و با قطع جاده خرمشهر- اهواز، در حوالي 20 کيلومتري جنوب غربي شهر استقرار يافتند ولي نتوانستند با لشکر 9 زرهي خودشان در غرب شهر اهواز الحاق کنند.

لشکر 3 زرهي عراق نيز پس از 19 روز تلاش ناموفق تيپ 33 نيروي مخصوص براي تصرف خرمشهر- سرانجام با عبور از رودخانه کارون و سپس رودخانه بهمنشير، خرمشهر و آبادان را محاصره کرد. در اين محور علاوه بر گردان 151 دژ، بيشتر نيروهاي مردمي و سپاه در خرمشهر دست به مقاومت زدند و همين امر موجب تأخير در حرکت لشکر 3 دشمن براي عبور از رودخانه کارون و در نهايت شکست و ناکامي نيروهاي عراقي در اين محور شد.

بدين ترتيب، عراقي ها نتوانستند راه مواصلاتي منطقه جنوب را از شمال به جنوب قطع کرده و شهر اهواز را تصرف کنند و آبادان را پس از محاصره به اشغال درآورند. مقاومت مردمي؛ موانع طبيعي همچون رودخانه هاي کرخه؛ کارون و بهمنشير در کندي پيشروي نيروهاي عراقي موثر بودند.

در جبهه مياني، نيروهاي دشمن نتوانستند تنگه پاتاق را تصرف و تأمين کنند، حال آن که هسته اصلي مأموريت عراق در جبهه مياني اجراي اين مأموريت بود.

در منطقه شمال غرب، به دليل حضور ضدانقلاب، ارتش عراق تحرک خاصي از خود نشان نداد. در اين جبهه با توجه به موقعيت جغرافيايي منطقه، محدود بودن اهداف و وجود ارتفاعات و تنگه هاي مختلف، ارتش عراق با تصرف ارتفاعات سرکوب منطقه،*

---------------------

* ارتفاعات مسلط بر منطقه.

---------------------

براحتي اهداف خود را تأمين کرد. در محور قصرشيرين و سرپل ذهاب لشکر6 زرهي عراق با استفاده از جاده آسفالت، براي پاک سازي و محاصره شهرهاي قصرشيرين و سرپل ذهاب از دو جناح اقدام کرد. با وجود مقاومت نيروهاي خودي در قصرشيرين، اين شهر به محاصره دشمن درآمد که عده اي از افراد خودي عقب نشيني کرده و يا اسير شدند. لشکر 8 پياده دشمن در شمال قصرشيرين از محور دشت ذهاب وارد منطقه شد تا علاوه بر تأمين جناح چپ سپاه دوم عراق، در ازگله تا پل دوآب به سمت سرپل ذهاب پيشروي کند. لشکر 4 پياده دشمن نيز در جنوب قصرشيرين مأموريت داشت شهر گيلان غرب را تصرف کند. لشکر 8 پياده در نخستين روز حمله، وارد دشت ذهاب شد و سپس، از دو محور به سمت سرپل ذهاب و ازگله پيشروي کرد.

لشکر 6 زرهي نيز هر چند موفق به تصرف شهر قصرشيرين و پيشروي به سمت سرپل ذهاب شد، اما به دليل مقاومت هاي مردمي با مشکلات فراوان روبه رو شد.

در اين محور، لشکر 81 ارتش جمهوري اسلامي در برابر نيروهاي عراق قرار داشت، ضمن اين که نيروهاي مردمي و سپاه نيز به ويژه در شهر قصرشيرين در مقابل نيروهاي عراقي مقاومت مي کردند، ليکن سرانجام در روز چهارم، قصرشيرين سقوط کرد ولي شهر سرپل ذهاب از سقوط نجات يافت و نيروهاي دشمن در ارتفاعات اطراف (قلاويزان و کوره موش) استقرار يافتند. لشکر 4 پياده دشمن نيز به سهولت خود را به شهر گيلان غرب رساند، اما مقاومت نيروهاي مردمي در شهر و واکنش مناسب هوانيروز منجر به عقب نشيني اين لشکر از شهر شد و سرانجام، نيروهاي دشمن در ارتفاعات "بازي دراز" و بخشي از ارتفاعات "دانه خشک" که بر شهر مشرف بود، استقرار يافتند.

در محور مندلي- سومار- نفت شهر، لشکر 12 عراق با هدف تصرف شهرهاي سومار و نفت شهر، عمليات خود را با دو فلش- از "ميان تنگ" براي تصرف سومار و از شمال غرب نفت شهر براي تصرف اين شهر- آغاز کرد. نيروهاي دشمن در همان روز اول حمله وارد شهر سومار شدند. ولي در منطقه نفت شهر به دليل مقاومت هايي که انجام گرفت، با يک روز تأخير اين شهر را اشغال کردند. با توجه به توقف لشکرهاي 4 و 6 و 8 عراق، نيروهاي لشکر 12 نيز پس از تصرف شهرهاي سومار و نفت شهر از ادامه پيشروي خودداري کردند.

در محور مهران، با توجه به اهميت اين شهر به دليل نزديکي به جاده شمالي- جنوبي که منطقه جنوب را به شمال متصل مي کرد، لشکر 2 پياده ارتش عراق- تحت امر سپاه دوم شامل چهار تيپ- مأموريت خود را با هدف تصرف شهر مهران از سه محور آغاز کرد؛ يک تيپ از شمال شهر مهران به سمت تنگه کنجانچم، يک تيپ زرهي از لشکر 12 و يک تيپ پياده از لشکر 2 به سمت شهر مهران و حرکت در عمق و فلش سوم لشکر 2 به سمت ارتفاعات مرزي قلعه آويزان با استعداد يک تيپ اجرا شد. در اين محور تيپ 84 خرم آباد از مهران تا دهلران در برابر لشکر 2 عراق دفاع کرد،يگان هاي تحت امر لشکر 2روزهاي اول و دوم بدون برخورد با مانع مستحکمي، اهداف خود را تأمين کرده و در ارتفاعات دالپري و مورموري شمال دشت عباس و دهلران مستقر شدند.

اگر ارتش عراق مي توانست خط سبز را تأمين کند، اين امر به تحقق مقاصد سياسي- نظامي اين کشور کمکي مي کرد و بدين ترتيب عراق مي توانست*

---------------------

* بر اساس نظريه سرلشکر محسن رضايي با عنوان "تجزيه و تحليل جنگ ايران و عراق" در دوره عالي جنگ، در سال 1374 تنظيم شده است

---------------------

بر رودخانه اروند مسلط شود، مناطق عرب نشين خوزستان را تحت سلطه خود درآورد و خسارات اقتصادي مهمي بر ايران وارد کرده و بخش بزرگي از منافع نفتي کشور را تصرف و يا منهدم کند و در نتيجه اين توانايي هاي به دست آمده، عراق قادر بود:

1- ادعا کند که ايران را شکست داده است؛

2- قرارداد 1975 ميلادي را از موضع برتر لغو کند؛

3- با تسلط بر شمال خليج فارس و افزايش حضور نظمي در دريا و هوا، قدرتش را در منطقه افزايش دهد؛

4- بر قيمت گذاري نفت اوپک تأثير بگذارد؛

5- تأثير سياسي تعيين کننده اي بر کشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس بگذارد؛

6- به عنوان ژاندارم منطقه از موقعيت برتر برخوردار شود و از امريکايي ها امتياز لازم را اخذ کند.

عراقي ها به دليل ناکامي در تأمين خط سبز و استقرار در خط آبي، *

---------------------

* خط آبي، حد نهايي منطقه اي بود که عراق توانست تا آنجا پيشروي کند؛ به نقشه صفحه مقابل نگاه کنيد.

---------------------

از دست يابي به اهداف نظامي و مقاصد سياسي - اقتصادي خود بازماندند و اين امر موجب شکست نيروهاي عراق شد و همچنين تأکيد بر توانايي و قدرتمندي انقلاب اسلامي ايران بود.

دلايل ناکامي عراق

برتري سياسي- نظامي عراق همراه با حمله سراسري و غافل گيرانه به خاک جمهوري اسلامي ايران، هر گونه احتمال ناکامي عراق را از ميان برده بود. به همين دليل، يکي از مباحث اساسي تحليل گران و ناظران امور نظامي، علل ناکامي عراق بود. در اين زمينه گرچه تاکنون بحث مستقل و مفصلي صورت نگرفته است ولي در بحث هاي کارشناسي و تحقيقاتي که تاکنون به عمل آمده است، اين موضوع به صورت اجمال مورد اشاره و توجه قرار گرفته است که به آن اشاره مي شود.

عراقي ها در طرح ريزي، هدف گذاري و سازمان دهي تجاوز به ايران، اساسا به تحولات سياسي در داخل کشور به ويژه استان خوزستان نظر داشتند، و در ارزيابي توان نظامي ايران، امکان هر گونه مقاومت موثر را غير عملي مي دانستند. بنابراين، با بررسي رخدادها و واکنش هايي که در پي تجاوز به ايران صورت مي گرفت، مي توان دريافت که محاسبات عراق از اوضاع داخلي و ميزان مقاومت نيروهاي نظامي ايران درهم ريخت. و همين امر مرکز ثقل و نقطه آغاز ناکامي عراق بود. در واقع، قدرت اوليه تهاجمي عراق در برابر بسيج نيروهاي انقلابي و مردمي به سمت جبهه ها، رنگ باخت و استراتژي تهاجمي ارتش عراق در خرمشهر و آبادان عملا با شکست روبه رو شد. به گونه اي که ارتش عراق که براي اشغال خرمشهر تنها تيپ 33 نيروي مخصوص را در نظر گرفته بود، ناچار شد به تدريج نزديک به دو لشکر نيروي نظامي به خرمشهر گسيل کند. علاوه بر اين، در ساير زمين ها نيز عراق دچار اشتباهاتي شد که گذرا به آنها اشاره مي شود:

1- نخستين اشتباه عراق، اتخاذ استراتژي "جنگ محدود" بود که اساسا براي دست يابي به صلح کارآمد است نه براي تسليم قطعي دشمن که در جنگ عمومي و قطعي طرح ريزي مي شود به همين دليل عراق براي تأمين مقاصد سياسي و اهداف نظامي خود- که پيش از اين برشمرده شد- لزوما به جنگ عمومي و قطعي نياز داشت و يا در صورت فراهم نبودن امکان چنين جنگي مي بايست از جنگ خودداري کرد.

2- ميان تدابير تدارک نظامي عراق (سازمان، امکانات و طرح هاي نظامي) و مقاصد سياسي و اهداف نظامي اش ارتباط منطقي وجود نداشت، *

---------------------

* اين عارضه عمدتا متاثر از درک غلط از اوضاع داخلي ايران به وسيله عراق و نيز تاثيرپذيري اين کشور از ملاحظات سياسي به ويژه خواسته هاي امريکا بود.

---------------------

و بدين خاطر در تقسيم و تخصيص نيروهاي خود در مناطق مختلف دچار اشتباه شد. مانند تلاش عراق در اختصاص دادن پنج لشکر براي تأمين بغداد در جبهه مياني که موجب زمين گير شدن اين لشکرها شد؛ در اين باره به نظر مي رسد عراقي ها با دو مشکل روبه رو بودند، نخست اين که براي کليه محورهايي که به بغداد و منطقه عمومي آن ختم مي شد، بايد نيروي احتياط در نظر مي گرفتند و مرز شرقي خود را از مهران تا قصرشيرين عمق مي بخشيدند. اين مسئله سبب شد، بخشي از ارتش عراق در جبهه مياني زمين گير شود. همچنين، ارتش عراق مي بايست کليه محورهايي را که به کرکوک منتهي مي شد (مانند نوسود- حلبچه- مريوان- پنجوين) مسدود کرده و از تعرض احتمالي معارضان به اين مناطق جلوگيري مي کرد، در نتيجه؛ عراق براي تأمين منطقه جنوب- که تمام اهداف اين کشور را برمي گرفت، تنها پنج لشکر در اختيار داشت که تحت امر سپاه سوم مي بايست از مهران تا شلمچه و از معابر وصولي وارد عمل مي شدند که اين استعداد با مأموريت مورد نظر تناسبي نداشت.

3- نداشتن تجربه عملياتي و تاکتيکي سبب شده بود، حرکات ارتش عراق کند، ناهماهنگ و ارتباطات آن بسيار ضعيف باشد.(2)

4- عراق در محاسبات خود نيروهاي سپاه پاسداران و مقاومت مردمي را در نظر نگرفته بود اما حضور اين نيروها و مقاومت مردمي منجر به گشايش جبهه هاي جديدي شد که براي عراقي ها قابل پيش بيني نبود، به همين دليل نيروهايي را که براي اهداف ديگري در نظر گرفته بودند، به اين درگيري ها اختصاص دادند و همين مسئله منجر به کاهش توان ارتش عراق شد.(3)

5- توقف ارتش در حال پيشروي عراق، عدم درک اهميت سرعت مانور، عدم برخورداري از فرماندهي موثر نظامي براي هماهنگي عمليات زميني، هوايي و دريايي و عدم بهره برداري از موفقيت هاي اوليه به ويژه در روزهاي نخست جنگ، بخش ديگري از اشتباهات عراق بود.

در نتيجه پيش فرض هاي نادرست عراق، ناتواني نظامي، عدم تجربه عملياتي به اضافه ترديد در تصميم گيري*

---------------------

* صدام بعدها در مصاحبه با روزنامه اشپيگل چاپ آلمان درباره مشکلات عراق به هنگام تصميم گيري گفت: "بيشتر اوقات ما به هنگام اخذ تصميم دچار مشکلاتي هستيم که آيا بايد به پيشروي ادامه دهيم يا نه؟ چقدر و چرا؟" همچنين يک عضو حزب بعث در سال 1981 ميلادي مطالبي را بيان کرد که حائز اهميت است. وي گفته بود: "صدام به تنهايي علي رغم توصيه هاي مقامات بلندپايه حزب بعث و افسران نظامي، اصرار داشت هدف هاي نظامي عراق در جنگ با ايران محدود باشد."

(بولتن ستاد تبليغات جنگ شوراي عالي دفاع، مقاله "عراق جناح شرقي دنياي عرب"، موسسه برولينگز، 1984)

---------------------

و نيز پيش بيني نکردن مقاومت مردمي در ايران، زمينه هاي کندي و ناهم آ هنگي در پيشروي اوليه نيروهاي عراق در خاک ايران و سرانجام ناکامي آن ارتش را فراهم ساخت.

---------------------

مأخذ:

2- پيشين.

3- سرلشکر محسن رضايي، درسهاي تجزيه و تحليل جنگ اير

واکنش سياسي ايران

فضاي سياسي - اجتماعي حاكم بر كشور پس از پيروزي انقلاب اسلامي - به ويژه پس از تصرف لانه جاسوسي - اين درك و باور را به وجود آورده بود كه امريكا بر اقدامات خصومت آميز خود بر ضد ايران انقلابي خواهد افزود، به همين دليل، امام خميني در ديدار با فرماندهان سپاه ضرورت هوشياري و اجتناب از غفلت در برابر امريكا را مورد تأكيد قرار دادند و فرمودند: "قواي خودتان را مجهز كنيد و تعليمات نظامي پيدا كنيد."(1)

در پي تشديد تحركات مرزي عراق و مداخله اين كشور در امور ايران، وقوع يک بحران نظامي و جنگ احتمالي در چارچوب منافع امريكا و غرب بر ضد ايران قابل پيش بيني بود. بر همين اساس، بلافاصله پس از آغاز تهاجم عراق، امام خميني تجاوز عراق را بهاي مخالفت ايران با امريكا خواندند.(2) افزون بر اين، به دليل ماهيت ديني انقلاب، امام، تهاجم عراق و دفاع ايران را به منزله جنگ كفر با اسلام ارزيابي كردند.(3) تلقي مردم و مسؤولان از ماهيت تجاوز عراق منجر به ظهور واكنش گسترده در آنها براي مقابله با دشمن ، با هدف دفاع از انقلاب و اسلام در برابر تهاجم همه جانبه جبهه كفر و استكبار، شد. پيدايش وضعيت جديد دو نتيجه مهم در پي داشت: نخست آن كه "مقاومت و دفاع مردمي و همه جانبه" شكل گرفت؛ دوم، "راه هرگونه مصالحه و سازش" بسته شد. نتيجه اول، عملا عراق را در نخستين گام هاي تجاوز با ناكامي مواجه ساخت و روند تثبيت نظام با ايجاد انسجام دروني آغاز شد. نتيجه دوم سبب شد، اميدواري ليبرال ها براي مذاكره و پيمودن راه سازش با عراق و امريكا كم رنگ شده و از ميان برود؛ به همين دليل در عمل اين جريان به رهبري بني صدر ابتكار عمل براي مذاكره سياس را از دست داد. در عين

حال بني صدر به عنوان نخستين و تنها فردي كه به راه حل مذاكره تأكيد مي كرد، تنها 24 ساعت پس از تجاوز عراق طي سخناني گفت: "اگر مسئله، قرارداد الجزاير است، كه مي شود مذاكره كرد."(4)

تأثيرات جنگ در كشور و موضع گيري و اقدامات امام، مردم و مسؤولان سبب شد كه بر خلاف تصور امريكا و عراق - كه ايران را در صورت شروع جنگ شكست خورده ارزيابي مي كردند - روند جديدي با رهبري امام و حضور مردم در صحنه جنگ و انقلاب آغاز شود كه نتيجه آن، تحكيم انسجام و وحدت در ميان قشرهاي مختلف و افزايش حمايت از نظام جمهوري اسلامي و عقيم ساختن اهداف دشمنان بود.

---------------------

مأخذ:

1- مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، صحيفه نور: مجموعه رهنمودهاي امام خميني، جلد 10، (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)، ص 239.

2- پيشين جلد13، ص 92.

3- پيشين

4- روزنامه انقلاب اسلامي. 1/7/1359

ان و عراق، دانشکده فرماندهي و ستاد

(دافوس) سپاه، دوره عالي جنگ، 15/4/1374.

استراتژي نيروهاي انقلابي و تلاش هاي

عملكرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در صحنه هاي مختلف اعم از مبارزه با گروهك ها و عناصر وابسته در داخل - از جمله در مناطقي همچون گنبد، كردستان، بلوچستان، و خوزستان - و سپس مقاومت در برابر تجاوز عراق اساسا مبتني بر درك و تلقي سپاه از ماهيت انقلاب اسلامي و ستيزه جويي همه جانبه قدرت هاي خارجي و ضدانقلاب داخلي با آن بود. سپاه با "روحيه شهادت طلبي" و "انسجام دروني" و "خلاقيت نظامي"، از قابليت بسياري براي مقابله با تهديدات در صحنه هاي مختلف برخوردار بود. بيان امام خميني در معرفي سپاه مبني بر اين كه "اگر سپاه نبود كشور نبود." گوياترين عبارت در ترسيم نقش تعيين كننده سپاه در روند حوادث و تحولات انقلاب و جنگ است.

گرچه مأموريت مستقيم سپاه دفاع از مرزها نبود اما نيروهاي سپاه پاسداران با توجه به ويژگي هايي كه به آن اشاره شد، در كليه محورهاي جنگ به صورت مستقل و يا در كنار نيروهاي ژاندارمري و ارتش حضور داشتند. حضور مؤثر سپاه در شهرها (به دليل وضعيت بحراني) و دفاع از دست آوردهاي انقلاب، موقعيت اين نيرو را در وضعيت كاملا مطلوبي قرار داده بود. به بيان ديگر، هرگاه وضعيت نامطلوبي در منطقه اي حاكم بود، به همان ميزان سپاه از سازمان دهي و موقعيت مطلوب تري براي مقابله برخوردار مي شد؛ به عنوان مثال در منطقه كردستان و يا در خوزستان به دليل فعاليت عناصر ضدانقلاب و اقدامات ايذايي عناصر وابسته به عراق، نقش و موقعيت سپاه كاملا برجسته بود. در منطقه جنوب، تحركات گسترده ضدانقلاب در نقاط مختلف به ويژه در خرمشهر، سبب شد تا نيروهاي سپاه با دركي كه از ماهيت اين تلاش ها و احتمال وقوع جنگ داشتند،*

---------------------

* 10روز قبل از شروع جنگ، در مقر لشکر 81 جلسه اي با حضور بني صدر و فرماندهان نظامي تشکيل شد که شهيد بروجردي نيز در آن حضور داشت. سردار رحيم صفوي مي گويد: "ما در اين جلسه گفتيم عراق مي خواهد حمله کند و بني صدر شروع کرد به قهقهه زدن." فرمانده وقت لشکر 81 نيز گفت: "عراق جرأت مي کند به ما حمله کند؟! ما توي دهن عراق مي زنيم!" (سردار رحيم صفوي، جلسه "تجزيه و تحليل جنگ ايران و عراق" دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه، دوره عالي جنگ، 22/4/1374)

---------------------

نيروهاي مردمي را در اين شهر براي مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجاوزات احتمالي عراق، سازمان دهي كنند كه تأثيرات اين سازمان دهي در مقاومت 34 روزه خرمشهر*

---------------------

* البته با توجه به آغاز غيررسمي جنگ در 20 شهريور 1359 از مرز شلمچه که با مقاومت مردمي روبه رو شد و تا پايان سقوط خرمشهر ادامه داشت، در برخي نوشتارها اين مقاومت 44 روزه بيان شده است.

---------------------

در برابر دشمن اشكار شد. البته تلاش هايي كه امام خميني پيش از اين براي تشكيل بسيج و ايجاد آمادگي براي مقابله با تهاجم احتمالي امريكا يا عوامل وابسته به امريكا انجام دادند، بسيار با اهميت بود و نقش تعيين كننده اي در شكل گيري مقاومت مردمي داشت؛ امام در پنجم آذر 1385 و تنها 22 روز پس از اشغال لانه جاسوسي - با توجه به احتمال تهاجم نظامي امريكا به ايران - فرمان تشكيل بسيج با جذب، سازمان دهي، آموزش و به كارگيري نيروهاي مردمي را صادر فرمودند. امام با اين اقدام در نظر داشتند، ضمن كسب آمادگي براي رويارويي با هرگونه تجاوز نظامي، دشمنان را تهديد و از تهاجم بازدارند. ايشان در يكي از سخن راني ها فرمودند:

"مهيا شدنمان هم طوري باشد كه با اين مهيا شدن بترسند آنهايي كه خيال هجمه دارند. دشمنان بترسند از قوه شما."(1)

امام خميني همچنين با توجه به تداوم توطئه عليه ايران پس از حادثه طبس فرمودند: "سپاه 20 ميليوني كه خود را مجهز نموده اند، امروز براي فداكاري اسلامي مهيا باشند."(2)

نه روز پيش از تهاجم سراسري عراق و در وضعيتي كه درگيري در مناطق مرزي به گونه اي شديد و گسترده آغاز شده بود، امام فرمودند:

"ارتش بيست ميليوني و بسيج عمومي كه با سازمان دهي خود ملت مجهز مي شوند، آماده فداكاري در راه اسلام و كشور است."(3)

در آغاز جنگ علاوه بر ضعف نيروهاي كلاسيك در مقابله با تهاجم گسترده دشمن، بسيج نيز به دليل عدم انسجام و سازمان دهي نامناسب، نتوانست نقش اساسي در بازدارندگي ايفا كند، گرچه نيروهاي مردمي به صورت پراكنده حضور داشتند. مهم ترين دلايل عدم كارايي اوليه بسيج از "فرماندهي نادرست" - كه مورد حمايت بني صدر بود - و "سازمان دهي نامناسب" ناشي مي شد. با اين حال در پي حمله دشمن و حضور نسبتا فراگير و گسترده مردم در جبهه ها *

---------------------

* برابر گزارش ستاد عمليات جنوب (گزارش مورخه 6/4/1360، ص 1) و برابر آمار مختصري که گرفته شده بود، در ابتداي جنگ غير از سپاه و ارتش، بيش از20 گروه و سازمان و ستاد در منطقه نيرو داشتند. بديهي است اين حضور بر اساس تفکر امام (ره) مبني بر بسيج نيروهاي مردمي براي دفاع از انقلاب، شکل گرفته بود.

---------------------

و "شكل گيري مقاومت مردمي"، مرحله جديدي از حيات نظامي بسيج آغاز شد. دراين مرحله، مقاومت مردمي اساسا در شهرها شكل گرفت و سبب شد كه كليه محاسبات عراق در هم ريخته و موجب تأخير و ناهماهنگي در پيشروي نيروهاي عراقي و در نتيجه، ناكامي آنان شود. دراين دوره، گرچه نيروهاي انقلابي و مردمي در مقابله با دشمن از استراتژي طرح ريزي شده و مكتوبي پيروي نمي كردند، ليكن هسته اصلي اين استراتژي نانوشته، "ناكام كردن دشمن و متوقف ساختن او " بود. سردار رضايي در اين باره مي گويد:

"نيروهاي مردمي در مقابله با دشمن گرچه بر اساس يك استراتژي طراحي شده رفتار نمي كردند، ليكن متوقف كردن دشمن، هسته اصلي استراتژي اوليه را تشكيل مي داد، به همين دليل بر اثر مقاومت مردم علاوه بر انهدام نيروهاي دشمن، پيشروي آنها را متوقف و يا با تأخير و كندي همراه كرد."(4)

علاوه بر مقاومت عمومي مردم، ساير نيروهاي انقلابي همچون سپاه كه از سازمان دهي اوليه مناسبي برخورداربودند، برخلاف تفكر بني صدر مبني بر "دادن زمين براي به دست آوردن زمان"، استراتژي " مقاومت در هر مكان و حفظ زمين براي به دست آوردن زمان" و ايجاد تأخير در حركت دشمن را مبناي فعاليت خود قراردادند. آيت الله خامنه اي نماينده وقت امام در شوراي عالي دفاع در اين مورد اظهار داشتند:

"سپاه بسيار مؤمنانه جنگيد و با امكانات كمي كه داشت توانست در وضعيت جنگ شديدا مؤثر باشد."(5)

افزون بر تحرك فوق العاده نيروهاي مردمي و سپاه در خرمشهر كه پيشروي نيروهاي دشمن به سمت آبادان را به تأخير انداخت از سقوط حتمي آن جلوگيري کرد،(6) شبيخون نيروهاي سپاه عليه دشمن در منطقه دشت آزادگان نيز سبب شد، در وضعيتي كه نيروهاي عراقي پس از عبور از شهرهاي بستان، سوسنگرد و حميديه در آستانه ورود به شهر اهواز بودند، تا پشت شهر سوسنگرد عقب نشيني كنند.

بنابراين، در نگاهي كلي شايد بتوان گفت كه از دست دادن بخشي از مناطق مرزي و شهرها با وجود جان فشاني و مقاومت هاي مردم و نيروهاي ارتش و سپاه*

---------------------

* امام خميني(ره)- برخلاف بني صدر که تلاش مي کرد با حذف نيروهاي انقلابي ميان سپاه و ارتش جدايي بيفکند- به وحدت نيروها اعتقاد داشتند، چنان که در يک جلسه خصوصي خطاب به فرماندهان سپاه فرمودند: "اين جور فکر نکنيد که شما به تنهايي مي توانيد جنگ را جلو ببريد، يا ارتش فکر کند که به تنهايي مي تواند اين کار را به انجام برساند، با هم اين جنگ را جلو ببريد و با همديگر دفاع بکنيد." (موسسه حفظ آثار امام خميني، امام و دفاع مقدس، مجموعه خاطرات، خاطرات محمد مبلغ، تهران، 1377، ص 142)

---------------------

اساسا متأثر از بينش سياسي و نظامي بني صدر بود. ضمن اين كه ناكامي دشمن نيز درتأمين تمام مقاصد سياسي و نظامي كه منجر به شكست استراتژي جنگ برق آسا شد، بيشتر به دليل مقاومت ها و حركت هاي تأخيري ناشي از مقاومت نيروهاي مردمي و بر پايه يك استراتژي انقلابي بود. در واقع، زمين گير شدن دشمن و تأخير در پيشروي نيروهاي عراقي*

---------------------

* سرلشکر محسن رضايي، درس هاي تجزيه و تحليلي جنگ ايران و عراق؛ دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه، دوره عالي جنگ، 15/4/1374.

---------------------

نمايانگر درست بودن و موفقيت استراتژي نيروهاي انقلابي در جنگ بود. بنابراين به تأخير انداختن پيشروي دشمن - از جمله، تأخير درسقوط خرمشهر و جلوگيري از سقوط آبادان - و ايجاد شكاف بين يگان هاي ارتش عراق كه ناكامي دشمن در رسيدن به اهدافش را رقم زد، اساسا متأثر از نتايج استراتژي نيروهاي انقلابي و مردمي بود.

از نقاط قوت نيروهاي خودي، نقش محوري و تعيين كننده امام در مهار بحران، سازمان دهي ، بسيج و تهييج نيروهاي انقلابي و مردمي و همچنين حضور گسترده مردم و نيروهاي حزب اللهي ارتش بود.(7) چنان كه بعدها، امام خميني فرمودند كه عراقي ها در محاسبات خود نقش مردم و تحولي را كه در ارتش صورت گرفته است، ناديده گرفتند.

با اين حال، حضور بني صدر در رأس سيستم اجرايي كشور و نيز فرماندهي كل قوا، نبود استراتژي و طرح مناسب دفاعي و عدم آمادگي نيروهاي نظامي و همچنين، توطئه عناصر ضدانقلاب در درون ارتش از جمله معايبي بود كه سبب شد، با وجود تلاش ها و جان فشاني هاي انجام گرفته دشمن تمام مناطق مرزي - از نوسود تا فاو به طول 1000 كيلومتر - و برخي از شهرها را محاصره و يا اشغال كند.(8)

---------------------

مأخذ:

1- مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، صحيفه نور: مجموعه رهنمودهاي امام خميني، جلد 11، سخنراني امام خميني، 6/12/1358.

2- ماخذ ، جلد 11

3- مأخذ 1، جلد 11، 12/2/1359.

4- مأخذ 1، جلد 13، 21/6/1359.

5- سرلشکر محسن رضايي، درسهاي تجزيه و تحليل جنگ ايران و عراق، دانشکده فرماندهي و ستاد (دافوس) سپاه، دوره عالي جنگ، 15/4/1374.

6- روزنامه جمهوري اسلامي، 19/8/1359.

7- مأخذ 5.

8- پيشين.

دلايل توقف ارتش عراق و نظريات موجود

ارزيابي استراتژي نيروهاي انقلابي و تلاش هاي سپاه مي تواند پاسخي به اين پرسش باشد که "چه عواملي در شکست ارتش عراق تأثير داشت؟" در اين زمنيه تاکنون نظريات گوناگوني بيان شده است. که به اجمال به بخشي از آنها اشاره مي شود:

الف) پاره اي از دلايل توقف پيشروي ارتش عراق بنابر ملاحظات سياسي و برخي محاسبات غلط نظامي دشمن بود؛- که برخي از کارشناسان نظامي و اسيران عراقي آن را تأييد مي کنند- به عنوان مثال، يکي از فرماندهان لشکر 10 ارتش عراق مي گويد:

"ما براي پيشروي در منطقه غرب رودخانه کرخه، عمق محدودي را پيش بيني کرده بوديم، ليکن هشام فخري؛ فرمانده لشکر از ما سوال کرد که چرا تصرف دزفول و مسجد سليمان را در اهداف خود پيش بيني نکرده ايد؟ نقشه وضعيت هاي خود را توسعه دهيد و بايد تا آنجا پيشروي کنيم. وقتي ما طي چهار روز به سهولت به ساحل رودخانه کرخه رسيديم، اصرار داشتيم از رودخانه عبور کرده و جاده اهواز- انديمشک را قطع و به سمت انديمشک و دزفول پيشروي کنيم، ليکن فرمانده لشکر مخالفت کرد و ما احساس کرديم، تصميم فرماندهي رده بالاتر اين است که فعلا در مواضع تصرف شده متوقف شويم." (1)

در واقع، دستور توقف در اين محور به هيچ وجه با مقاومت نيروي خودي در برابر نيروهاي لشکر 10 ارتباطي نداشت، بلکه متأثر از ملاحظات سياسي و نظامي ديگر بود که در سطح فرماندهي رده بالاتر ارتش عراق مورد توجه قرار گرفته بود.

ب: عامل اصلي در کند بودن پيشروي ارتش عراق و شکست آنها، مقاومت نيروهاي مردمي در شهرها بود؛ ارتش عراق عمق 50 تا 80 کيلومتري در غرب رودخانه کرخه را- بنا به گفته اسيران عراقي- در چهار روز طي کرد، حال آنکه در محور خرمشهر فاصله هفت کيلومتري مرز تا پل را در هفت روز پشت سر گذاشت، به بيان ديگر، در منطقه غرب کرخه، ارتش عراق به طور ميانگين روزي 20 کيلومتر پيشروي کرده بود، حال آن که در محور خرمشهر روزي يک کيلومتر.

به اين ترتيب؛ مقاومت مردمي در خرمشهر، در چارچوب استراتژي نيروهاي انقلابي سبب شد، ارتش عراق که تنها يک گردان نيروي مخصوص براي اشغال خرمشهر اختصاص داده بود، نيرويي افزون بر دو لشکر به منطقه اعزام کرده و سرانجام پس از 34 روز درگيري و توقف در برابر پايداري مردم، خرمشهر را اشغال کند. با اين حال، تلفات، صدمات و ضعف روحي و در نتيجه، کندي پيشروي شدند که به سبب آن، حرکت کلي ارتش عراق نيز با ناهم آهنگي روبه رو شد و سرانجام از دست يابي به اهداف خود ناکام ماند.*

---------------------

* رژيم شاه به دليل بر عهده داشتن مأموريت دفاع از منافع آمريکا در منطقه و همچنين اعتماد امريکا به اين حکومت- که متأثر از وابستگي شديد آن بود- ايران را به انبار تسليحات تبديل کرده بود. بخش هنگفتي از ارز حاصله از افزايش قيمت نفت در سال هاي پاياني عمر رژيم صرف خريد تجهيزات نظامي شد، بنابراين، در اين زمينه هيچ گونه کمبودي در مرحله آغاز جنگ وجود نداشت و اگر مسئله اي بود، تنها در به کارگيري آنها بود.

برادران ارتشي به دليل اين که مأموريت دفاع از مرز و استقلال کشور را به عهده داشته اند و کليه امکانات موجود دفاع کشور در اختيار آنان بود، ضمن بررسي علل پيشروي عراق، نقش ارتش در مقابله با نيروهاي دشمن را مورد تأکيد قرار داده اند. و در مورد علل پيشروي ارتش عراق و استقرار در مواضع اشغالي، ب اين باور هستند که: "اگر دشمن در اين مدت پيشروي کرده است به دليل عدم برابر توازن رزمي و برتري چشمگير توان رزمي عراق در آغاز تهاجم بوده است. حداقل 1 به 10"

(جزوه منتشره از ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ايران، اداره آموزش ، نقدي بر کتاب "از خونين شهر تا خرمشهر"، سال 1373، ص 4)

در اين تحليل اساسا عنصر اصلي در پيشروي نيروهاي عراقي برتري توان رزمي عراق به نسبت 1 به 10 مورد تأکيد قرار گرفته است. برادران ارتشي در عين حال در مورد عامل توقف ارتش عراق معتقدند: "عمل اصلي توقف حمله دشمن که برابر سوابق موجود در چندين مرحله اجرا و همواره ناکام ماند؛ به کارگيري کليه ارتش شامل نيروي هوايي قهرمان و ناوگان هلي کوپتري نزاجا ]...[ که به علت عدم آسيب در طول انقلاب کماکان چهارمين قدرت جهان محسوب مي گرديد وبا حملات مداوم و شکار تانک و ترکيب قدرت آتش آن با حجم عظيم آتش توپخانه که در هر مرحله به صورت سد آتش متجلي مي گرديد و همچين به کارگيري زرهي و پياده که به سرعت بازسازي و به جبهه رهسپار مي گرديدند، اين عمل ميسر شد."

(مأخذ پيشين)

در اين جا نوعي تناقض مشاهده مي شود. بدين معنا که پيشروي ارتش عراق به دليل برتري آنها نسبت 1 به 10 ذکر مي شود ولي در مورد نقش نيروهاي ارتش به قدرت و توانايي آنها مبني بر "چهارمين ناوگان هلي کوپتري ارتش جهان" اشاره مي شود! حال آن که اگر اين ادعا اثبات شده بود مسلما ارتش عراق در تصميم گيري براي تهاجم به ايران دچار ترديد مي شد.

---------------------

اين کندي حرکت و پيشروي ارتش عراق در ساير محورهايي که شهرها و مقاومت مردمي سر راه او بودند نيز ديده مي شود؛ مثل آبادان، بستان، سوسنگرد، حميديه و گيلان غرب.

---------------------

1- مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، نوار مصاحبه فرمانده اسير عراقي.

 

دفاع مقدس

 

به مناسبت هفته دفاع مقدس

گردآورنده: رضا کارگر

دییر علوم اجتماعی اداره آموزش و پرورش منطقه ششتمد

 

 

آمريکا

نگراني امريكا و كشورهاي منطقه از تأثيرات پيروزي انقلاب اسلامي در منطقه و احتمال وقوع بحران و تزلزل در درون اين كشورها و همچنين ناتواني امريكا در نفوذ و تأثيرگذاري بر مواضع ايران و به ويژه تلاش براي آزادسازي گروگان هايش كه در لانه جاسوسي گرفتار شده بودند، منجر به حمايت امريكا از تهاجم نظامي عراق به منظور اعمال فشار بر ايران شد.

اعتماد به پيروزي عراق در يك "جنگ محدود و برق آسا"*

---------------------

* کيسينجر وزير خارجه اسبق امريکا در مورد حمله عراق چنين پيش بيني کرد: "جنگ حداکثر ظرف 10 روز با پيروزي عراق پايان خواهد يافت."

---------------------

مورد توجه و ملاحظه كشورهاي منطقه نيز بود. ضمن اين كه احتمال تضعيف و تعديل جمهوري اسلامي به عنوان بخشي از نتايج تهاجم عراق، كشوهاي منطقه دار به حصول نتيجه اميدوار كرده بود و لذا حمايت خود را از عراق دريغ نداشتند، به گزارش نشريه ژون آفريك 45 روز پيش از شروع حمله عراق، دولت سعودي گزارشي محرمانه از اوضاع سياسي، نظامي و اقتصادي ايران را به هنگام بازديد صدام از عربستان به وي هديه كرد.

بنابراين، توافق كلي در سطح منطقه براي حمايت از تهاجم عراق به صورت محدود و كوتاه مدت وجود داشت. امريكايي ها كمترين نتيجه اي را كه به صورت كوتاه مدت - در پي حمله عراق به ايران - براي خود پيش بيني مي كردند، آزادسازي گروگان هاي امريكايي و در درازمدت، گرايش دوباره ايران به سمت امريكا به منظور دست يابي به سلاح و قطعات براي ادامه جنگ در برابر عراق بود. به همين دليل، كارتر در روز دوم جنگ گفت:

"جنگ ايران و عراق ممكن است به آزادي گروگان هاي امريكايي منجر شود. جنگ مي تواند ايران را در مورد لزوم صلح و قبول قوانين بين المللي متقاعد نمايد. خبرهاي رسيده حاكي از تمايل شديد ايرانيان براي حل اختلافات با ما مي باشد." (1)

ادموند ماسكي وزيرخارجه وقت امريكا نيز در مجمع عمومي سازمان ملل گفت:

"امنيت ايران و ثبات منطقه به وجود يك ايران يكپارچه و نيرومند و مستقل بستگي دارد.*

---------------------

* چند روز بعد وزير خارجه وقت عربستان، سودالفيصل، در يک موضع گيري گفت: "تجزيه ايران نه به سود منطقه خليج فارس است و نه به سود عربستان سعودي."

---------------------

اگر ايران بخواهد به تعهداتش عمل كند، بايد گروگان ها را آزاد كند. رهايي گروگان ها به تحريم هاي ايران خاتمه مي دهد و آثار گوناگوني به جاي خواهد گذاشت. امريكا آماده است پس از آزادي گروگان ها بر اساس احترام متقابل و برابري، كليه مسائل حل نشده و سوءتفاهم هايي كه ايران و امريكا را جدا ساخته، مورد رسيدگي قرار دهد."(2)

اظهار نظر مقام هاي امريكايي به ويژه تأكيدشان بر "يكپارچگي ايران" تنها سه روز پس از آغاز جنگ، نمايانگر تغيير موضع آنها بود. امريكايي ها پيش بيني مي كردند كه ايران بر اثر فشارهاي وضعيت جديد به دليل نياز به حمايت هاي سياسي و تسليحاتي، الزاما مناسبات خود را با امريكا عادي خواهد كرد، چنان كه رئيس جمهور وقت امريكا اعلام كرد:

"ايالات متحده خواهان برقرار كردن روابط عادي خود با ايران است زيرا در اين برهه زماني اين اقدام به نفع طرفين است ... ما بسيار محتاط بوده ايم و سعي كرده ايم به ايران بفهمانيم كه ما بي طرف مي مانيم و هيچ اقدامي جهت تنبيه ايران انجام نمي دهيم و فقط مي خواهيم گروگان ها را آزاد کنيم."(3)

ناکامي عراقي و آشکارشدن توانايي هاي نظامي و قابليت سياسي ايران در مهار کردن بحران، بيش از همه در تغيير موضع امريکا نقش داشت. بي گمان، اگر تهاجم عراق به نتيجه مي رسيد و يا اوضاع به گونه اي اساسي در ايران تغيير مي کرد، موضع امريکا با توجه به واقعيات موجود، به گونه اي ديگر ظاهر مي شد.

در عين حال، سياست امريکا در برابر ايران در کمند گروگان ها گرفتار بود لذا دراين وضعيت، مواضع دمکرات ها بيشتر معطوف به تلاش براي آزادي گروگان ها و درنتيجه پيروزي در انتخابات بود. امريکا اميدوار بود با گرفتار شدن ايران در جنگ، معضل گروگان ها حل و فصل شود. موضع جمهوري خواهان نيز قابل توجه بود، چنان که کيسينجر طي تحليلي اعلام کرد:

"پيروزي هر يک از دوطرف درگير در جنگ ايران و عراق موجب بروز مشکلات مختلفي براي منافع امريکا مي شود."(4)

ريگان نامزد جمهوري خواهان در انتخابات رئيس جمهوري امريکا در نطق انتخاباتي خود با حمله به سياست هاي کارتر اعلام کرد:

"آنچه اکنون در ايران و عراق رخ داده، نتايج سياست هاي دولت کارتر ظرف سه تا شش ماه گذشته است. عدم قاطعيت سياسي خارجي و ضعف توانايي نيروي دفاعي امريکا قابل سرزنش است اوضاع بسيار خطرناک است و بدبختانه مي تواند تأمين نفت جهان غرب را در معرض تهديد قرار دهد."(5)

اظهارات جديد مقام هاي امريکايي براي عراقي ها مفهوم خاصي داشت؛ در واقع؛ اين موضع گيري ها برداشت و باورهاي عراق را در مورد اهداف امريکا در جنگ و وعده هايي که براي تشويق و ترغيب اين کشور (عراق) براي تهاجم به ايران به سران بعثي داده بود، عميقا تحت تاثير قرار داد.

---------------------

مأخذ:

1- نقل از خبرگزاري رويتر

2- مأخذ 4، به نقل از خبرگزاري رويتر.

3- پيشين، به نقل از راديو آمريکا.

4- روزنامه کيهان، 10/7/1359

5- خبرگزاري پارس، «گزارش ويژه» 7/7/1359، به نقل از راديو آمريکا، 6/7/1359.

6- روزنامه اطلاعات، 5/7/1359.

شوروي

تهاجم عراق به ايران - گذشته از نتايج و عوايدي که مي توانست براي روس ها در بر داشته باشد- سياست خارجي شوروي را در برابر وضعيت دشواري قرار داد. استاد آکادمي وزارت خارجه شوروي "جنريک ترو فيمنکو" در مورد پيچيدگي جنگ ايران و عراق مي گويد:

"اين يک درگيري بسيار پيچيده است و شايد پيچيده ترين منازعه اي باشد که تاکنون درجهان سوم رخ داده است."(1)

از نگاه مسکو، ايران که با انقلاب ضد امپرياليستي از مدار سياست امريکا خارج شده و براي حفظ استقلال خود در ستيز با آن کشور بود، در يک سو قرار داشت و اين، يک امتياز مهم و استراتژيک براي روس ها محسوب مي شد؛ در سوي ديگر، عراق به عنوان يک متحد سنتي با سيستم نظامي کاملا وابسته به مسکو قرار داشت که در صف بندي سياسي منطقه به سود مسکو و در جبهه اعراب راديکال عمل مي کرد. ضمن اين که بسيار روشن بود که عراق در چارچوب سياست و منافع امريکا، ايران را مورد تهاجم قرار داده است. در چنين وضعيت دشوار سياسي دستگاه سياست خارجي شوروي در واکنش هاي اوليه نسبت به جنگ و به ويژه از سال هاي 1980 تا 1982 ميلادي (1359 تا 1361) مسائل و مفاهيمي را مورد تأکيد قرار داد که بيشتر حاوي "بي طرفي کامل" و "درخواست پايان جنگ از طريق مذاکره و راه هاي مسالمت آميز بود. *

---------------------

* برژنف در اين باره گفت: "ما قصد مداخله در جنگ ايران و عراق را نداريم. ما خواستار حل سياسي هر چه سريع تر آن هستيم." (خبرگزاري پارس، "گزارش هاي ويژه" 17/7/1359، به نقل از خبرگزاري فرانسه)

---------------------

همچنين دستگاه تبليغاتي شوروي براي فراخواني ايران و عراق جهت پايان دادن به جنگ، بر بهره برداري طرف سوم و از بين رفتن امکانات دو کشور، تأکيد مي کرد. در واقع بهره برداري امريکا از اوضاع متشنج منطقه براي افزايش حضور در منطقه، به لحاظ منافع استراتژيک به زيان شوروي بود. لذا آنها همواره بر اين مسئله پافشاري مي کردند.

اعلام تعليق فروش سلاح به عراق - که براساس قرار داد دو طرف اجرا مي شد- آشکارترين موضع و اقدام شوروي براي نماياندن مخالفت خود با تهاجم عراق به ايران بود همچنين علي رغم سفر طارق عزيز معاون نخست وزير عراق به شوروي، روس ها موضع مشخصي را در حمايت از عراق اعلام نکردند و اين سفر نيز تأثيري در ارسال دوباره سلاح به عراق نداشت. البته با توجه به مقدار سلاح هايي که پيش از جنگ، به عراق واگذار شده بود، اين اقدام شوروي تأثير جدي و تعيين کننده اي در کاهش توان نظامي عراق نداشت، ضمن اين که بنابر گزارش هاي خبر گزاري ها، برخي سلاح هاي روسي از طريق اروپاي شرقي در اختيار عراق قرار مي گرفت .

در واقع، مواضع و رفتارشوروي در برابر عراق، تلاش جديدي روس ها براي جذب ايران و تحکيم روابط با آن کشور بود.(2) روس ها معتقد بودند که گرچه عراق به لحاظ نظامي بر ايران برتري دارد و اوضاع در داخل ايران نابسامان است ولي اين وضعيت به هيچ وجه نشانه تسهيل پيروزي عراق نخواهد بود. شوروي ها با تحليلي که از اوضاع انقلابي حاکم بر کشور و پايگاه مردمي انقلاب داشتند، بر اين باور بودند که جنگ به هيچ وجه منجر به از پا در آمدن انقلاب و جابجايي قدرت در داخل کشور به سود امريکا نخواهد شد، بلکه سياست ضد امريکايي ايران را تشديد خواهد کرد.

بر پايه اين تحليل، روسها اميدوار بودند تحولات حاصله از تشديد خصومت ايران و امريکا منجر به تمايل ايران به سوي همسايه شمالي - از طريق واگذاري سلاح و تجهيزات - شود. طبعا رسيدن به چنين نتيجه اي علاوه بر آن که امتيازات سياسي - استراتژيکي در اختيارات شوروي قرار مي داد، مي توانست مواضع ايران در مورد نهضت مردم مسلمان افغانستان را به نفع روسيه تعديل کند.

بدين ترتيب هسته مرکزي سياست خارجي شوروي درباره جنگ تحميلي در سال هاي 1980 تا 1982 ميلادي - که به "سياست بي طرفي " مشهور شد.(3) اين نکته را مورد توجه داشت که روس ها ضمن حفظ عراق در مدار سياست شوروي، ايران را نيز جذب کرده و بدين ترتيب موقعيت خود را در منطقه در برابر امريکا بالا برده و تثبيت کنند.

---------------------

مأخذ:

1- محي الدين مصباحي، مقاله چهارچوب مواضع شوروي، دبيرخانه کنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع، بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، جلد دوم، (تهران: چاپ اول، 1368)، ص 224

2- پيشين

3- مأخذ 1، ص 222

سازمان ملل

واکنش سازمان ملل در برابر تجاوز عراق به ايران - در مقايسه با موضع گيري اين سازمان در برابر تجاوز عراق به کويت که بسيار متفاوت بود- نشان مي داد که بيشتر اعضاي شوراي امنيت جمهوري اسلامي ايران را به دليل برخورداري از ماهيت ديني، انقلابي و استقلال در سياست خارجي و ارائه نگه داري گروگان هاي امريکايي،محکوم به تحمل هرگونه مجازات مي دانستند! بر پايه اين برداشت مي توان موضع کاملا جانب دارانه شوراي امنيت از عراق را روشن کرد.

بلافاصله پس از حمله سراسري عراق به جمهوري اسلامي ايران دبير کل وقت سازمان ملل (کورت والدهايم) به ايران و عراق پيشنهاد کرد براي حل مسالمت آميز اختلافات ميان دو کشور تلاش کنند، ولي پاسخي دريافت نکرد. يک روز پس از اين پيشنهاد بنا به درخواست دبيرکل سازمان ملل، شوراي امنيت تشکيل جلسه داد و نخستين موضع گيري خود را در مورد جنگ اعلام کرد.(1) نتيجه اين جلسه، بيانيه رئيس شورا بود که در آن نسبت به "برخورد" ايران و عراق اظهار نگراني شده بود همچنين از دوطرف درخواست شده بود، از کليه اقدامات مسلحانه دست بردارند و اختلاف را از صلح آميز حل کنند.(2)

ارزيابي نخستين واکنش سازمان ملل که با صدور بيانيه اي آشکار شد، ميزان پايبندي و بي طرفي سازمان ملل را در اجراي منشور اين سازمان و به رسميت شناختن حق دفاع براي اعضا نشان داد. شوراي امنيت در حالي اين بيانيه را صادر کرد که شدت درگيري مستلزم صدور يک قطع نامه بود.(3) در اين بيانيه هيچ اشاره اي به مواد منشور نشد و به جاي لفظ "جنگ" از کلمه "برخورد" استفاده شده بود. در اين بيانيه از گسترش فرايند "برخورد" اظهار نگراني شده بود ولي هيچ گونه اقدامي براي پيش گيري و يا مقابله با آن پيش بيني نشده بود.(4) در هر صورت، اين بيانيه واکنش جدي طرفين را در پي نداشت.(5) زيرا عراق در حال پيشروي در خاک ايران بود و ايران نيز که نقش قدرت هاي بزرگ را در اقدام عراق مشاهده مي کرد، اقدامات بين المللي نااميد بود.

در واقع، سازمان ملل با اتخاذ چنين مواضعي به صورت آشکار و ملموس ضمن ناديده گرفتن تجاوز عراق به ايران، موقعيت عراق را تحکيم کرده و زمينه اي مناسب راجهت ادامه تجاوز و بهره برداري از اوضاع حاکم بر جنگ براي اين کشور فراهم مي کرد، در اين حال، با وجود ضرورت تشکيل جلسه شوراي امنيت، نماينده عراق نيز به بهانه عدم حضور وزير خارجه کشورش، عملا مانع از تشکيل اجلاس مي شد.

سرانجام، هفت روز پس از تهاجم عراق و تنها به دليل احتمال مسدود شدن تنگه هرمز و گسترش دامنه جنگ در تاريخ 28 سپتامبر 1980 (6/7/1359) جلسه شوراي امنيت تشکيل شد و قطع نامه 479 با جانب داري از عراق به تصويب رسيد. دراين قطع نامه ضمن اظهار نگراني عميق از وضعيت رو به گسترش ميان ايران و عراق، آمده است:

"1 - از ايران و عراق مي خواهد بلافاصله از توسل بيشتر به قوه قهريه بپرهيزند و اختلافات خود را مسالمت آميز طبق اصول عدالت و حقوق بين المللي حل نمايند.

3 - از هر دو کشور مي خواهد هرگونه پيشنهاد ميانجي گري يا سازش با توسل به سازمان هاي منطقه اي را که مي تواند منشور را تسهيل سازد، بپذيرند.

4 - از تلاش هاي دبيرکل و پيشنهاد وي در مورد بهبود اين وضعيت پشتيباني مي کند.

5 - از دبيرکل مي خواهد ظرف 48 ساعت، گزارش به شورا ي امنيت تسليم نمايد."(6)

چنان که مشهود است، شوراي امنيت با صدور قطع نامه 479 بدون توجه به حقوق ايران، محکوم کردن متجاوز و خواهان پايان بخشيدن به درگيري ها و حل اختلافات از راه مسالمت آميز شد. بدين ترتيب، تلاش هاي سازمان ملل بيشتر در چارچوب سياست هاي امريکا پيگيري مي شد و اين کشور نيز طبعا مايل به تداوم فشار بر ايران بود.

---------------------

مأخذ:

1- عباس هدايتي خميني، شوراي امنيت و جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1370) صص 70-69

2- پيشين

3- مأخذ 1.

4- پيشين.

5- پيشين.

6- مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ، روزشمار جنگ ايران و عراق، کتاب چهارم، هجوم سراسري، نوشته مهدي انصاري و حسين يکتا، (تهران، 1372)، ص 184

بازتاب جنگ در رسانه ها

در پي پيدايش وضعيت جديد در جنگ و رکود حاکم بر جبهه ها - از نيمه آبان 1359 - رسانه هاي خارجي و صاحب نظران محافل سياسي و نظامي درباره اهداف عراق و علل ناکامي اين کشور به ارائه تحليل پرداختند. روزنامه گاردين در مورد محاسبات غلط عراق، نوشت:

"نيروهاي عراقي مجبورند خود را براي يک جنگ بلند مدت آماده سازند، ولي اين موضوع جزيي از برنامه اوليه آنها نبوده است. آنچه مي توان از برنامه هاي عراقي ها حدس زد، نادرستي محاسبه آنها توأم با نوعي فريب خوردگي است به تدريج سرعت پيشروي عراق کاهش يافت و در پاره اي موارد کاملا متوقف ماند. صدام به اشتباه، مبناي استراتژي خود را شورش اعراب ]خوزستان[ قرار داده بود، در حالي که هيچ گونه طغياني از جانب آنها مشاهده نشد. سؤالي که باقي مي ماند، اين است که آيا رئيس جمهور عراق مي تواند بهانه اي منطقي براي توجيه شکست برنامه هايش ارائه کند؟"(1)

راديو لندن نيز طي تفسيري، از نتايج ناکامي عراق گفت:

"اين که عراق موفق نشد به يک پيروزي سريع نائل گردد، بسياري از ناظران را به اين نتيجه رسانده ]است[ که دولت صدام با مشکلات سياسي بزرگي روبه رو خواهد شد. کارشناسان غربي معتقدند که پيشرفت جنگ بسيار کند بوده و ارتش عراق کفايت و کارآيي چنداني از خود نشان نداده است."(2)

روزنامه ستاره سرخ مسکو در مورد پيش فرض هاي غلط عراق نوشت:

"رهبران عراق که تهاجم را در سطح وسيعي آغاز نمودند، فکر مي کردند که ارتش اين کشور به سرعت پيشروي خواهد کرد. اين محاسبات ظاهرا بر اساس تصوري که از ارتش ايران به سبب نداشتن فرماندهي و نزول انضباط و نداشتن قطعات يدکي سلاح هاي امريکايي، ياراي مقاومت ندارد، پايه گذاري شده بود. آنها همچنين تصور مي کردند، با شکست نظامي رژيم ايران نيز دوام نيافته و قطعه قطعه خواهد شد. از نحوه پيشرفت در جبهه ها کاملا روشن مي گردد که نيروهاي ايراني همچنان به مقاومت سرسختانه - بدون توجه به صدمات روزهاي اول جنگ - ادامه مي دهند. هدف اعلام شده جنگ نيز در حال تغيير است؛ ابتدا عراق مدعي بخش کوچکي از اراضي قسمت شرقي رودخانه شط العرب اروندرود بود، ولي اکنون مطبوعات عراق نقشه اي چاپ مي کنند که در آن استان خوزستان - که در بغداد به آن عربستان نام داده اند - جزء سرزمين عراق محسوب مي شود."(3)

سادات، رئيس جمهور مصر نيز در مصاحبه اي با مجله اشپيگل در مورد علت و اهداف تهاجم عراق به ايران، گفت:

"جنگ ايران و عراق را صدام به دليل سوءاستفاده از روش تدافعي امريکا آغاز کرده است. انگيزه صدام تسلط کامل بر شط العرب ]اروندرود[ و رهبري کامل منطقه بود. ولي تصور مي کرد که ارتش ايران از بين رفته و [ارتش عراق] مي تواند ظرف يک هفته پيروز شود، ولي امروز متوجه شده که در لجن فرو رفته و سال ها از آن بيرون نخواهد آمد ... توازن خاور نزديک بيش از پيش در مخاطره افتاده است."(4)

راديو امريکا طي تحليل درباره تأثيرات ناشي از پيروزي احتمالي عراق گفت:

"محافل سياسي اتفاق نظر دارند که اگر عراق به سرعت بر ايران پيروز مي شد، صدام تقويت شده و رؤياي او که رهبري جهان عرب است، محقق مي گرديد. ولي اکنون احتمال پيروزي کمتر از پيش است و هرچه زمان بيشتر مي گذرد، احتمال وقوع فاجعه در عراق بيش از پيش افزايش مي يابد."(5)

خبر گزاري رويتر نيز با بيان اهداف اعلام نشده عراق مبني بر سقوط حکومت جمهوري اسلامي و تصرف منطقه نفتي خوزستان به عنوان مقدمه اهداف درازمدت اين کشور براي تسلط بر منطقه خليج فارس، گزارش داد:

"پس از دوازده روز جنگ و در گل ماندن ارتش عراق در خوزستان، ايلام و کرمانشاه، احتمال به دست آوردن اين اهداف بعيد به نظر مي رسد."(6)

خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز به نقل از روزنامه گاردين گزارش داد:

"به نظر مي رسد حمله فراق به ايران بر محاسبات غلط پايه گذاري شده است. يک مبارزه کوتاه و شديد مي توانست بخشي از مشکلات عراق را فورا حل کند، ولي درگيري طولاني مشکلات اين کشور را بيش از پيش برملا خواهد کرد."(7)

در رسانه هاي خارجي و در تحليل هاي اظهارشده از سوي صاحب نظران و کارشناسان امور جنگ ايران و عراق هيچ اميدي به کسب برتري نظامي ايران بر عراق - به لحاظ اوضاع سياسي - نظامي کشور وجود نداشت، با اين حال، قابليت نظامي عراق نيز براي ايجاد تحولي نظامي زير سؤال رفته بود و همين امر، آينده روند تحولات نظامي را تا اندازه اي در پرده اي از ابهام قرار مي داد.

---------------------

مأخذ

1- خبرگزاري پارس. «گزارش هاي ويژه» نشريه 225، به نقل از راديو لندن، 7/8/1379.

2- خبرگزاري آسوشيتدپرس، راديو لندن، 8/8/1359.

3- بولتن سفارت جمهوري اسلامي ايران در مسکو، 8/8/1359

4- خبرگزاري پارس، «گزارش هاي ويژه» نشريه 252، 5/9/1359

5- خبرگزاري پارس، «گزارش هاي ويژه» نشريه 227، 10/8/1359

6- خبرگزاري پارس، «گزارش هاي ويژه» 12/7/1359

7- روزنامه ميزان، 12/7/1359، به نقل از خبرگزاري فرانسه.

پس از ناکامي اوليه عراق

دست نيافتن عراق به نتايج قطعي و روشن در هفته نخست جنگ، نشان دهنده ناکامي و شکست عراق در رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده بود و اين موضوع مورد تأکيد ناظران و کارشناسان مسائل جنگ و منطقه نيز قرار گرفت. اما صدام به ناچار بخش دوم سناريوي جنگ را پيش از دست يابي به تمامي اهداف نظامي اش مطرح ساخت و اين چيزي جز درخواست برقراري آتش بس و گرفتن زمان براي تحکيم مواضع نبود. صدام درخواست آتش بس و مذاکره مستقيم را با تأکيد بر به رسميت شناختن حق حاکميت عراق بر شط العرب ]اروندرود[ و سه جزيره کوچک در تنگه هرمز، مطرح کرد و سپس که به سود او تنظيم شده بود پاسخ مثبت داد. در اين حال، طارق عزيز معاون نخست وزير عراق نيز در پاريس گفت:

"ما به شرطي آماده مذاکره با ايران هستيم که دولت ايران به حاکميت ما بر شط العرب ]اروندرود[ و سرزمين هايي که چند روز پيش آزاد ساخته ايم، احترام گذارد."(1)

در واقع، عراقي ها به نام مذاکره و صلح، در نظر داشتند، شرايط خود را بر ايران تحميل کنند؛ "طارق عزيز" آشکارا اعلام کرد که ايران علاوه بر پذيرش حاکميت عراق بر رودخانه اروند، بايد تمام مناطقي را که عراق با تجاوز به خاک ايران اشغال کرده است؛ به اين کشور واگذار کند. خودداري ايران از پذيرش "صلح تحميلي" - در حالي که دشمن در خاک جمهوري اسلامي ايران حضور داشت- عراق را در وضعيتي دشوار قرار داد. ناتواني عراق از تأمين تمام اهداف نظامي خود، سبب شد، اين کشور آنچه را در ميدان جنگ به دست نياورده بود، در پشت ميز مذاکره طلب کند. گاردين در مورد پيدايش اين وضعيت نوشت: "امتناع پيش بيني نشده ايران از پذيرفتن آتش بس سازمان ملل متحد، صدام را در موقعيت سختي قرار داده است، اين موقعيت تا وقتي ايران به فعاليت هاي نظامي- که دور از انتظار است- ادامه مي دهد، سخت تر و سخت تر خواهد شد."

از سوي ديگر، نشانه بن بست، در جنگ به دليل پيروز نشدن عراق در اثر مقاومت ايران در برابر تهاجم آن کشور و نيز مهار کردن بحران ناشي از جنگ با تدبير امام و همت نيروهاي انقلابي و پيش بيني احتمال گسترش و تداوم جنگ، دمکرات هاي امريکا را - در آستانه انتخابات رياست جمهوري آن کشور- با وضعيت دشواري مواجه ساخت.

تداوم جنگ و تأثير آن بر افزاي قيمت نفت همراه با بمباران جزيره خارک به وسيله؛ هواپيماهاي عراق و تهديد ايران به بستن تنگه هرمز و کاهش تردد کشتي ها در خليج فارس، وضعيت خاصي را در منطقه حاکم کرد، در پي اين تحولات، کارتر بلافاصله اعلام کرد که براي بازماندن تنگه هرمز با ساير کشورها تماس گرفته است. (2)

عراقي ها نيز از گسترش جنگ و افزايش فشار امريکا به عراق براي پايان بخشيدن به جنگ نگران بودند، به همين دليل طارق عزيز اعلام کرد:

"عراق تمام تلاش خود را براي تغذيه نفتي کشورهاي غربي انجام مي دهد." (3)

در اين حال، امريکا براي مهار اوضاع، پايگاه خود را در جزيره "ديه گو گارسيا" فعال کرد و به نيروهاي "واکنش سريع" براي انتقال به منطقه آماده باش داد. همچنين کارتر اعلام کرد:

"در صورت لزوم؛ ما از ملت خود خواهيم خواست که نيرويي متشکل از داوطلبان به خليج فارس اعزام نمايد." (4)

سناتور "جاکوب ويتس" نيز در جلسه اعضاي کنگره امريکا در کاخ سفيد گفت:

"امريکا از متحدانش انتظار دارد که در عمليات حفاظت از منابع نفتي در خليج فارس شرکت داشته باشد، هر چند توانايي نظاميشان کمتر از امريکا باشد."(5)

شوروي ها که اقدامات امريکايي ها را با دقت تحت نظر داشتند، نگراني خود را از پيدايش وضعيت جديد در منطقه اعلام کردند. در اين باره، برژنف گفت:

"نه عراق و نه ايران از انهدام متقابل، خونريزي و آسيب زدن بر اقتصاد يکديگر بهره اي نخواهيد برد، فقط طرف سوم است که منتظر بهره برداري است. ايران و عراق هر دو روابط دوستانه اي با شوروي دارند. برخي مي کوشند اين نبرد را به سود خود جهت دهند و کنترل خود را بر نفت خاورميانه برقرار سازند و روياي تبديل ايران را به پايگاه نظامي و ژاندارم امپرياليسم در سر مي پرورانند."(6)

عراقي ها که به صورت کامل به اهداف خود نرسيده بودند، از مواضع و اقدامات اخير امريکا عميقا نگران بودند؛ " نعيم حداد"، رئيس مجلس عراق در مصاحبه با روزنامه کويتي السياسيه گفت:

"عراق دلايلي در دست دارد که کره جنوبي و ژاپن با تصويب ايالات متحده سرگرم تحويل مقادير معتنابهي قطعات يدکي به ايران، به ويژه نيروي هوايي اين کشورند."(7)

وي سپس با موضع گيري عليه امريکا و همسو با موضع شوروي ها، با اظهار نگراني از لغو تحريم ايران و کمک به اين کشور و در نتيجه، تداوم جنگ اعلام کرد:

"عراق سعي دارد، جنگ را در ابعاد محدود حفظ کند، ليکن ابرقدرت ها سعي در گسترش آن دارند."(8)

در اين ميان، حمله اسرائيل *

---------------------

* ابتدا اسرائيلي ها اين حمله را به ايران نسبت دادند ليکن بعدا وزير دفاع عراق اظهار داشت: "عراق متقاعد شده است که حمله از سوي اسرائيل انجام گرفته است."

---------------------

به رآکتور اتمي عراق- که با همکاري فرانسوي ها ساخته شده بود. بر نگراني هاي عراق افزود. افزون بر اين؛ تلاش امريکا براي آزادي گروگان ها و مبادله آنها با قطعات يدکي، عراق را به بازنگري اساسي در استراتژي و تحرکات خود واداشت.*

---------------------

* در اين زمينه در صفحات بعد توضيح لازم ارائه خواهد شد.

---------------------

پيام ادموند ماسکي، وزير خارجه امريکا به شهيد رجائي، نخست وزير ايران به منزله تلاش امريکا براي مذاکره با ايران به منظور آزادسازي گروگان هاي امريکايي بود. ماسکي در پايان پيام خود ضمن تأکيد بر بي طرفي امريکا نوشته بود:

"درک موضع امريکا توسط ايران براي ما مهم است."(9)

در اين ميان، اظهارات وزير خارجه امريکا (ادموند ماسکي) نخستين اعتراف رسمي امريکا بر پذيرش انقلاب اسلامي و آمادگي امريکا براي عادي سازي مناسبات بود. وي گفت:

"امريکا هرگز کوچک ترين قصدي براي اشغال ايران نداشته و ندارد. ما به حقانيت انقلاب اسلامي معتقد و آماده ايم با ايران پيرامون مناسبات دو کشور بر هر پايه و اساسي که باشد، گفت وگو کنيم."

تلاش امريکايي ها براي عادي سازي مناسبات با ايران متأثر از چند موضوع بود: اول، امريکا از نتايج جنگ بهره برداري کرده و با اهرم فشار عراق، ايران را بار ديگر در آغوش مي گرفت. دوم، گروگان ها در اولين گام آزاد مي شوند. سوم، جنگ با ابتکار عمل امريکا به پايان مي رسد و در آخر، روس ها از امکان هرگونه بهره برداري از اوضاع منطقه؛ ايران و عراق محروم مي شدند. در صورت تحقق اين اهداف، بي گمان موضع دمکرات ها در برابر جمهوري خواهان تقويت مي شد. و پس از تلاش کارتر در به امضا رساندن قرارداد صلح کمپ ديويد ميان مصر و اسرائيل، مهار انقلاب اسلامي و جنگ و بازگرداندن دوباره ايران به دامان امريکا به منزله پيروزي دمکرات ها و نشانه کفايت آن ها بود. بدين ترتيب، تلاش امريکايي ها در مناسبات با ايران از اين پس، حول محور گروگان ها و مبادله آنها با سلاح دور مي زد. شوروي ها که از تحقق چنين نتايجي براي آمريکا ناخشنود بودند. در موضع گيري خود ضمن تأکيد بر پايان جنگ از راه مسالمت آميز اقدامات امريکا را زير سوال بردند. عراقي ها نيز به اين نتيجه رسيده بودند که مأموريت خود را در مرحله اول با حمله به ايران انجام داده اند. ولي در صحنه عمل شاهد بودند که

آمريکا از فشار آنها (عراقي ها) براي جذب دوباره ايران استفاده کند. اين ترفند آمريکا؛ عراق را از روند تحولات سياسي در مناسبات ايران و آمريکا و مسائل منطقه و تحولات نظامي جنگ به شدت نگران ساخت.

از سوي ديگر جمهوري اسلامي ايران پس از رها شدن از پي آمدهاي تهاجم اوليه عراق، اوضاع داخلي را مهار کرد و با تشکيل شوراي عالي دفاع- به منظور ايجاد هم آهنگي در مسائل نظامي، اقتصادي، تبليغاتي و سياست خارجي- ساختار مناسبي را براي اداره و هدايت جنگ به وجود آورد. با تأکيد بر تداوم حضور مردم و نيروهاي انقلابي*

----------------------

* مقاومت نظامي ايران در برابر عراق، به ويژه نقش سپاه در اين امر؛ بازتاب نسبتا گسترده اي داشت، چنان که راديو آمريکا به نقل از روزنامه واشنگتن پست گفت: "در نخستين نبرد مهم در جنگ هاي دوازده روزه ايران و عراق، پاسداران انقلاب اسلامي ايران که نيروهاي خود را تقويت کرده بودند به جنگ هاي بي سابقه اي عليه نيروهاي عراقي دست زده اند." (خبرگزاري پارس، "گزارش هاي ويژه"، 14/7/1359)

همچنين روزنامه ميزان به نقل از واشنگتن پست نوشت: "تصميم پاسداران انقلاب به ادامه جنگ تا سرحد مرگ، عامل بازدارنده مهمي بوده است." (روزنامه ميزان، 14/7/1359)

حال آن که بني صدر در مصاحبه با روزنامه نول ابزرواتور گفت: " اين ارتش است که دليرانه در برابر عراق از وطن خود دفاع مي کند نه پاسداران." (خبرگزاري پارس، 22/7/1359)

راديو کلن نيز در مورد مقاومت پاسداران گفت: "سربازان و سپاهان ايراني با شهامتي فوق تصور در مقابل دشمني که از لحاظ ساز و برگ نظامي بر آنها برتري دارد مي جنگند و حتي پاسداران انقلاب که اغلب فاقد آموزش نظامي کامل نيز هستند، با رشادتي قابل تحسين، بدون کوچک ترين هراس از مرگ، در مقابل آتش توپخانه و تانک هاي عراقي ايستادگي مي کنند." (خبرگزاري پارس، 28/7/1359)

----------------------

براي مقابله با نيروهاي عراقي- به ويژه پس از ظهور آثار شکست عراق در تأمين تمامي اهداف خود- صحنه عمليات را همچنان گرم نگه داشت.

ضمن اين که برابر اظهارات بني صدر در مصاحبه با روزنامه لوموند، ايران خود را براي يک حمله بزرگ*

----------------------

* عمليات ارتش در 23 مهر و سوم آبان 1359 که با ناکامي همراه شد، همان عمليات هاي بزرگي بود که بني صدر به آن اشاره مي کرد.

----------------------

آماده مي کرد.(10)

وضعيت سياسي ايران در اين روند گرچه به طور کامل بهبود نيافت، ولي باعث کاهش تأثيرات روحي و رواي اوليه تهاجم عراق شد. اما در پي حاکم شدن رکود و بن بست در جبهه ها، بار ديگر اختلافات ظهور کرد. در اين ميان توانايي امام در مهار اوضاع سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي، کليه اميدها و انتظارات را مبني بر "فروپاشي" و يا تضعيف نظام با ناکامي و يأس مواجه کرد. توانايي جمهوري اسلامي از جمله عوامل تعيين کننده اي بود که تا پيش از اين به هيچ وجه براي دشمنان داخلي و خارجي قابل ارزيابي و ارزش گذاري نبود.

مناسبات خارجي ايران با توجه به تأثيرات ناشي از گروگان گيري و قطع ارتباط امريکا با ايران در فروردين 1359 و تحريم اقتصادي امريکا و کشورهاي اروپايي عليه ايران، کاملا در رکود بود، به همين دليل، عراق با نهايت بهره برداري از اين امر، مانع از صدور قطع نامه شوراي امنيت در حمايت از حقوق ايران مي شد. سفر شهيد رجايي به نيويورک براي شرکت در اجلاس سازمان ملل و سفر آقاي هاشمي، رئيس وقت مجلس به کشورهاي سوريه، ليبي و الجزاير بخشي از تحرکات ديپلماتيک ايران در آن مقطع بود.

در مجموع، فرآيند اقدامات عراق و ايران حاکي از تداوم اشغال نظامي بخش هايي از خاک ايران بود. ضمن اين که هيچ دورنماي روشني از پايان جنگ و يا تغيير اوضاع به سود ايران به چشم نمي خورد. در چنين وضعيتي عراق براي بهره برداري از اوضاع، و به اميد اخذ امتيازات سياسي، مقدمات تکميل و تحکيم مواضع خود در مناطق اشغالي را فراهم آورد.

---------------------

مأخذ:

1- خبرگزاري پارس، گزارش هاي ويژه، 4/7/1359.

2- روزنامه اطلاعات، 3/7/1359.

3- روزنامه جمهوري اسلامي، 5/7/1359، به نقل از خبرگزاري فرانسه.

4- خبرگزاري پارس، "گزارش هاي ويژه"، 9/7/1359، به نقل از راديو آمريکا.

5- پيشين، به نقل از راديو لندن.

6- روزنامه اطلاعات، 9/7/1359، به نقل از خبرگزاري يونايتدپرس.

7- خبرگزاري پارس، "گزارش هاي ويژه"، 8/7/1359، به نقل از راديو فرانسه.

8- پيشين.

9 - خبرگزاري پارس، "گزارش هاي ويژه"، 10/7/1359، به نقل از راديو آمريکا.

10- روزنامه انقلاب اسلامي، 16/7/1359، به نقل از راديو اسرائيل.